پیشنهادهای سمیعی (١٥١)
ارسال کردن یک پیام به فرمی که بی ادبانه باشد یا نشان دهنده ی عصبانیت فرد باشد ( مثلا: ???!!!!HOW ARE YOU )
دوره ی موقت و گذرا
نگرش, دیدگاه
پا بر جا بودن
ساختمان یا بنای زشتی که منظره ی یک منطقه را خراب می کند
کسی که فقط به دنبال منافع شخصی خود باشد, منفعت طلب, سود جو
هر چیز ملموس, هر چیز یا وسیله ای که قابل دیدن, لمس کردن, چشیدن, بو کردن و یا شنیدن باشد. کلمه ی مقابل آن Abstract می باشد که به معنی چیزهای غیرملموس ...
فاقد اثر مخرب بر محیط زیست
احاطه شدن توسط چیزی, محصور شدن
تعجبی نداره! , میدونستم!
1. کوچک شدن ( بودن ) لباس ها به خاطر رشد کردن و افزایش سن 2. ترک کردن یک عادت با گذشت زمان و افزایش سن 3. نتیجه ی چیزی بودن, ناشی شدن از
1. راحت بودن, استراحت کردن 2. به خود نرسیدن, برای خود وقت نگذاشتن, کم توجهی به خود
may they rest in peace: روحشان قرین رحمت باد, خدا رحمتشان کند, خدا بیامرزدشون
may their memory be a blessing یاد و خاطره آن ها گرامی باد ( در مورد اموات و درگذشتگان )
یادشان گرامی باد ( در مورد اموات و درگذشتگان )
days/weeks/years apart: به فاصله ی چند روز/ هفته/ سال از هم برای بیان فاصله ی زمانی مابین دو اتفاق به کار می رود.
کم رنگ کردن ( اثر یا اهمیت یه چیز نسبت به موارد مشابه ) , به حاشیه بردن, کنار زدن مثال: . Supermarket chains have crowded out the smaller shops . Th ...
Supermarket chains
فروشگاه زنجیره ای
معادل کلمه ی contagious می باشد
خودی نشان بده to behave in a determined way
معادل آن کلمه ی liberal می باشد. کلمه ی مقابل آن conservative یا محافظه کار و محتاط است.
[داروشناسی] حداکثر دوز موثر دارو
نیاز مبرم, نیاز بسیار زیاد و شدید
مایوس, ناامید
مشارکت کردن, خود را دخیل کردن
دوره ی سه ماهه ( در دوران بارداری )
کاری را یکسره و بدون وقفه انجام دادن
کاری را انجام ندادن, نرفتن به جایی not to do something or go somewhere منبع: https://www. merriam - webster. com
شتاب زده و با هیجان بالا
شعبه ی بانک
تمرکز خود را روی چیزی قرار دادن, متمرکز کردن توجه
در شُرفِ, در پیش رو
اتفاق یا رویدادی که در شرف رخ دادن است
تعمیم دادن ( نتیجه ی یک عمل یا آزمایش به سایر موارد مشابه )
روی پای خود ایستادن, مستقل بودن
هیچ اموزشی ندیدن
قفلی زدن روی یک چیز خاص
متن یا نوشته ی پیش نویس
سلام و تعارف, خوش آمد گویی
دید زدن یک مکان جهت دزدی کردن
1. کاملا بی پول شدن 2. دزدی کردن
دزدی حساب شده و با برنامه ریزی
دزدیدن
دزدیدن, قاپیدن
قاپیدن, تصاحب کردن
یورش بردن, یورش
هجوم بردن ( به قصد دزدی کردن )
دزدیدن, دزدی کردن
غارت کردن