امیر ارادی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am a little strapped for cash: بی پولم گیر پولم دستم بسته ست

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i fell down: خوردم زمین

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

see what's what: ببین چه خیره؟!

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

milk has gone bad: شیر فاسد شده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can sleep through anything: میتونم تو سر و صدا بخوابم واسه خواب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the cat scratched me: گربه به من چنگ زد

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my god make my dreams come true: خدایا رویاهایم رو به واقعیت تبدیل ک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he slapped my face: او به صورتم کشیده ( سیلی ) زد

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good for us: خوشبحالمون

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i feel the same: همچنین/منم همین حس رو به شما دارم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is your man: مامور تو هست آدم تو هست ( خود دانی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the cupboard is bare: هشتم گرو نهمه آه در بساط نیست اوضا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am young at heart: دلم جوونه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are high maintenance: خیلی پرتوقعی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's out of my jurisdiction: از حوزه اختیارات من خارجه فراتر از ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a bum: آدم مفت خور ، آدم بیعار

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is realy coming down: چه برف/بارونی داره میاد

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i bum a smoke please: لطفا یه نخ سیگار به من بدید

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'd best be off: بهتره برم نگفتنم به زگفتنم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a mistress: معشوقه دارم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am in a big pickle: بدجوری گیر افتادم تو بد مخمصه ای گی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he made a good husband: شوهر خوبی از آب دراومد

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is hot tempered: او آتشی مزاجه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he squandered his weath: او ثروتش را بر باد داد

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't get around to it: فرصت نکردم انجامش بدم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't try to butter me up: سعی نکن خودشیرینی کنی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the heart wants what it wants: دل که حرف حساب سرش نمیشه!

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it sounds corny: لوس و بی مزه /کلیشه ای

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he straightened me out: باعث شد که بهتر رفتار کنم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

entitle dog: سگ اشرافی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

money hungry: کسی که جز پول هیچی براش مهم نیست وا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where are you posted: قرارگاه ت کجاست ) خطاب به نظامی ها ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

money talks bullshit walk: پول حرف اول و آخر رو می زنه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if you're not alcohol: اگر نوشیدنی ( الکلی ) نمیخوری . . . ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

doesn't come with any price: با انجام هر هزینه ای بازم قابل انجا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's exactly the plan: دقیقا برنامه همینه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can make it difference: میتونم یه تفاوت ( خاص ) ایجاد کنم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a lucky cheat: یه کلاش خوش شانسی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play with a plan: طبق برنامه ( نقشه ) بازی کن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry about a mess: بابت این بهم ریختگی عذر میخوام

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not wait me anymore: هرگز منتظرم نباش

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're not pay attention: موضوع رو درست نمیگیری به موقع متوجه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't tell me what: بهم نگو ( که چی شده )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

recess is over: وقت استراحت ( زنگ تفریح ) تمام شده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

too late too late: نوشدارو بعد از مرگ سهراب دیگه دیره ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you will be my guest of honor: تو مهمان افتخاری من خواهی بود

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

still giving me a silent: هنوز با من قهری؟

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was trying to spare your feelings: مواظب بودم چیزی نگم که تو ناراحت بش ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let the dead bury the dead: گذشته ها دیگه گذشته

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't want to hear a peep out of you: صداتون در نیاد جیکتون در نیاد

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll cover the expenses: هزینه رو پرداخت می کنم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in deadful need of some tea i'll get the kettle on: بد جوری هوس چایی کردم ( ترجمه جمله ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's like robbing peter to pay paul: از یکی دیگه قرض میگیری تا قرض خودت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a gatecrasher: تو مهمان ناخونده هستی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if you don't mind me asking: اشکالی نداره بپرسم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't chastise me: منو سرزنش نکن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i wasn't aware of that: ازش بی خبر بودم ازش بی اطلاع بودم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she give him up: اون پسره رو لو داد

