امیر ارادی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

old is gold: عبارت انگلیسی “Old is gold” به فارس ...

جدید ١٧ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

youthful look: “youthful look” یعنی: �ظاهر جوان� ...

جدید ١٧ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's youthful: عبارت “it’s youthful” یعنی: �جوان ...

جدید ١٧ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the man is scoundrel: عبارت "the man is scoundrel" به فار ...

جدید ١٧ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's a menace: عبارت "the man is scoundrel" به فار ...

جدید ١٧ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nobody likes a braggart: عبارت "nobody likes braggart" به فا ...

جدید ١٧ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm hammered: عبارت "I'm hammered" در فارسی ( محا ...

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm sloshed: عبارت "I'm sloshed" یعنی: خیلی مست ...

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

name slips: عبارت “name slips” به صورت کلی چند ...

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

im toasted: عبارت "I'm toasted" در فارسی ( به ص ...

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

time is gold: عبارت “Time is gold” به فارسی یعنی: ...

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm tipsy: عبارت "I'm tipsy" یعنی: یه کم مستم ...

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm buzzed: عبارت "I'm buzzed" در فارسی معمولاً ...

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are my favorite: معنی جملهٔ “you are my favorite” به ...

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

his name has slipped my mind: اسمش یادم رفته/اسمش از ذهنم پریده

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're such a moocher: عبارت "You're such a moocher" یعنی: ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who i'm going out with: عبارت “who I’m going out with” یعنی ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this may tickle a bit: عبارت “This may tickle a bit” یعنی: ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are learning quickly: عبارت “you are learning quickly” یع ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's unusual: عبارت “it’s unusual” یعنی: �غیرعاد ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we must work on your inner calm: معنی فارسی "we must work on your in ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we must go deeper: معنی فارسی "we must go deeper": 👉 ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is a bigger problem: معنی فارسی "There is a bigger probl ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you have a lot of anger in there: معنی فارسی "you have a lot of anger ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at last she realises that i am the one for her: معنی جمله "At last she realises tha ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is serious: معنی فارسی "this is serious": 👉 � ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how long to have we been together now: چند وقته با همیم؟

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i want more more more: معنی فارسی “I want more, more, more ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i just can't get enough: معنی فارسی “I just can’t get enough ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

will it last: معنی فارسی “Will it last?”: 👉 آیا ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm so glad you like it: خیلی خوشحالم که خوشت اومده

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

they are dating: معنی فارسی “They are dating”: 👉 آ ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overnight rates: هزینه یک شب/نرخ یک شب

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is a getting bored: اون داره حوصله ش سر میره/اون داره ب ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's so macho: عبارت "he's so macho" در فارسی معمو ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

will you treat me like a lady: عبارت “Will you treat me like a lad ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look at this place: عجب خونه ای!ببین کجاییم/عجب جایی، ع ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

luckily it wasn't a serious problem: خوشبختانه مشکل جدی نبود/خوشبختانه م ...

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the passengers had terrible shock: مسافران بدجوری شوکه شدند

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was in a room watching a movie: در اتاقم مشغول تماشای فیلم بودم

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the washing machine is leaking: ماشین لباسشویی آب میده ( نشتی داره ...

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the tv has no picture: تلویزیون تصویر نداره

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's making a strange noise: معنی فارسی جمله "it's making a stra ...

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the stove won't turn on: اجاق گاز روشن نمیشه

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

first marriage row: عبارت “first marriage row” ( که در ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tomorrow yours: فردا از آن شماست/فردا مال توست ( در ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what or who is more important than me: کی یا چی از من مهمتره. . . !؟

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this wedding nightmare: این عروسی یه کابوسه/این عروسی کابوس ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have my way: من روش های خودم رو دارم/من شیوه های ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your luck has rubbed of on me: عبارت "your luck has rubbed off on ...

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm kind of interested: یه جورایی برام جالبه

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's worth to try: به امتحانش میارزه

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to wear mask: عبارت "to wear mask" به معنی "ماسک ...

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will expose you: آبروت رو میبرم، افشات میکنم، میگم ه ...

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where's your integrity: عبارت "Where's your integrity?" به ...

