دیکشنری
جدیدترین پیشنهادها
دَرسگاه ، درسخانه ( درس فارسی است! )
پیشنهاد برابر فارسی : پَزیونه dose به معنی دادن است و برابر ترین واژه در فارسی برای آن "داده" است ، اما داده برای ترجمه ی Data قبلا مصرف شده! و نبای ...
وپرش. [ وَ رِ ] ( اِ ) رنگ و لون. ( برهان ) . رنگ. ( ناظم الاطباء ) .
وپس. [ وَ پ َ ] ( اِ ) مانند و مثل و مشابه. ( ناظم الاطباء ) ( دهخدا ) .
وخر. [ وَ خ َ ] ( اِ ) جا و مقام و مکان. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) .
جدیدترین ترجمهها
جدیدترین پرسشها
خودم احتمال می دهم به معنی مسیر یا خط یا جهت باشد.
نظر شما در باره ی این کارواژه چیست ؟ دیدم که پرگتیدن به معنی تعلق داشتن به کار گرفته می شود ، ولی من در پیدا کردن ریشه ی آن تا کنون نا کام مانده ام، کسی میداند؟
چرا ما یک دانشنامه ی سره مانند Wikipedia که برای انگلیسی باستان یک کد زبانی تعریف کرده است ، برای فارسی سره نمی سازیم؟ سره نویسی ما زمانی ارزش دارد که بتوانیم این برابر ها به ویژه برابر های علمی ...
سلام چگونه می توانم یک واژه و معنای آن را که به اشتباه وارد کرده ام از آبادیس حذف کنم؟
ما به دنبال جمع آوری واژگانی چون تاسیان ، ژیان و اینها هستیم که به نوعی یک حالت هیجانی را وصیف می کنند! ممنون میشم ما را یاری کنید.
جدیدترین پاسخها
خودم احتمال می دهم به معنی مسیر یا خط یا جهت باشد.
رج = خط راست کج = مایل هج= عمود، قائم واضحه که ج آخر کوتاه شده ی یک واژه است و در این واژه ها دارای یک ریشه ی مشترک است.
برای عاطفه چه برابر فارسی ای را می توانیم بسازیم؟ عاطفه نمی تواند متناسب با واژه های علمی نوین گسترش پیدا کند. برابر ما باید بتواند در ترگمان واژاک ها (اصطلاحات) زیر موفق شود بی آنکه ...
در آخر فهمیدم که واژه ی پارسی "هُناخت" برابر آن برگزیده شده است.
چرا ما یک دانشنامه ی سره مانند Wikipedia که برای انگلیسی باستان یک کد زبانی تعریف کرده است ، برای فارسی سره نمی سازیم؟ سره نویسی ما زمانی ارزش دارد که بتوانیم این برابر ها به ویژه برابر های علمی ...
ممنونم از پاسختان ، ظاهرا همه ما یک بار از این سایت توی ذوقمان خورده است.با دبیره هم موافقم ، این خط نارسایی زیادی دارد و متاسفانه ابجد است و واکه ندارد. در باره ی دبیره ای که فرمودید کنجکاو شدم. &nbs ...
درود بر شما ، لذت در زبانهای پارسیمیانه و اوستایی چه بوده است؟
کیفیدن ، کیبیدن خجوییدن ، خجستن ، خجویش نَندش ، کامش ، کامستن، گبارش ، گباشتن
برای واژه ی " عصرانه " چه برابر و جایگزین " پارسی " پیشنهاد می کنید ؟ با اینکه این جایگزینی و برابر سازی کار و وظیفه ی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی هست مشتاقم تا با شما دوستان در این باره هم اندیشی کنم نکته:واژه ی پیشنهادی حتما پارسی باشد ! از پیشنهاد برابر های عربی ، انگلیسی فرانسوی و... خودداری فرمایید ... با سپاس فراوان .
پِسیند به معنی عصر است ، پِسیندانه ، پسینداک