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm dropute: من ترک تحصیل کردم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's play it by ear: ببینم چی میشه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are very petty: خیلی عقده ای هستی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you quite a protector: تو محافظت کننده خوبی هستی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got some works today: امروز یه مقدار کار دارم ( که باید ا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

suck it up quite complain: تحمل کن و دست از شکایت بردار

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i want to do things: میخوام یه کارایی بکنم. . .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't keep hassle me: مزاحمم نشو دست از سرم بردار

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she really doesn't care what i need: واقعا براش مهم نیست من چی نیاز دارم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no good can come of that: خیر و عاقبت خوشی نداره

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's story: چه خبرا چه میکنی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

straight to business: مستقیم میری سر اصل مطلب

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's all meat: همش گوشته

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's go for a ride: بیا بریم یه دور بزنیم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

did i catch you at bad time: بد موقع که مزاحم نشدم؟

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you took words right out of my mouth: حرف دلم رو زدی ( دقیقا چیزی گفتی که ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't back down no matter what he does: هر کاری هم کرد تو عقب نکش ( جا نزن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't make up excuses: بهونه نیار

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is two faced: اون دو رو و دو رنگ هست

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who look after us: کی از ما مراقبت میکنه؟

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look after another: مراقب همدیگه باشید

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i thought i'd pop in: گفتم بیام یه سری بهت بزنم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't play act: مظلوم نمایی نکن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a disgrace: تو لکه بدنامی هستی ( تو مایه ننگی )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

moments are fleeting: لحظات زود گذر هستند

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do with me what you will: هرکاری میخوای بام بکنی انجامش بده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she can't help thinking about him: نمی تونه بهش فکر نکنه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my home is your home: خونه من رو خونه خودتون بدونید منزل ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cold nature: سرد مزاج شخصی که از نظر جنسی یا عاط ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hand paint: به نقاشی که با دست کشیده می شود نقا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good have play: اجرای خوبی داشته باشید

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get out of my sight you make me sick: از جلو چشمام دور شو تو حالمو بهم می ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

because we're driving bad: چون بد رفتار کردیم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a big job: کار مهمیه کار مهمی دارم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

picky boy: پسریه کله خر

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

history is history: قصه همینه دیگه تاریخ تکرار میشه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what you say: منظورت چی چیه راست و حسینی بگو حرفی ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

did you have to got that: تونستی با اون موضوع کنار بیای

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the devil child: فرزند شیطان

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i envy you: من بهت غبطه میخورم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's a bad symbol: اون الگوی بدی ارائه میده

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't want to a be burden: نمیخوام سربار باشم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inflation has hit us pretty hard: تورم پدرمون رو در آورده

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everyday is a gift: هر روزش یه نعمته

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i kicked him to the curb: از زندگی م حذفش کردم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ashes to ashes dust to dust: انالله وانا الیه راجعون

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he got weird: اون عجیب و غریب شده

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i just head on: فقط خواستم مخش رو بزنم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you storm everyone: همه رو به هم میریزی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she did forsalf: اون از پس کاراش برمیومد

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she gave me hell: دهنم رو سرویس کرده

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am uncertable: من آدم بشو نیستم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you scared me: تو منو به وحشت انداختی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a right: من این حق رو دارم که . . . .

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i always pull his leg: من همیشه سر به سر اون پسره می ذارم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for ya: برای تو

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oooh i should be running: اوه من باید پا به فرار بذارم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give me hand: یه کمک بهم برسون

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's not good enough for me: به درد من نمیخوره

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she drove me up the wall: میره رو مخم اعصابم رو خورد میکنه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what are you majoring in: چه رشته ای میخونی؟

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's the least of my worries: این کمترین نگرانی ( دلواپسی ) منه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

appearance can be deceiving: ظاهر میتونه گول زننده باشه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pay him no heed: بهش توجه ( اعتنا ) نکن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it works wonders: معجزه میکنه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't drink the cool aid: کور کورانه چیزی را قبول نکن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's kiss and make up: بیا همو ببوسیم و آشتی کنیم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where is your head: حواست کجاست سر به هوا هواست کجاست