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from where was he coming: از کجا داشت میومد؟

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he was released month later: او یکماه بعد مرخص شد

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she driving me mad: معنی جملهٔ “she’s driving me mad” د ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the stag night: “the stag night” در فارسی یعنی: �ج ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we do crazy things: دیونه بازی در میاریم/میزنیم به بیخی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we dress up: لباسای خوب می پوشیم ، /تیپ میزنیم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's macho: /ترجمهٔ فارسی “He’s macho” می شود: ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a you problem: مشکل خودته، به من ربطی نداره

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's not giving: حس خوب یا نتیجه مطلوب نمی دهد/اوکی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i suppose marriage will mean sacrifice: فکر میکنم ازدواج از خودگذشتگی هست

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we will face this together: با هم از پس این قضیه برمیایم/با هم ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've got do something: باید یه کاری انجام بدم/باید دست به ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get your bag: پول درآوردن/تمرکز روی درامد مثال D ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have i met you before somewhere: قبلا شما رو جایی دیدم؟/قبلا جایی شم ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's so mid: معمولی، نه خوب نه بد، متوسط و ناامی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't even: هیچ واکنشی تدارم/اصلا نمی توانم ( ت ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make the most of it: هر چقدر که میتونی ازش لذت ببر

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's okay with my package: اون با تمام چیزام ( هر چه بوده و هس ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tacky: بد تیپ بدلباس

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so be it: باشه هر طور که راحتی

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

before you know it: تا به خودت بیای

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't not eat: عبارت “I can't not eat” در فارسی یع ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

worth the trip: worth the trip یعنی: �ارزش رفتن را ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

qesmat: �Qesmat� شکل لاتین شدهٔ واژهٔ فارسی ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's driving me mad: جملهٔ “He's driving me mad” یعنی: ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't have any luck with: عبارت “I don't have any luck with … ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

decent treatment: decent treatment یعنی: �رفتار محتر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he wants to get away: He wants to get away یعنی: �او می ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i never find a decent man: هیچگاه یه آدم راست و درست پیدا نمی ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's such a pity: خیلی حیفه/خیلی دلم میسوزه/خیلی گناه ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of sadness: عبارت “out of sadness” یعنی: �از ر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of shyness: عبارت “out of shyness” یعنی: �از ر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have i met something: چیزی شده که نمی دونم؟/چیزی رو از دس ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ghormeh sabzi: قورمه سبزی یا توضیحی persian Herb s ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gheimeh stew: خورش قیمه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a big snarl in: عبارت “A big snarl” در انگلیسی یعنی ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of happiness: عبارت “out of happiness” یعنی: �از ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of crazy: عبارت “out of craziness” یعنی: ✅ � ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

holy spit: عبارت “holy spit” یک اصطلاح عامیانه ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you something else: تو با بقیه فرق داری/تو یه چیز دیگه ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

far form it: عبارت far from it در فارسی یعنی: � ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got the chase: متوجه ماجرا شدم /قضیه رو فهمیدم/دو ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i made someone: کسی ررو واسه خودم جور کردم، تور کرد ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm just done: من فقط بریدم/واقعا خسته شدم/حرقی بر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let me buy for your drink: بذار یه توشیدنی دعوتت کنم /یه نوشید ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're not clear with me: با من صادق نیستی/تو با من رو راست ن ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just like old time: دقیقا مثل ایام قدیم/فقط مثل خیلی وق ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lucky guy: مرد خوشبخت/مرد خوش شانس

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall asleep: به خواب رفتن پشت میز یا پشت فرمان ( ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whiz: خیلی زرنگ و باهوش Fatemeh is a whiz ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as if: آره جون عمه ت ! آره تو نمیری!

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so what: آخه چی نتیجه ای گرفتی آخرش که چی

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

right under your nose: درست جلوی چشماته

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

his adoptive country: کشوری که به عنوان وطن اختیار کرده ب ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the adoption of a new policy: اتخاذ سیاستی جدید

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've got to do something: باید یه کاری انجام بدم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have i meet something: چیزی شده که من نمی دونم/چیزی رو از ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to meet disaster: با فاجعه روبرو شدن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

top urgent: عبارت “top urgent” به فارسی یعنی: ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can do what you want: می تونی هر کاری که بخوای رو انجام ب ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you won't even notice us: اصلا نمی فهمی ما اینجاییم/حتی متوجه ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's do some research: بذار یه ذره تحقیق کنیم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

temporary landlady: صاحبخانه موقت ( خانم )

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my car crashed into taxi: ماشینم با تاکسی تصادف کرد

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dinner burned to crisp: شام سوخته/شام زیاد پخته شده

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crisp celery: کرفس ترد وتازه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a crisp dialogue: گفت وشنود پرحرارت

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he likes chasing girls: �او دوست دارد دنبال دخترها بیفتد� ی ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fear ridden: �fear - ridden� در انگلیسی یعنی پر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a drum roll please: عبارت “A drum roll please” در فارسی ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sing like a toad: عبارت “sing like a toad” در انگلیسی ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who won the contest: چه کسی در مسابقه برنده شد

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i heard some stories about you: من یه چیزایی درباره ت شنیدم/من یه ق ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nows the time: الان وقتشه/الان زمانشه که. . . .

