امیر ارادی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've got do something: باید یه کاری انجام بدم/باید دست به ...

جدید ١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get your bag: پول درآوردن/تمرکز روی درامد مثال D ...

جدید ١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have i met you before somewhere: قبلا شما رو جایی دیدم؟/قبلا جایی شم ...

جدید ١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's so mid: معمولی، نه خوب نه بد، متوسط و ناامی ...

جدید ١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't even: هیچ واکنشی تدارم/اصلا نمی توانم ( ت ...

جدید ١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make the most of it: هر چقدر که میتونی ازش لذت ببر

جدید ١٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's okay with my package: اون با تمام چیزام ( هر چه بوده و هس ...

جدید ٢٢ ساعت پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tacky: بد تیپ بدلباس

١ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so be it: باشه هر طور که راحتی

١ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

before you know it: تا به خودت بیای

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't not eat: عبارت “I can't not eat” در فارسی یع ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

worth the trip: worth the trip یعنی: �ارزش رفتن را ...

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

qesmat: �Qesmat� شکل لاتین شدهٔ واژهٔ فارسی ...

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's driving me mad: جملهٔ “He's driving me mad” یعنی: ...

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't have any luck with: عبارت “I don't have any luck with … ...

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

decent treatment: decent treatment یعنی: �رفتار محتر ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he wants to get away: He wants to get away یعنی: �او می ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i never find a decent man: هیچگاه یه آدم راست و درست پیدا نمی ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's such a pity: خیلی حیفه/خیلی دلم میسوزه/خیلی گناه ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of sadness: عبارت “out of sadness” یعنی: �از ر ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of shyness: عبارت “out of shyness” یعنی: �از ر ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have i met something: چیزی شده که نمی دونم؟/چیزی رو از دس ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ghormeh sabzi: قورمه سبزی یا توضیحی persian Herb s ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gheimeh stew: خورش قیمه

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a big snarl in: عبارت “A big snarl” در انگلیسی یعنی ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of happiness: عبارت “out of happiness” یعنی: �از ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of crazy: عبارت “out of craziness” یعنی: ✅ � ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

holy spit: عبارت “holy spit” یک اصطلاح عامیانه ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you something else: تو با بقیه فرق داری/تو یه چیز دیگه ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

far form it: عبارت far from it در فارسی یعنی: � ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got the chase: متوجه ماجرا شدم /قضیه رو فهمیدم/دو ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i made someone: کسی ررو واسه خودم جور کردم، تور کرد ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm just done: من فقط بریدم/واقعا خسته شدم/حرقی بر ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let me buy for your drink: بذار یه توشیدنی دعوتت کنم /یه نوشید ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're not clear with me: با من صادق نیستی/تو با من رو راست ن ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just like old time: دقیقا مثل ایام قدیم/فقط مثل خیلی وق ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lucky guy: مرد خوشبخت/مرد خوش شانس

٥ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall asleep: به خواب رفتن پشت میز یا پشت فرمان ( ...

٥ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whiz: خیلی زرنگ و باهوش Fatemeh is a whiz ...

٥ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as if: آره جون عمه ت ! آره تو نمیری!

٥ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so what: آخه چی نتیجه ای گرفتی آخرش که چی

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

right under your nose: درست جلوی چشماته

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

his adoptive country: کشوری که به عنوان وطن اختیار کرده ب ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the adoption of a new policy: اتخاذ سیاستی جدید

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've got to do something: باید یه کاری انجام بدم

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have i meet something: چیزی شده که من نمی دونم/چیزی رو از ...

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to meet disaster: با فاجعه روبرو شدن

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

top urgent: عبارت “top urgent” به فارسی یعنی: ...

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can do what you want: می تونی هر کاری که بخوای رو انجام ب ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you won't even notice us: اصلا نمی فهمی ما اینجاییم/حتی متوجه ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's do some research: بذار یه ذره تحقیق کنیم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

temporary landlady: صاحبخانه موقت ( خانم )

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my car crashed into taxi: ماشینم با تاکسی تصادف کرد

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dinner burned to crisp: شام سوخته/شام زیاد پخته شده

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crisp celery: کرفس ترد وتازه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a crisp dialogue: گفت وشنود پرحرارت

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he likes chasing girls: �او دوست دارد دنبال دخترها بیفتد� ی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fear ridden: �fear - ridden� در انگلیسی یعنی پر ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a drum roll please: عبارت “A drum roll please” در فارسی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sing like a toad: عبارت “sing like a toad” در انگلیسی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who won the contest: چه کسی در مسابقه برنده شد

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i heard some stories about you: من یه چیزایی درباره ت شنیدم/من یه ق ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nows the time: الان وقتشه/الان زمانشه که. . . .

