پیشنهادهای حمیدرضا (٣,٣٤٥)
( نیرو و هزینه ) رو کم کردن.
از دستت کلافه شدم.
به شدت
تلق گفتن پاچه خواری کردن داخل کشیدن به داخل جذب کردن
اوه [بیان تعجب]
حرف مفت نزن
تغییر رنگ
بامحبت
غرغرو بداخلاق بدخواهانه
به زور کاری رو انجام دادن.
حرف احمقانه زدن. خود یا کسی رو خجالت زده کردن.
به جا نمیآرم. به نظر آشنا نیست.
هیچ چیز هیچ هیچی
یه مشت مزخرف
به جهنم لعنت بهش
قرارمون این نبود. قرار نبود این بلا رو سر من بیاری. من قرار نبود این کار رو هم بکنم.
فیتیله پیچ کردن. درسته خوردن یک نفر. پدرش را درآوردن. به راحتی برنده شدن.
آیه از آسمون نیومده. برنامه نهایی نشده. معنی لغت به لغتش میشه روی سنگ حک نشده.
گلیم خود را ( خود ) از آب کشیدن. با سعی خودش، پیشرفت کردن و بر مشکلات فائق آمدن.
یا That didn’t age well خیلی زود اشتباه بودن این حرف معلوم شد. چقدر زود معلوم شد حرف چرتیه.
ازت سرتره. ازت بهتره.
دیر و زود داره، سوخت و سوز نداره.
بی برو برگرد. با اختلاف.
( فلان حرف رو همینطوری باور نکن چون ) گوینده روغن داغشو زیاد کرده، زیادی شلوغش کرده، اغراق کرده. شک دارم حرفش درست باشه. معادل "بی پایه و اساس" تو فا ...
چقدر جالب! اتفاق من هم دقیقا همینو میخواستم بگم. چه جالب! اتفاقا من هم [همونجا بودم/ همین اتفاق برام افتاد]
عطایش را به لقایش بخشیدن. تر و خشک رو با هم سوزوندن. همه اجزای یک سیستم یا راه حل رو به یک چشم دیدن.
محاسبه سریع.
بستن پرونده یه چیزی. کاری یا پروژه ای رو تموم کردن و گزارش نوشتن.
شواهد که نشون میده اتفاقی ( بد ) قراره بیفته
نقشه هام نقش بر آب شد. افتضاح شد.
مورد توجه قرار نگرفتن همچنین معنی قسر در رفتن/ فراموش شدن هم میده.
به ضرر خود کاری رو کردن. ناخواسته وضعیت رو برای خود بدتر کردن.
با همه مخلفات. مثلا ماشین میخرین، با بیشترین امکانات صوتی و ایمنی و صندلی چرم و . . .
فاحشه
فی البداهه تصمیم گرفتن. بدون برنامه ریزی، در لحظه تصمیم بگیریم چه کار کنیم.
یعنی خیلی خوبه. انگار از بهشت اومده.
مرغ همسایه غازه. آواز دهل از دور شنیدن خوش است.
عجیبه جای تعجب داره
مریض بودن. مثلا حالت سرما خوردگی داشتن.
سمبل کردن، راه حل موقتی و خیلی سطحی. بعضی وقتها معنی از سر باز کردن میده، ولی بعضی وقتها هم از روی اجبار و مثلا کمبود وقت و امکانات، راه حل موقت استف ...
رو مخه رو اعصابه اعصابم رو داغون میکنه خیلی اذیتم میکنه
آشغالهای انسان نما
هم خدا رو بخواهی، هم خرما ( همچنین هم خر رو بخواهی، هم خرما ) .
سربسته بگم. به همین بسنده کنم. وقتی به کار میره که میخواهید مودبانه یه چیز بدی رو راجع به کسی بگید.
خوشمان آمد! این ایده / حرف رو پسندیدم.
پای لرزش نشستم. تصمیم غلطی که گرفته اید یا کار بدی که قبلا کرده اید، حالا عواقبش اومده سراغتون.
هزار برابر بیشتره. این اصطلاح رو خیلی ها اشتباه استفاده میکنن. منظور ده به توان اون عدده، نه خود عدد. خیلیها فکر میکنن جمله بالا یعنی سه برابر بیشتر ...
چون وقت کمه. . .
شدت عمل بیشتر نشون دادن. لج کردن. بر موضع خود بیشتر پافشاری کردن. البته لزوما همیشه معنی لج کردن رو نمیده. مثلا چون احساس میکنه به اندازه کافی راه حل ...
ملغمه. آش شله قلمکاری از راه حلها.