تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

احساس کسالت داشتن، احساس ناخوشی، عامیانه [کوک نبودن]،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

ثابت ماندن در یک جا یاپست ، ( محل کار ) ،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

به دلیل، به خاطر، به سبب، به علت،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بعضی اوقات، گاهی اوقات، هر از چندی، هر چند وقت یکبار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

درست بودن یا صحیح بودن در مورد. . . ( شخص یا شی مورد نظر در گفتگو ) ، صدق کردن مثال this stereotype is not true about all men. این رفتار کلیشه ای در ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

در تمام طول این مدت، همه این مدت ،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

با توجه به. . ، با در نظر گرفتن . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کنترل کردن شخصی، تحت کنترل و سلطه کسی بودن یا شدن ، برتری و تسلط داشتن روی کسی یا چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

خط زدن یا خط کشیدن روی کلمه یا شماره و. . . برای تعویض با لغت یا شماره دیگر he crossed out my old number and wrote down the new one. او شماره قدیمم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

منتظر ماندن، صبر کردن، پلکیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

یهویی ( زدن زیر گریه یا خنده ) ، کاری را یهویی و ناگهانی انجام دادن he burst out signing suddenly. او یهویی شروع به خواندن کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بازی کردن ، تفریح کردن ، بازیگوشی کردن،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

خشک شدن [گل ، گیاه یا درخت], خشک شذن زمین یا خاک، خشک کردن سبزی خشک کردن لباس و غیره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( رد شدن یا رد کردن ) خطر بالقوه، خطر حتمی، خطر یا موقعیت نزدیک به مرگ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بهتر بودن، جایگاه بهتری داشتن، موقعیت بهتری داشتن، شانش بهتر یا بیشتری داشتن women are better off now than they were 100yers ago امروزه جایگاه زنان ن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

بسیار متفاوت از ،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

[عامیانه] قابل نداشت، قابل نداره ، خواهش میکنم، مهم نیست ، اصلا حرفش رو هم نزنید ، قابل ذکر نیست، thank you for helping me . think nothing of it .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

راحت نبودن ، احساس راحتی نکردن، یانداشتن ، عصبی یا نگران بودن، I usually feel I'll at ease in the elevator. من معمولا در اسانسور احساس راحتی نمیکنم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

[عامیانه] ممنوع، غیر ممکن، غیر عملی،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بهتره که . . . ، ( انجام بهترین کار در موقعیت مورد نظر مثال are you going to the movie tonight? I may as well. I dont have any thing to do

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تشخیص دادن، تمییز دادن مثال he can't tell blue from green او نمیتواند ابی را از سبز تشخیص دهد I can't tell orange tree from the lemon tree من نمی توا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

قریب به یقین ، به احتمال خیلی زیاد مثال I broke down dad's car ?what do you think dad will say about it he is boud to be angry. من ماشین پدر رو خراب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

خسته شدن ، کلافه شدن از چیزی،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

عصبانی کردن، عامیانه ( کسی را جان به لب کردن، جان کسی را به لب رساندن ) مثال let's kill this mosquito it makes me crazy بذار این پشه رو بکشم. جونم ر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

هیچ چیز عوض نمیشه، هیچ فایده ای ندارد، کاملا بی فایده است مثال it is no use getting sad about past filures ناراحت شدن به خاطر شکستها ( ناکامیهای ) گذ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

مطیع بودن، تبعیت کردن، اطاعت کردن If you want to stay in this school you must abide by the rules. اگر شما بخواهید در این مدرسه بمانیدباید از قوانین ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

واضح و روشن؛مبرهن ؛مثل روز روشن، نیاز به گفتن نداشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

انجام کاری با رضایت قلبی وبدون درخواست یا خواهش دیگران مثال he gave 10$ to that old poor man of his own accord او بارضایت قلبی ده دلار به ان پیرمرد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به صورت خودجوش و بدون دستور و خواهش کاری را انجام دادن. مثال. After the dinner I washed the dishes on my own accord. بعد از شام خودم ظرفها رو شستم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

به سرعت به ذهن خطور کردن، ، عامیانه ( یهویی به کلش زد که . . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

سیستم بایگانی،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

تا کنون؛ تا به حال، هنوز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

نسبت به کسی نظر و دید خوبو مثبت داشتن،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

باصبر وحوصله؛ بدون عجله، با تمٱنینه؛با فراغ بال؛با خاطر اسوده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

معمولا، به طور معمول، اغلب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

راست میگی، راست میگه ، ( در تایید حرف طرف مقابل یا شخص مورد نظر )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

تخت گاز رفتن، با سرعت زیاد رفتن