پیشنهاد‌های حمیدرضا (٣,٣٤٢)

بازدید
٢,١٥١
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تلق گفتن پاچه خواری کردن داخل کشیدن به داخل جذب کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اوه [بیان تعجب]

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حرف مفت نزن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تغییر رنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بامحبت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غرغرو بداخلاق بدخواهانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

به زور کاری رو انجام دادن.

پیشنهاد
٠

حرف احمقانه زدن. خود یا کسی رو خجالت زده کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به جا نمیآرم. به نظر آشنا نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

هیچ چیز هیچ هیچی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یه مشت مزخرف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به جهنم لعنت بهش

پیشنهاد
٠

قرارمون این نبود. قرار نبود این بلا رو سر من بیاری. من قرار نبود این کار رو هم بکنم.

پیشنهاد
٠

فیتیله پیچ کردن. درسته خوردن یک نفر. پدرش را درآوردن. به راحتی برنده شدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آیه از آسمون نیومده. برنامه نهایی نشده. معنی لغت به لغتش میشه روی سنگ حک نشده.

پیشنهاد
١

گلیم خود را ( خود ) از آب کشیدن. با سعی خودش، پیشرفت کردن و بر مشکلات فائق آمدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یا That didn’t age well خیلی زود اشتباه بودن این حرف معلوم شد. چقدر زود معلوم شد حرف چرتیه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

ازت سرتره. ازت بهتره.

پیشنهاد
٠

دیر و زود داره، سوخت و سوز نداره.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بی برو برگرد. با اختلاف.

پیشنهاد
٤

( فلان حرف رو همینطوری باور نکن چون ) گوینده روغن داغشو زیاد کرده، زیادی شلوغش کرده، اغراق کرده. شک دارم حرفش درست باشه. معادل "بی پایه و اساس" تو فا ...

پیشنهاد
٠

چقدر جالب! اتفاق من هم دقیقا همینو میخواستم بگم. چه جالب! اتفاقا من هم [همونجا بودم/ همین اتفاق برام افتاد]

پیشنهاد
٧

عطایش را به لقایش بخشیدن. تر و خشک رو با هم سوزوندن. همه اجزای یک سیستم یا راه حل رو به یک چشم دیدن.

پیشنهاد
١

محاسبه سریع.

پیشنهاد
١

بستن پرونده یه چیزی. کاری یا پروژه ای رو تموم کردن و گزارش نوشتن.

پیشنهاد
٥

شواهد که نشون میده اتفاقی ( بد ) قراره بیفته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نقشه هام نقش بر آب شد. افتضاح شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

مورد توجه قرار نگرفتن همچنین معنی قسر در رفتن/ فراموش شدن هم میده.

پیشنهاد
١

به ضرر خود کاری رو کردن. ناخواسته وضعیت رو برای خود بدتر کردن.

پیشنهاد
١

با همه مخلفات. مثلا ماشین میخرین، با بیشترین امکانات صوتی و ایمنی و صندلی چرم و . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

فاحشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

فی البداهه تصمیم گرفتن. بدون برنامه ریزی، در لحظه تصمیم بگیریم چه کار کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

یعنی خیلی خوبه. انگار از بهشت اومده.

پیشنهاد
١

مرغ همسایه غازه. آواز دهل از دور شنیدن خوش است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عجیبه جای تعجب داره

پیشنهاد
١

مریض بودن. مثلا حالت سرما خوردگی داشتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

سمبل کردن، راه حل موقتی و خیلی سطحی. بعضی وقتها معنی از سر باز کردن میده، ولی بعضی وقتها هم از روی اجبار و مثلا کمبود وقت و امکانات، راه حل موقت استف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رو مخه رو اعصابه اعصابم رو داغون میکنه خیلی اذیتم میکنه

پیشنهاد
٠

آشغالهای انسان نما

پیشنهاد
٢

هم خدا رو بخواهی، هم خرما ( همچنین هم خر رو بخواهی، هم خرما ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

سربسته بگم. به همین بسنده کنم. وقتی به کار میره که میخواهید مودبانه یه چیز بدی رو راجع به کسی بگید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خوشمان آمد! این ایده / حرف رو پسندیدم.

پیشنهاد
١

پای لرزش نشستم. تصمیم غلطی که گرفته اید یا کار بدی که قبلا کرده اید، حالا عواقبش اومده سراغتون.

پیشنهاد
١

هزار برابر بیشتره. این اصطلاح رو خیلی ها اشتباه استفاده میکنن. منظور ده به توان اون عدده، نه خود عدد. خیلیها فکر میکنن جمله بالا یعنی سه برابر بیشتر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چون وقت کمه. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شدت عمل بیشتر نشون دادن. لج کردن. بر موضع خود بیشتر پافشاری کردن. البته لزوما همیشه معنی لج کردن رو نمیده. مثلا چون احساس میکنه به اندازه کافی راه حل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ملغمه. آش شله قلمکاری از راه حلها.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

من هم تایید میکنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اهمیت ندادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

رفتن و ترک کردن تموم شدن و تخلیه کردن رفتن و متفرق شدن