امیر ارادی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't be a baby: بچه بازی در نیار

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are okay: کار ت درست

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a huge opportunity: اون یه فرصت فوق العاده عالیه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was misguided: من گمراه شده بودم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't sweetheart me: عزیزم عزیزم برام نکن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everything going be fine: همه چی درست میشه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry i keep away: ببخشید که معطلتون کردم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

would you like step outside: میخوای بیای بیرون ( با عصبانیت و بر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

did i get the part: آیا نقشم رو ( در بازی و نقش آفرینی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can't punch everyone: تو که نمیتونی همه رو مشت مالی کنی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

never tell die: هرگز نامید نباش

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it made me more serious: اون من رو جدی تر کرد

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i run my own business: یه کسب و کار شخصی دارم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you got to test it: باید مزه ش رو بچشی معمولا درمورد یه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what do you get to now: تا حالا چی شنیدی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you green with envy: از حسادت مردی از حسادت دق مرگ شدی خ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just feel i'm not here: فقط فکر کنید من اینجا نیستم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you should talk him to the people: باید باهاش مثل آدم بزرگا حرف بزنی ( ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what i do: چیکار کنم آخه. . . . معمولا از سر ا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so where moving: پس قراره جابجا بشیم؟

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you going: تو هم میری؟

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're not know that: نمیتونی تصورش رو بکنه که. . .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i move next week: هفته آینده دارم جابجا میشم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i should look in your face: باید الان ببینمت ( تا سیر بهت بخندم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i make your joke: پیشنهاد ( مسخره ت ) رو من انجام داد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is a big deal: این اتفاق مهمی بود

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's the move: برنامه ت چیه؟

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i just my job: فقط کارم رو انجام میدم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

between us: بین خودمون بمونه. . .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be there on flash: به چشم برهم زدنی اونجام

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who's out: کیا نمیان

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are every man fancy: شما آرزوی هر مردی هستی ( معمولا برا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a big girl: تو دختر بالغی هستی ( معمولا برای تص ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

until next time: باشه تا دفعه بعد

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this conversation is little late: این بحث دیگه الان وقتش نیست

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crazy things: یه مشت چرت و پرت

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you never been married: تو تا حالا ازدواج نکردی؟

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she on her last legs: اون داره نفس های آخرش رو میکشه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you run way with your between your legs: تو در حالی که ضایع میشدی فرار کردی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i not feel like: حسش رو ندارم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

remember there is a leak: بدون که یه رخنه ای وجود داره

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i could just eat you up: جیگرتو بخورم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm at a loss: موندم که چی بگم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nervous about: عصبی از. . . .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sad about: غمگین از. . .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a big picture about: این یک موضوع مهم درباره. . . .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're so confused: خیلی سردرگمی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop funny: مسخره بازی بسه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he made me joke: اون من رو دست انداخت اون من رو مسخر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you self: خودت تنها هستی تنهایی زندگی میکنی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i take you to dinner: میتونم شام دعوتتون کنم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you disappearing: داری محو می شی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if you don't do it don't do it: اگه نمیخوای انجامش بدی انجامش نده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i miss my things: دلم برای وسایلم تنگ شده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

living in a not knowing: هر چقدر کمتر بدونی راحتتری

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm poorly paid: حقوقم بخور و نمیر هست

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i myself again: دوباره خودم شدم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he goes fun: باحالی ش از بین رفت

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the apple right here: هدف در دسترسه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i slap you: باید بزنم تو گوش ت

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

actually i left: حقیقتا من استعفا دادم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's take a vote: بذار رای گیری کنیم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you acting crazy: کس خل نشو دیوونه بازی درنیار

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not kidding ground: بات شوخی ندارم دارم جدی میگم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i know all that: من اینا رو از بر بلدم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i speaking for experience: من از روی تجربه حرف میزنم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you want a thig done do it yourself: کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do good and good will come to you: تو نیکی کن و در دجله اتداز که ایزد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

excuse me where's the loo: ببخشید دستشویی کجاست

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cheers mate: مرسی رفیق

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can you hold: میتونید پشت خط بمونید

