پیشنهاد‌های اسم منو فقط خدا میدونه (١٤١)

بازدید
٩٢
تاریخ
٢٣ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

کلمه: au pair 🔸 معنی فارسی: مراقب بچه / پرستار کودک ( معمولاً از یک کشور دیگر و در خانه ی خانواده ی میزبان زندگی می کند ) توضیح کامل: Au pair یک ا ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

عبارت: holiday job 🔸 معنی فارسی: کار تعطیلات / شغل موقتی در تعطیلات توضیح: Holiday job یعنی کاری که دانش آموزان یا دانشجویان یا حتی بعضی افراد دیگه ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلمه: varied 🔸 معنی فارسی: متنوع / گوناگون / دارای انواع مختلف 🔸 توضیح: Varied یک صفت ( adjective ) هست و وقتی استفاده میشه که بخوایم بگیم چیزی تن ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلمه: rewarding 🔸 معنی فارسی: رضایت بخش / پاداش دهنده / ارزشمند ( از نظر احساسی یا معنوی ) 🔸 توضیح: Rewarding یک صفت ( adjective ) هست و به کاری ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلمه: stressful 🔸 معنی فارسی: استرس زا / پراسترس / تنش زا 🔸 توضیح: Stressful یک صفت ( adjective ) هست و به چیزی گفته میشه که باعث استرس، نگرانی یا ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلمه: challenging 🔸 معنی فارسی: چالش برانگیز / سخت ولی انگیزشی / پرچالش 🔸 توضیح: Challenging یک صفت ( adjective ) است و به کاری گفته می شود که سخت ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

تفاوت بین Doctor و Surgeon 🔸 Doctor ( پزشک ) : کلمه ی کلی تر هست و به هر کسی که تحصیلات پزشکی داره و کارش تشخیص و درمان بیماری هاست گفته میشه. ✅ پ ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

تفاوت بین Doctor و Surgeon 🔸 Doctor ( پزشک ) : کلمه ی کلی تر هست و به هر کسی که تحصیلات پزشکی داره و کارش تشخیص و درمان بیماری هاست گفته میشه. ✅ پ ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلمه: surgeon 🔸 معنی فارسی: جراح 🔸 توضیح: Surgeon یعنی پزشکی که تخصصش انجام عمل های جراحی روی بدن بیماران است. Surgeon با استفاده از ابزارهای جرا ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلمه: tiring 🔸 معنی فارسی: خسته کننده / فرساینده / طاقت فرسا 🔸 توضیح: Tiring یک صفت ( adjective ) است و به چیزی گفته می شود که باعث خستگی زیاد می ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

مثال های بیشتر برای **repetitive**: 1. **The music was too repetitive, and I got bored quickly. ** موسیقی خیلی تکراری بود و من خیلی زود حوصله ام سر ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلمه: repetitive ( تلفظ: /rɪˈpetətɪv/ ) 🔸 معنی فارسی: تکراری / یکنواخت / خسته کننده به خاطر تکرار زیاد 🔸 توضیح: Repetitive یک صفت ( adjective ) ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلمه: creative 🔸 معنی فارسی: خلاق / مبتکر / خلاقانه 🔸 توضیح: Creative صفت ( adjective ) هست و به کسی یا چیزی گفته میشه که ایده های جدید و نوآورانه ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلمه: fashion designer 🔸 معنی فارسی: طراح مد / طراح لباس 🔸 توضیح ساده: Fashion designer یعنی کسی که لباس ها و اکسسوری های جدید طراحی می کنه. کارش ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

کلمه: engineer 🔸 معنی فارسی: مهندس 🔸 توضیح: Engineer به فردی گفته می شود که تخصصش طراحی، ساخت، نگهداری و بهبود سیستم ها، دستگاه ها یا ساختارهای مخ ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

کلمه: waiter 🔸 معنی فارسی: گارسون ( مرد ) 🔸 توضیح: Waiter به مردی گفته می شود که در رستوران، کافی شاپ یا کافه کار می کند و وظیفه اش این است که: ✔ ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

کلمه: software 🔸 معنی فارسی: نرم افزار 🔸 توضیح: Software به مجموعه ای از برنامه ها و داده های دیجیتال گفته می شود که بر روی دستگاه های کامپیوتری ن ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلمه: programmer 🔸 معنی فارسی: برنامه نویس 🔸 توضیح: Programmer به فردی گفته می شود که کدهای کامپیوتری می نویسد تا نرم افزارها یا برنامه های مختلف ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلمه: sports coach 🔸 معنی فارسی: مربی ورزشی 🔸 توضیح: Sports coach به فردی گفته می شود که به ورزشکاران یا تیم ها آموزش می دهد و آن ها را برای بهبود ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلمه: cleaner 🔸 معنی فارسی: تمیزکننده / نظافت چی 🔸 توضیح: Cleaner به فردی گفته می شود که مسئول نظافت و تمیزکاری مکان ها و فضاهاست. این می تواند شا ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلمه: architect ( تلفظ: /ˈɑːrkɪtekt/ ) 🔸 معنی فارسی: معمار 🔸 توضیح: Architect به فردی گفته می شود که تخصصش طراحی ساختمان ها و فضاهای شهری است. ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلمه: solicitor 🔸 معنی فارسی: وکیل مشاور / مشاور حقوقی / وکیل دعاوی ( در سیستم حقوقی بریتانیا ) 🔸 توضیح: کلمه Solicitor بیشتر در سیستم حقوقی بریت ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلمه: receptionist 🔸 معنی فارسی: منشی / پذیرش گر / مسئول پذیرش 🔸 توضیح: Receptionist به شخصی گفته می شود که معمولاً پشت میز پذیرش ( reception desk ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلمه: sales assistant 🔸 معنی فارسی: فروشنده / دستیار فروش / کارمند فروش در فروشگاه 🔸 توضیح: Sales assistant به فردی گفته می شود که در فروشگاه ها ( ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلمه: paramedic 🔸 معنی فارسی: اورژانس کار / امدادگر / تکنسین فوریت های پزشکی 🔸 توضیح: �Paramedic� به فردی گفته می شود که آموزش دیده تا در شرایط اض ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلمه: travel agent 🔸 معنی فارسی: آژانس مسافرتی / کارگزار مسافرتی / مسئول خدمات سفر 🔸 توضیح: �Travel agent� به شخص یا شرکتی گفته می شود که به مردم ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٥

