burst out

/bɜrst aʊt//bɜːst aʊt/

ناگهان آغاز کردن (به خنده و گریه و غیره)، زدن زیر (خنده و غیره)

جمله های نمونه

1. At last, I couldn't control myself and burst out laughing.
[ترجمه maryloo] در نهایت من نتوانستم خودم را کنترل کنم و زدم زیر خنده
|
[ترجمه گوگل]بالاخره نتونستم خودمو کنترل کنم و زدم زیر خنده
[ترجمه ترگمان]بالاخره، نمی توانستم خودم را کنترل کنم و خنده ام گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Everyone who heard it just burst out laughing when he came out with it.
[ترجمه گوگل]هرکسی که آن را شنیده بود وقتی با آن بیرون آمد از خنده منفجر شد
[ترجمه ترگمان]هر کسی که این حرف را شنید، وقتی که با آن بیرون آمد، خنده را سر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The boy burst out of the room.
[ترجمه گوگل]پسرک از اتاق بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]پسر از اتاق بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The prisoner burst out of the chains.
[ترجمه گوگل]زندانی از زنجیر پاره شد
[ترجمه ترگمان]متهم از زنجیر بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The class burst out laughing.
[ترجمه شایان] کلاس از خنده پاره شد .
|
[ترجمه گوگل]کلاس از خنده منفجر شد
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان شروع به خندیدن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The door opened suddenly and a man burst out of the house.
[ترجمه شایان] ناگهان در باز شد و مردی از خانه به بیرون دوید
|
[ترجمه گوگل]در ناگهان باز شد و مردی از خانه بیرون زد
[ترجمه ترگمان]ناگهان در باز شد و مردی از خانه بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Chestnuts had burst out of their prickly green husks.
[ترجمه گوگل]شاه بلوط ها از پوسته های سبز خاردار خود بیرون آمده بودند
[ترجمه ترگمان]Chestnuts از پوست سبز prickly بیرون آمده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I walked in and everyone burst out laughing.
[ترجمه گوگل]وارد شدم و همه از خنده منفجر شدند
[ترجمه ترگمان]من وارد اتاق شدم و همه قاه قاه خندیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Jen burst out laughing the instant she walked in.
[ترجمه گوگل]جن در همان لحظه ای که وارد شد از خنده منفجر شد
[ترجمه ترگمان]جن خانگی به محض اینکه وارد اتاق شد، شروع به خندیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Poisonous vapours burst out of the factory during the accident, causing several hundred deaths.
[ترجمه گوگل]در این حادثه بخارات سمی از کارخانه خارج شد و باعث مرگ چند صد نفر شد
[ترجمه ترگمان]بخارات سمی در حین تصادف از کارخانه خارج شدند و باعث مرگ صدها تن شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The oil burst out of the ground.
[ترجمه گوگل]روغن از زمین ترکید
[ترجمه ترگمان]روغن از زمین بیرون زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He burst out laughing .
[ترجمه گوگل]از خنده منفجر شد
[ترجمه ترگمان]قاه قاه خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Strange vapors burst out of the factory during the accident.
[ترجمه گوگل]در حین تصادف بخارهای عجیبی از کارخانه خارج شد
[ترجمه ترگمان]در حین تصادف، بخار عجیبی از کارخانه بیرون می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Second World War burst out finally.
[ترجمه گوگل]بالاخره جنگ جهانی دوم شروع شد
[ترجمه ترگمان]جنگ جهانی دوم سرانجام منفجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We looked at one another and burst out laughing.
[ترجمه گوگل]به هم نگاه کردیم و زدیم زیر خنده
[ترجمه ترگمان]ما به یکدیگر نگاه کردیم و به خنده افتادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• break out, leave forcefully; give sudden vent to

پیشنهاد کاربران

An Brazilian prisoner who dug an escape tunnel for four years only to burst out in a guard room
ی زندانی برزیلی که تونلی کنده بودبه مدت ۵سال تا فرار کنه در پایان کارش ، از اتاق نگهبان سر در آورد
Burst out ناگهان ظاهر شدن هرچیزی ، مث مریضی
...
[مشاهده متن کامل]

Only , در پایان ، بالاخره ،
Dug سوراخ کندن
Escape در رفتن

منفجر شدن
ناگهانی ظاهر شدن ( در مورد بیماری )
ناگهان زدن زیر. . . . ( خنده/گریه/فریاد/. . . . )
به نقل از فرهنگ پویا:
1. با شتاب ( از جایی ) خارج شدن
2. [بیماری] شایع شدن
3. [جنگ] درگرفتن
یهویی ( زدن زیر گریه یا خنده ) ، کاری را یهویی و ناگهانی انجام دادن
he burst out signing suddenly.
او یهویی شروع به خواندن کرد.
to suddenly say something loudly
( ناگهان ) داد زدن، فریاد زدن، فریاد برآوردن، نعره زدن، غریدن
با صداب بلند از دهان پراندن

بپرس