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm taking lessons: دارم یاد میگیرم، دارم میرم کلاس ( ی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's very strange: قضیه خیلی عجیبه، قضیه خیلی مشکوکه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how is work: چطور این اتفاق افتاد، چطور اینجوری ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the imposed war: جنگ تحمیلی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm obsessed with this girl: فکر و ذکرم شده این دختره، تمام دل م ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you lie to my face: زل میزنی تو چشام و دروغ میگی، معنی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to fall down: به پایین افتادن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you a shark: گرگ بارون دیده ای؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will train him: خودم آموزشش میدم، خودم کارآزموده ش ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a hank: عجب چیزی /عجب تیکه ای ، معمولا در م ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

her brother is quite a hunk: برادرش ، تیکه بدی نیست/برادرش خیلی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a hunk of bread: یک تکه نان

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look after them: مراقبشون باش

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that exactly waiting for: این دقیقا چیزیه که اونا میخوان

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't answer to anyone: من به کسی پاسعگو نیستم. . . .

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the things get better: اوضاع بهتر میشه/اوضاع اینطور نمیمون ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i never leave you again: دیگه هیچوقت ترک نمیکنم و نخواهم کرد

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

iron lady: عبارت Iron Lady در فارسی به صورت �ب ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you always lost: تو همیشه خدا میباختی. . . .

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he wasn't paying attention on the road: او هیچ توجهی به جاده نداشت

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

middle age woman: زن میانسال

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to pay attention to something: توجه کردن به چیزی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be worried about something: نگران چیزی بودن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rubber lifeboat: قایق نجات لاستیکی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do i care: مگه برام مهمه؟، مگه برام اهمیتی هم ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

well our strikers are the best in the world: خب، ما بهترین مهاجمین خط حمله در جه ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are so childish: خیلی بچه صفت هستید، خیلی بچه خصلت ه ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with non of them: با هیچکدوم ( از اونا )

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's brilliant: اون عالیه ، اون خیلی بی نظیره

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we won't tell you the score: ما نتیجه ( برد یا باخت ) رو بهت نمی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you should have come to party: خوب بود میومدی مهمانی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you available: هنگام سوال کردن از راننده تاکسی، آی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how long to did it take: چقدر زمان برد؟/چقدر طول کشید؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crew cabin: عبارت “crew cabin” در فارسی به معنی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we beat: ما زدیم، ما شکست دادیم. . . . ( در ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have i miss something: چیزی شده که من نمی دونم؟/چیزی رو از ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you move quickly: خیلی سریع پیشرفت کردی/خیلی سریع جلو ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

now make friends: حالا ، با هم دوست شید ( بعد از یک د ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

foreign vacation: عبارت “foreign vacation” در فارسی ب ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

god protect and bless you: خدا حفظت کنه و بهت عمر پر خیر و برک ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a new chance: یه فرصت جدید، یه شانس جدید

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't bear it: تحملش برام سخته

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm short on sleep: کمبود خواب دارم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

farhad was crossed in love: فرهاد در عشق ناکام شد

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i need a hair appointment: یه وقت آرایشگاه میخوام، یه وقت آرای ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you cross about something: از چیزی ناراحتی؟، در موردچیزی عصبان ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop fiddling with that thing: اینقدر با اون چیز ور نرو

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't continue: من دیگه بریدم، نمی تونم ادامه بدم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at what time is kickoff: بازی کی شروع میشه؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give me a little time: یه کم بهم زمان بده/یه کم بهم فرصت ب ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prepare to die: آماده مرگ شو. . . .

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is an emergency: این یه وضعیت اضطراریه، این یه وضعیت ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to hang sb with rope or chain: کسی را با طناب یا زنجیر دار زدن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be asleep: به خواب رفته ، به خواب بودن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to carry away: حمل کردن ، بردن به. . . . .

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when the match is on: وقتی که بازی در حال پخشه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

great outfit: لباس زیبا، لباس عالی ( بخصوص اینکه ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

now refreshment: حالا یه حالی به خودمون بدیم،

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i missed his meaning: منظورش رو درک نکردم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't miss anything: نمی خوام چیزی رو از دست بدم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a catastrophe: این یه مصیبت بزرگیه. عجب پایان دهشت ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lazy money: در علوم اقتصادی و مالی اصطلاح Lazy ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nearly ready: تقریبا آماده ایم، نزدیک آماده شدنیم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so who is your type: خوب ، کی بهت میخوره، خوب با کی میتو ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will be furious: من عصبانی و برآشفته خواهم شد ( اگر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

furious attack: حمله سهمگین

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a furious storm: طوفان ویرانگر، طوفان سهمگین

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can laugh: میتونید بخندید ( تا بعد که به حسابت ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i show you how to it done: بهت نشون میدم چه جوری انجامش بدی. . ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to crack a bottle: بطری را باز کردن ( و نوشیدن )

