malnourishment

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the lack of enough or appropriate nourishment; malnutrition.
مترادف: malnutrition

- Food was scarce during the war, and many children suffered from malnourishment.
[ترجمه گوگل] غذا در طول جنگ کمیاب بود و بسیاری از کودکان از سوءتغذیه رنج می بردند
[ترجمه ترگمان] غذا در طول جنگ کمیاب بود و بسیاری از کودکان از malnourishment رنج می بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Uneven growth patterns in the vertebrae indicate malnourishment as a child.
[ترجمه گوگل]الگوهای رشد ناهموار در مهره ها نشان دهنده سوءتغذیه در دوران کودکی است
[ترجمه ترگمان]الگوی رشد Uneven در مهره ها نشان دهنده malnourishment به عنوان یک کودک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Kiburente says malnourishment in the conflict-ridden northern part of the country is high, but unlike the south the north has aid agencies in place to help care for the children.
[ترجمه گوگل]کیبورنته می‌گوید سوءتغذیه در بخش شمالی کشور که درگیر درگیری‌ها است، زیاد است، اما برخلاف جنوب، در شمال سازمان‌های امدادی برای کمک به مراقبت از کودکان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]Kiburente می گوید که malnourishment در قسمت شمالی این کشور زیاد است، اما برخلاف جنوب، شمال به آژانس های کمک رسانی برای کمک به مراقبت از کودکان کمک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Both factors contribute to the malnourishment and disease susceptibility of 7 billion people, he says.
[ترجمه گوگل]او می گوید که هر دو عامل به سوءتغذیه و حساسیت به بیماری 7 میلیارد نفر کمک می کند
[ترجمه ترگمان]او می گوید هر دو عامل به حساسیت و حساسیت این افراد بالغ بر ۷ میلیارد نفر کمک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He says the problems of serious malnourishment affect children before they are even born, if their mothers are underfed.
[ترجمه گوگل]او می گوید که مشکلات سوءتغذیه جدی کودکان را حتی قبل از به دنیا آمدن، در صورتی که مادرانشان کم تغذیه باشند، تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]او می گوید که مشکلات جدی بودن کودکان پیش از اینکه حتی به دنیا بیایند، بر کودکان تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The reduction in malnourishment was mostly concentrated in Asia, with 80 million fewer people going hungry this year.
[ترجمه گوگل]کاهش سوءتغذیه بیشتر در آسیا متمرکز بود و امسال 80 میلیون نفر کمتر گرسنه شدند
[ترجمه ترگمان]کاهش در malnourishment عمدتا در آسیا متمرکز بود و ۸۰ میلیون نفر در سال جاری گرسنه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The effects of malnourishment are stark.
[ترجمه گوگل]اثرات سوء تغذیه شدید است
[ترجمه ترگمان]اثرات of سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rates of malnourishment and infant mortality are among the worst in the world.
[ترجمه گوگل]نرخ سوءتغذیه و مرگ و میر نوزادان از بدترین نرخ ها در جهان است
[ترجمه ترگمان]نرخ مرگ و میر نوزادان و نوزادان در میان بدترین نرخ مرگ و میر نوزادان قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Children are the first to show signs of malnourishment during a food shortage.
[ترجمه گوگل]کودکان اولین کسانی هستند که علائم سوء تغذیه را در زمان کمبود غذا نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]کودکان اولین کسانی هستند که در کمبود مواد غذایی نشانه هایی از malnourishment را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He says the problems of serious malnourishment affect children before they are even born.
[ترجمه گوگل]او می گوید که مشکلات سوءتغذیه جدی کودکان را حتی قبل از تولد آنها تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]او می گوید که مشکلات of جدی پیش از اینکه حتی به دنیا بیایند، بر کودکان تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. China's record, with malnourishment largely banished, is far better.
[ترجمه گوگل]رکورد چین که سوءتغذیه تا حد زیادی از بین رفته است، بسیار بهتر است
[ترجمه ترگمان]سابقه چین، با malnourishment که تا حد زیادی تبعید شده است، بسیار بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For many people the only possible escape from their permanent state of poverty and malnourishment is to emigrate.
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از مردم تنها راه نجات از وضعیت دائمی فقر و سوءتغذیه، مهاجرت است
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری از مردم، تنها فرار ممکن از وضعیت دائمی فقر و malnourishment، مهاجرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In reality, they were handing over their children to a life of malnourishment, harsh training schedules and vicious beatings by the circus staff.
[ترجمه گوگل]در واقع، آنها فرزندان خود را به یک زندگی پر از سوء تغذیه، برنامه های تمرینی سخت و ضرب و شتم خشن کارکنان سیرک تحویل می دادند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، آن ها فرزندان خود را به زندگی of، برنامه های آموزشی خشن و ضرب و شتم بد توسط کارکنان سیرک تحویل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. So, as a result, many of the displaced are already suffering from malnourishment and related medical conditions.
[ترجمه گوگل]بنابراین، در نتیجه، بسیاری از آوارگان در حال حاضر از سوءتغذیه و شرایط پزشکی مرتبط رنج می برند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، در نتیجه، بسیاری از آوارگان از malnourishment و شرایط پزشکی مرتبط رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. No country wants to run out of food or watch sky-high prices dump people into poverty and malnourishment. That can lead to riots and topple governments.
[ترجمه گوگل]هیچ کشوری نمی خواهد غذای خود را تمام کند یا نظاره گر قیمت های بالاست که مردم را به فقر و سوءتغذیه می کشاند این می تواند به شورش ها و سرنگونی دولت ها منجر شود
[ترجمه ترگمان]هیچ کشوری نمی خواهد از غذا فرار کند یا مراقبت از آسمان را تماشا کند - قیمت بالای مردم را به فقر و malnourishment تبدیل می کند این مساله می تواند منجر به شورش و سرنگونی دولت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In the 1980s, Massachusetts began issuing coupons for farmers' markets to low-income women who were pregnant or breast-feeding or for young children at risk for malnourishment.
[ترجمه گوگل]در دهه 1980، ماساچوست شروع به صدور کوپن برای بازارهای کشاورزان برای زنان کم درآمدی که باردار یا شیرده بودند یا برای کودکان خردسالی که در معرض سوءتغذیه بودند، کرد
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۸۰، ماساچوست شروع به صدور کوپن های بازار کشاورزان به زنان کم درآمد کرد که باردار یا شیردهی یا برای کودکان خردسال در معرض خطر for بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• malnutrition, undernourishment, inadequate nutrition

پیشنهاد کاربران

سوء تغذیه
سوء تغذیه ( کاربرد زیاد:اختلال غذا رسانی به جنین در رحم مادر )
گرسنگی

بپرس