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you better than i do: تو بهتر از من می شناسیش

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i hate her: میخوام سر به تنش نباشه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he showed up just in time: اون سربزنگاه حاضر شد

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my aunt is pregnant with triplets: زن داییم سه قلو حامله ست

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my barber messed up my hair: آرایشگرم زد رید تو موهام

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i come over: میتونم بیام پیشت

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a boytoy: پسری که خانم های نسبتا مسن بهش پول ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shake your hips: قر کمر رقصیدن و تکان دادن کمر و باس ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is nothing can he do: هیچ غلطی نمیتونه بکنه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she was to be great beauty: قرار بود ملکه زیبایی باشه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't be dense: خنگ بازی درنیار

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my car in the shop: ماشینم تو میکانیکیه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how look after us: کی از ما مراقبت میکنه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dont give the game away: مسابقه رو نباز

٨ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm fly a lot: خیلی پرواز ( سفر هوایی ) میکنم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

why do you so mean: تو چقد بدجنسی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i failed: من نتونستم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

did she kick you out: انداختت بیرون؟

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

her jokes are corny: شوخی هاش بی مزه ست

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a lot to do: کلی کار دارم که باید انجامش بدم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dont jinx me: چشمم نزن ( حسودی نکن )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

people are here starving: مردم اینجا گدا گشنه ن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are truly missed: واقعا جات خیلی خالی بود

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i drink like a fish: من تو مشروب زیاده روی ( خرخوری ) می ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not that girl: من از اون دخترا نیستم. . . .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a big meeting: من یه جلسه مهم دارم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's come broken home: اون از یه خانواده طلاق اومده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is anything i can do it: کاری هست که از دستم بیاد

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he will go away: بلاخره میگذره

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i know you go upset: میدونم که ناراحتی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is a demet idea: یه ایده تح. . . م ی هست

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you fragile: اصلا تو حسی داری تو روابط دونفره مم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do you like terrible: اذیت و آزار رو تو دوست داری

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't say back her: پشت سرش حرف نزن غیبت نکن وقتی نیستش ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beautiful you say: گل گقتی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i told you drop that: گفتمت بیخیالش شو

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

great caesar: یا خدااااا

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i be freak: بذار رو راست باشیم کس خلم کردی از ب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

because conflict: چون تداخل پیدا میکنه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i need a phone call: باید یه زنگی بزنم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

better than i am: از من که بهتری ( چیزی که قیافه ت نش ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do you know each other: شما همدیگه رو می شناختید

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

anything i to do: هر کاری که بتونم انجام میدم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't make ends: دخل و خرجم درنمیاد

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i living paycheck to damn paycheck: از حقوقم تا حقوقم زنده ام حقوقم به ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm counting pennies here: بی پول بی پولم اینجا

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i went to that party against my will: من بر خلاف میلم به اون پارتی رفتم ( ...

٨ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm flat broke: بی پول بی پولم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he has a crush on her: اون نسبت بهش حس ( خاص ) داشت

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what bring you here: چی تو رو اینجا کشوند

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't know what going on: نمی دونم که چه اتفاقی افتاده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's a gift to me: اون برا من یه موهبته

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i waited long enough: به اندازه کافی تحمل ( صبر ) کردم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's soft: اون روحیه لطیفی داره

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what happened now: دوباره چی شده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't make me jokes: سر به سرم نذار

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't know where you gone: نمی دونم که حواست کجاست

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i haven't been here: من کنارت نبودم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everybody looking for you: همه دنبالتن ( طلبه ت هستند )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do you a minute: یه دقیقه وقت دارید؟

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's come to my intention: به گوش من رسیده که . . . .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what the catch: چه کاسه ای زیر نیم کاسه هست