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm taking lessons: دارم یاد میگیرم، دارم میرم کلاس ( ی ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's very strange: قضیه خیلی عجیبه، قضیه خیلی مشکوکه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how is work: چطور این اتفاق افتاد، چطور اینجوری ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the imposed war: جنگ تحمیلی

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm obsessed with this girl: فکر و ذکرم شده این دختره، تمام دل م ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you lie to my face: زل میزنی تو چشام و دروغ میگی، معنی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to fall down: به پایین افتادن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you a shark: گرگ بارون دیده ای؟

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will train him: خودم آموزشش میدم، خودم کارآزموده ش ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a hank: عجب چیزی /عجب تیکه ای ، معمولا در م ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

her brother is quite a hunk: برادرش ، تیکه بدی نیست/برادرش خیلی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a hunk of bread: یک تکه نان

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look after them: مراقبشون باش

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that exactly waiting for: این دقیقا چیزیه که اونا میخوان

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't answer to anyone: من به کسی پاسعگو نیستم. . . .

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the things get better: اوضاع بهتر میشه/اوضاع اینطور نمیمون ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i never leave you again: دیگه هیچوقت ترک نمیکنم و نخواهم کرد

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

iron lady: عبارت Iron Lady در فارسی به صورت �ب ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you always lost: تو همیشه خدا میباختی. . . .

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he wasn't paying attention on the road: او هیچ توجهی به جاده نداشت

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

middle age woman: زن میانسال

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to pay attention to something: توجه کردن به چیزی

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be worried about something: نگران چیزی بودن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rubber lifeboat: قایق نجات لاستیکی

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do i care: مگه برام مهمه؟، مگه برام اهمیتی هم ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

well our strikers are the best in the world: خب، ما بهترین مهاجمین خط حمله در جه ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are so childish: خیلی بچه صفت هستید، خیلی بچه خصلت ه ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with non of them: با هیچکدوم ( از اونا )

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's brilliant: اون عالیه ، اون خیلی بی نظیره

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we won't tell you the score: ما نتیجه ( برد یا باخت ) رو بهت نمی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you should have come to party: خوب بود میومدی مهمانی

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you available: هنگام سوال کردن از راننده تاکسی، آی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how long to did it take: چقدر زمان برد؟/چقدر طول کشید؟

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crew cabin: عبارت “crew cabin” در فارسی به معنی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we beat: ما زدیم، ما شکست دادیم. . . . ( در ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have i miss something: چیزی شده که من نمی دونم؟/چیزی رو از ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you move quickly: خیلی سریع پیشرفت کردی/خیلی سریع جلو ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

now make friends: حالا ، با هم دوست شید ( بعد از یک د ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

foreign vacation: عبارت “foreign vacation” در فارسی ب ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

god protect and bless you: خدا حفظت کنه و بهت عمر پر خیر و برک ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a new chance: یه فرصت جدید، یه شانس جدید

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't bear it: تحملش برام سخته

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm short on sleep: کمبود خواب دارم

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

farhad was crossed in love: فرهاد در عشق ناکام شد

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i need a hair appointment: یه وقت آرایشگاه میخوام، یه وقت آرای ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you cross about something: از چیزی ناراحتی؟، در موردچیزی عصبان ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop fiddling with that thing: اینقدر با اون چیز ور نرو

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't continue: من دیگه بریدم، نمی تونم ادامه بدم

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at what time is kickoff: بازی کی شروع میشه؟

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give me a little time: یه کم بهم زمان بده/یه کم بهم فرصت ب ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prepare to die: آماده مرگ شو. . . .

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is an emergency: این یه وضعیت اضطراریه، این یه وضعیت ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to hang sb with rope or chain: کسی را با طناب یا زنجیر دار زدن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be asleep: به خواب رفته ، به خواب بودن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to carry away: حمل کردن ، بردن به. . . . .

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when the match is on: وقتی که بازی در حال پخشه

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

great outfit: لباس زیبا، لباس عالی ( بخصوص اینکه ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

now refreshment: حالا یه حالی به خودمون بدیم،

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i missed his meaning: منظورش رو درک نکردم

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't miss anything: نمی خوام چیزی رو از دست بدم

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a catastrophe: این یه مصیبت بزرگیه. عجب پایان دهشت ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lazy money: در علوم اقتصادی و مالی اصطلاح Lazy ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nearly ready: تقریبا آماده ایم، نزدیک آماده شدنیم

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so who is your type: خوب ، کی بهت میخوره، خوب با کی میتو ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will be furious: من عصبانی و برآشفته خواهم شد ( اگر ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

furious attack: حمله سهمگین

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a furious storm: طوفان ویرانگر، طوفان سهمگین

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can laugh: میتونید بخندید ( تا بعد که به حسابت ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i show you how to it done: بهت نشون میدم چه جوری انجامش بدی. . ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to crack a bottle: بطری را باز کردن ( و نوشیدن )

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blue finger: انگشتی که در یک انتخابات شرکت کرده ...

٣ هفته پیش

مدال‌های امیر ارادی