دیکشنری
جدیدترین پیشنهادها
گیله به معنی زنبیل یا سبد است. گیله ی لباسی = سبد لباسی ، سبدی که در آن لباس های کثیف را برای شستن جمع میکنند.
این پشیوند های تک واجی مانند ( چ در چموش، پ در پالوده ، س در ؟ ، ش در شکافتن ، خ در خموش ) به جز این چند نمونه اندک واقعا کاربرد گسترده داشته اند؟ چگ ...
عامل
علوم هُناختی
تله = پَهَند
جدیدترین ترجمهها
جدیدترین پرسشها
ما به دنبال جمع آوری واژگانی چون تاسیان ، ژیان و اینها هستیم که به نوعی یک حالت هیجانی را وصیف می کنند! ممنون میشم ما را یاری کنید.
آیا پسند مانند جهند ، توَند و رهَند است. و مثلا همان طور که می توان از رهند ، به رهش رسید می توان از پسند نیز به پَسش رسید؟ البته می دانم از پسندیتن می آید.
برای عاطفه چه برابر فارسی ای را می توانیم بسازیم؟ عاطفه نمی تواند متناسب با واژه های علمی نوین گسترش پیدا کند. برابر ما باید بتواند در ترگمان واژاک ها (اصطلاحات) زیر موفق شود بی آنکه ...
اصل کلمه از متر ( سنجیده و متعادل، حساب شده) و پث (درد و احساس) می آید. پیموده حسی، خودلی و خو هیجشی چطور اند؟
جدیدترین پاسخها
درود بر شما ، لذت در زبانهای پارسیمیانه و اوستایی چه بوده است؟
کیفیدن ، کیبیدن خجوییدن ، خجستن ، خجویش نَندش ، کامش ، کامستن، گبارش ، گباشتن
برای واژه ی " عصرانه " چه برابر و جایگزین " پارسی " پیشنهاد می کنید ؟ با اینکه این جایگزینی و برابر سازی کار و وظیفه ی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی هست مشتاقم تا با شما دوستان در این باره هم اندیشی کنم نکته:واژه ی پیشنهادی حتما پارسی باشد ! از پیشنهاد برابر های عربی ، انگلیسی فرانسوی و... خودداری فرمایید ... با سپاس فراوان .
پِسیند به معنی عصر است ، پِسیندانه ، پسینداک
یک برابر پارسی روان و ساده برای واژه مشکل(اشکال) در گفت و گوی روزمره
دشواره به نگر مناسب می رسد
اجزای یک جمله رو به پارسی چی میشه؟ مثلا فعل میشه کارواژه ولی بقیه رو نمیدونم .
سرواژه = مخفف واج اول چند واژه مثلا 50 همت کاه واژه = مخفف مثلا نون کاهیده ی اکنون است. نام واژه = اسم کار واژه = فعل گزار واژه (زاب)= صفت زافته = موصوف سان واژه = قید بن واژه (ستاک ) = مصدر افزوده = مضاف افزونه = مضاف الیه افزون واج = حرف اضافه کنا (کنش گر) = فاعل کنیده (کنش گیر) = مفعول
اصل کلمه از متر ( سنجیده و متعادل، حساب شده) و پث (درد و احساس) می آید. پیموده حسی، خودلی و خو هیجشی چطور اند؟
آغالیدن ، معنی ، شر به پا کردن و یه جنسی هم دارد.