عبارت "wildfire" به معنای "آتش سوزی جنگلی" است. این اصطلاح به آتش سوزی هایی اشاره دارد که در مناطق طبیعی، به ویژه در جنگل ها و مراتع، به صورت ناگهانی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "it is too early to say" به معنای این است که هنوز زمان لازم برای قضاوت یا بیان نظر قطعی درباره یک موضوع فرا نرسیده است. این جمله معمولاً در موا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "it is too early to say" به معنای این است که هنوز زمان لازم برای قضاوت یا بیان نظر قطعی درباره یک موضوع فرا نرسیده است. این جمله معمولاً در موا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Dorchester could refer to a few different places, but it's most commonly associated with a neighborhood in Boston, Massachusetts. It's known for its ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "the most common" به معنای "رایج ترین" یا "متداول ترین" است. این عبارت برای اشاره به چیزی استفاده می شود که بیشترین فراوانی یا محبوبیت را در می ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهر نیواورلئان ( در ایالت لوئیزیانا - امریکا )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

عبارت "for the moment" به معنای "برای لحظه ای" یا "در حال حاضر" است. این عبارت به توصیف وضعیتی موقتی اشاره دارد که ممکن است در آینده تغییر کند. معمول ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "here are your suitcases" به معنای "اینجا چمدان های شما هستند" است. این جمله معمولاً وقتی گفته می شود که کسی در حال تحویل چمدان ها یا بار به شخ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژه "suitcase" به معنی "چمدان" است و به کیفی بزرگ و محکم اشاره دارد که برای حمل لباس و سایر لوازم شخصی در سفرها استفاده می شود. ### توضیحات گام به ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پزشک بیمارستان یا پزشک بالینی فردی است که در محیط بیمارستان مشغول به کار است و مسئولیت های مختلفی را در زمینه درمان و مراقبت از بیماران بر عهده دارد. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "I saw it all on TV" به معنای "من همه چیز را در تلویزیون دیدم" است. این جمله معمولاً وقتی به کار می رود که شخصی بخواهد بگوید که تمام جزئیات ی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

عبارت "hold on" به معنای "صبر کن" یا "لحظه ای صبر کن" است. wait a minute, just a minute این عبارت معمولاً زمانی استفاده می شود که شخصی از دیگری می خ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "You have got ages" به معنای "تو سال ها وقت داری" یا "تو وقت خیلی زیادی داری" است. این جمله به نوعی به شخصی گفته می شود که هنوز زمان زیادی برای ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمله "I am collecting for emergency relief" به فارسی به صورت زیر ترجمه می شود: "من در حال جمع آوری کمک برای کمک های اضطراری هستم. " این جمله به این ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "that is me" به فارسی به معنای "این من هستم" یا "این من هستم" است. این جمله معمولاً برای اشاره به هویت یا شناسایی خود در یک موقعیت خاص استفاده ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Come out معنی: بیرون آمدن، ظهور کردن، منتشر شدن توضیح: عبارت "come out" می تواند به چندین معنا به کار برود: بیرون آمدن از یک مکان: ارجاع به حرکت از ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Snow fell معنی: برف بارید مثال ها: Example: Yesterday, snow fell thickly, covering everything in white. ترجمه: دیروز برف به شدت بارید و همه چیز را ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "last the winter" به معنای "زمستان را بگذرانید" یا "به مدت طولانی زمستان بمانید" است. البته این عبارت به طور مستقیم ممکن است چندان رایج نباشد و ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

unable to move or travel because of a heavy snowfall. دچار راه بندان در اثر برف،

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"Fishing trip" به معنای "سفر ماهیگیری" است. این اصطلاح به فعالیتی اشاره دارد که در آن فرد یا گروهی برای ماهیگیری به محل های مختلف می روند. این سفر می ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. **The rain was pouring from the top of the mountain, causing streams to flow down. ** - باران از بالای کوه می ریخت و باعث می شد که جویبارها به س ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "pouring from the top" به معنی "ریختن از بالای" یا "سرریز کردن از بالا" است و در توصیف حرکت آب یا هر ماده دیگری به کار می رود. این عبارت می توا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"lava flowed down the mountain" . این جمله به معنای "لاوا از کوه پایین آمد" است و به توصیف حرکت گدازه های آتشفشانی اشاره دارد. برای استفاده از این ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "lost their lives" به فارسی به معنای "جان خود را از دست دادند" است. این جمله معمولاً در زمینه هایی استفاده می شود که افراد در یک حادثه، جنگ، یا ...