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i could agree more: با حرفت کاملا موافقم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

service your right: حقته ( هر بلایی سرت اومد )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your pushing your luck my dear: داری به شانسی که بهت رو کرده پشت پا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do you mind giving me a ride home: اگه مشکلی نیست که منو خونه برسونی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what do you say we run away: نظرت چیه بزنیم به چاک فرار کنیم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't you sass me like your mother: مثل مادرت واسه م زبون درازی نکن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a bunch of creeps: چه حال به هم زنایی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't get greedy: طمع نکن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not picky: من سخت گیر نیستم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is a no spell: هیچ جادویی ( طلسم ) وجود نداره

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we didn't see eye to eye: اتفاق نظر نداشتیم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

something doesn't add up: این وسط یه چیزی جور در نمیاد

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

why so glum sugar plume: چرا اینقد گرفته ای قند عسل

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't make me make a sense: کاری نکن الم شنگه راه بندازم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just be us: فقط من وشما بین خودمون باشه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what hold people together: چه چیزی مردم رو با هم متحد میکنه ( ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you know what you are: میدونی چه گهی هستی ( معمولا در زمان ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

but she's exhausted me: من رو عاصی و خسته کرده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you should change course: باید جامون رو تو مسابقه عوض کنی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he make company hold: اون شرکت رو سر و سامان داد

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take my dream come true: آرزوهای من رو بر آورده کن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are putting in my head: ریدی به حافظه م ریدی به اعصابم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can fly to this car: تبلیغات شورلت در دهه ۶۰میلادی میتون ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in my heart: از صمیم قلب

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what you say that: رو چه حساب اینو گفتی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i love question: پرسش گری رو دوست دارم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i been you: منم مثل خودت بودم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you like my brother: تو عین برادرمی در جاهایی سواستفاده ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he said no news: گفتش که خبری نیست چیزی نشده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i think you're not understand: فکر میکنم که حالیت نیست

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's agree to disagree: ما کارمون با هم نمیشه قبول کنیم اشت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

false name: اسامی غیر واقعی که خلافکاران برای پ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's your initial: حرف اول اسمتون چیه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fuck around and find out: دست به کارهای بی پروا بزن و نتیجه ا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i do apologize: من واقعا عذرخواهی میکنم ( از صمیم ق ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's the reson for your truancy: علت فرار و غیبتت از مدرسه چیه؟

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't scoff: ریشخند نزن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i stub my toe: انگشت پام خورد به جایی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she has an ear for music: اون استعداد موسیقی داره

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got cooked: دهنم سرویس شد

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you chewed my ear off: مخم رو خوردی ( از بس که گفتی )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm on diet: من رژیم هستم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as far as you know no place like home: همانطور که می دونید هیج خونه آدم نم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i bumped my head: سرم کوبیده شد به جایی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it falls on deaf ears: گوش کسی بدهکار نیست

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i trip on the carpet: پام گیر کرد لبه فرش

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm very much obligated to you: سپاسگزارم ممنونم ازت قدردانم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are way off: سخت دراشتباهی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

looks like stood me up: بنظر میرسه قالم گذاشته

٨ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how fast it to go: سرعتش چقدره

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was watching my life: من یه نگاهی به زندگی م کردم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sounds cheep: مسخره به نظر میاد

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we were just pretending: ما فقط داشتیم وانمود میکردیم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dot you want get me your temper: میخوای حالمو بگیری

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i completely misjudged you: کاملا درمورد اشتباه میکردم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you wish is my command: شما فقط امر بفرمایید درخدمتگذاری حا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not mind reader: علم غیب که ندارم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thank you for check up on me: ممنون که حالم رو پرسیدی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you mute: لالی؟

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i do casual work: رسمی نیستم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we are in trouble: تو دردسر افتادیم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am worn out: از پا افتاده ام ( خیلی خسته ام )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am baffled: من سر درگم شدم ( گیج شدم )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am composed: من آرام و خونسردم ( متعادل و مسلط ه ...

٨ ماه پیش

مدال‌های امیر ارادی