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

consider it down: به روی چشم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is using you: اون ازت سواستفاده میکنه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

class dismissed: کلاس تمام شد میتونید برید

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thanks for saving my hide: مرسی از اینکه از خطر نجاتم دادی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pay them no mind: بهشون توجه نکن محلشون نذار

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

people get what they deserve: خلایق هر چه لایق

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's take attendance: حضور و غیاب کنیم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's very hush hush: خیلی محرمانه ست

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are beholden to me: بهم مدیونی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's got money to burn: خیلی پولداره پولش از پارو بالاتر می ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you misread that: سوتفاهم شده

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't dep your pen in the company ink: سرکار جای عشق و عاشقی نیست

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm drawing a blank here: حضور ذهن ندارم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's talk this through: بیا با حرف زدن حلش کنیم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop scolding me: سرزنشم نکن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what time should i pick you up: کی بیام دنبالت؟

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a selfing wet: غرق در آبی حسابی خیس شدی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am fond of you: بهت علاقه دارم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's very imperious: کارشون واقعا محشر بود

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is what happened: جریان از این قراره که . . . .

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry to have barged in: ببخشید سر زده مزاحم شدم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grew a pair: جرئت داشته باش

٩ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm switzerland: من بی طرفم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the storm is brewing: اتفاق بدی قراره بیافته

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

don't keep me in the dark: منو بی خبر نذار منو درجریان بذار

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm popping out: یه سر میرم بیرون

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it smells funky: بو گند میدی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not messing around with anymore: با هیچکس سر و کله نمیزنم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if gold rusts what then can iron do: هر چه بگندد نمکش می زنند وای به روز ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

they have a cat and dog life: دائما با هم جنگ و دعوا دارن ( زن و ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shoot off one's mouth: لاف زدن غلو کردن گه زیادی خوردن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

something is better then nothing: کاچی به از هیچی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set on the fence: بی طرف ماندن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it costs an arm: حسابی پیاده شدم کلی واسم آب خورد

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep in the picture: در جریان بودن در جریان قرار دادن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i like you the best: تو رو بیشتر از همه دوست دارم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you got to understand: تو اینو باید بفهمی درک کنی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is my tutor: این معلم خصوصی من است

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's a crazy night: عجب شب خفنی!

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my dad is pro at chess: بابام تو شطرنج حرف نداره

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how about a cookie: با یه کلوچه چطوری

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where is the changing room: اتاق پرو کجاست

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's impotent: او ناتوانی جنسی دارد

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's infertile: او عقیم هستش

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'd like to report a break in: من میخوام یه ورود غیر قانونی ( با ز ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yo what's up: هی مشکل داری ( معمولا در زمانیکه به ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're looking for a trouble: سرت درد میکنه واسه دعوا؟

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll tell you to your face: تو روت میگم جلو خودت میگم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was worried sick: دلشوره داشتم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i take the blame to protect my family: من برای محافظت از خانواده ام گردن گ ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am sick a heart: خیلی ناراحتم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i take exception to that: دلخور میشما

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where does that leave me: پس تکلیف من چی میشه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you want some beef: دنبال شر میگردی؟

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what are you looking at: ها نگاه میکنی چته خو به چی میخ شدی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was born to be a mother: من برای مادر شدن بدنیا اومدم فعل I ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll have you thrown out: میدم بندازنت بیرون

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll have you shot: میدم با تیر بزننت

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you want to get your ass whipped: کونت میخاره میخاره

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have some ideas: یه فکرهایی دارم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll show you: نشونت میدم این خط و این نشون

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i miss it: میشه در رفت؟

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you feeling better: بهتری؟

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just say any water: فقط لب تر کن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop snooping: فضولی نکن فضولی موقوف

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's my bad: تقصیر منه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

why so jumpy: چرا اینقدر مضطربی

٩ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're very hard man find: پیدا کردنت خیلی سخته

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

woman action: خانم بازی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hi foxy: سلام خوشکله سلام جیگر

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

end story: داستان همش همین بود

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you from around here: آیا اهل این اطرافی

٩ ماه پیش

مدال‌های امیر ارادی