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blue finger: انگشتی که در یک انتخابات شرکت کرده ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

please understand my position: لطفا شرایط ( موقعیت ) من رو درک کنی ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dig in: بزن تو رگ ، حالشو ببر ( در هنگام خو ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rush over: ساعتی که همه به چیزی هجوم میارن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the funny things: جالبیش اینه که. . . . ، ، ، قسمت خن ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

face to face is best: رو در رو باشیم بهتره، از نزدیک ببین ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you made me i am: تو باعث شدی من اینی باشم که داری می ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

things well be changed: اوضاع در حال تغییر است ( امید به به ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's just a dream: در مواقع اتفاقات ناگوار گفته میشه ، ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be sentenced to prison: به زندان محکوم شدن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there are stacks of books on the table: رو میز ، یه عالمه کتابه!

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he ia a horrid person: او آدم بسیار ناخوشایندی است

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a tacky lady: یه خانم بدلباس

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a sign of my guilty: علامتی از کناهان من، عبارتی از اینک ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

free advice: مشاوره رایگان، مشاوره غیر پولی

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no this time: این بار دیگه نه، دیگه نه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this idea is bullshit: این ایده چرت و پرته، این ایده مزخرف ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you having a good time: داره بهت خوش میگذره؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was blindsided: بدجوری غافلگیر شدم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nothing to say: حرفی برای گفتن نمانده، چیزی برای گف ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't give me that attitude: با من اینجوری حرف نزن،

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is this perfume on sale: آیا این عطر تخفیف دارد؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got drunk: مست شدم، پاتیل شدم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the customer is king: مشتری سرور ماست، مشتری تاج سر ماست، ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's a kick ass: واقعا ترکوند، خیلی باحال بود، آخر آ ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's a real man: اون یه مرد واقعیه ( میشه رو حرفش حس ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will die on this hill: سرم بره حرفم عوض نمیشه، مرده و حرفش ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's your turn to pay: نوبت توئه که پول بدی ( پرداخت کنی )

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i show you how to it's done: بهت نشون میدم چطور انجامش بدی

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not that stupid: اونقدرها ( که فکر میکنی ) هم احمق ن ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

aren't you clever: تو عاقل نیستی؟، تو باهوش نیستی؟

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've got date with him: باش قرار گذاشتم ( که ببینمش )

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this one always work: این همیشه جواب میده ( نسبت به ارائه ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i must do a final check: برای بار آخر باید بررسی ( چک ) کنم

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i need a holiday: دلم یه مسافرت میخواد، به یه تعطیلات ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come back any: هر وقت خواستی بازم بیا

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't give a shit anymore: دیگه برام مهم نیست، غیر مودبانه ش ب ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

super lucky: خیلی خوش شانس

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

super quiet: خیلی ساکت. فوق العاده ساکت

٣ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

use my one: اونی که من گفتم، از چیزی که من گفتم ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my sympathetic: شفیق من، همدرد من، دلسوز من

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

proper acting: ایفای نقش مناسب ، بازیگری مناسب

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you do want your job: کاری رو که شغلت ایجاب میکنه انجام ب ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

horrid hippies: چند تا آدم خل و چل، چند تا آدم ناجو ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not answer any question: من دیگه هیچ سوال بیشتری رو جواب نمی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the trip wasn't comfortable: سفر راحتی نداشتم

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we are short of space: ما کمبود جا داریم، از نظر جا در مضی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't move: از سرجات تکون نخور، از سرجات جم نخو ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tablet food: قرص غذا، که برای مصارفی همچون استفا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drop the gun: تفنگتو بنداز، جمله ای برای خلع سلاح ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can reveal that: می تونم اون رو فاش کنم، میتونم اون ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the wake of the news: در نتیجه خبر، به دلیل ( این ) خبر

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

following day: روز بعد، روز آینده

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you drive me crazy: تو منو دیونه ( خودت ) میکنی، کاری م ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's where will done: ببینیم که به کجا می رسیم، ببینیم نت ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pack your things: وسایلت رو جمع و جور کن ( و برو )

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's not for long: اوضاع همیشه اینطور نمی مونه

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blood for blood: خون در مقابل حون ، چشم در برابر چشم

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got some big news: یه خبرای خیلی خوبی براتون دارم، یه ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let him pass: بذار رد بشن، اجازه بده رد شن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i kick myself: پشیمون میشم اگر این فرصت ( موقعیت ) ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he might offer me a promotion: شاید یه ترفیع بهم پیشنهاد بده

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is freak: اون ( آدم ) عجیب و غریبیه

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a full package: تو همه چیز داری، چیزی نیست که تو زن ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

past is past: گذشته ها گذشته، چیزی رو که گذشته به ...

٣ هفته پیش

مدال‌های امیر ارادی