پیشنهاد‌های علی باقری (٣٨,٧٩٧)

بازدید
٢٦,٨٤٩
تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر و زیور ؛ تجمل. طلا و سنگهای گرانبها که بر سر و دست و سینه و گردن آویزند تجمل و زینت را. آنچه از طلا و احجار کریمه که آرایش و زینت را بکار آید : سف ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غلام زر ؛ غلام به زر خریده. زرخرید. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : کدام شمس بود، شمس زرگر آنکه بود غلام زر بر او شمس آسمان بلند. سوزنی ( یادداشت ای ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- زر و سیم ؛ طلا ونقره. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) . - || دینار و درهم. ( فرهنگ فارسی معین ) . پول و ثروت : زر و سیم و آنچه آورده بودند ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر نثار ؛ زری که در عید یا عروسی یا دیگر مراسم در میان مردم می افشاندند. سکه های طلای افشانده و پراکنده : نکنم زر طلب که طالب زر همچو زر نثار پی سپرا ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر نرگس ؛ به اضافت تشبیهی و به اعتبار زردی و سفیدی رگهای آن. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر نشابوری ؛ در دو شاهد زیر ظاهراً نوعی از طلای بی آمیغ و پاک بوده است : زر نشابوری ، هزارهزار دینار. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 468 ) . اطلس رومی عبا، ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر و زور ؛ ثروت و قدرت. ثروت. تمول. پول و توانایی : می گفتم از سخن زر و زوری به کف کنم امید زر و زور مرا زیر و زار کرد. خاقانی. رجوع به زور شود.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر مغشوش ؛ زر ناخالص. طلای غش دار : بادیه بوته ست ما چون زر مغشوشیم راست چون بپالودیم از او خالص چو زر کان شدیم. سنائی. رجوع به تذکرة الملوک چ 2 ص ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر ناخنی ؛ زری را گویند بغایت خالص که چون ناخن بر آن نهاده زور کنند، فرورود. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ فارسی معین ) ( از ناظم الاطباء ) : دیده ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

زر ناب ؛طلای خالص. طلای بی غش : خوش خوش این گنده پیر بیرون کرد از دهان تو درهای خوشاب وآن نقاب عقیق رنگ ترا کرد خوش خوش به زر ناب خضاب. ناصرخسرو ( د ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر مصر ؛ زر خالص در ملک مغرب کانی است که زر بهتر از آن حاصل نمیشود. چون مصربه ملک مغرب قرب دارد بیشتر از مغرب به مصر فروخته میشود، لهذا زر مذکور را ب ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر مصری ؛ زر خالص. ( آنندراج ) ( شرفنامه منیری ) . زر خالص تمام عیار. ( ناظم الاطباء ) . زر شش سری. ( مجموعه مترادفات ) : ز من مصر باید نه زر خواستن ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر مغربی ؛ کنایه از زر خالص باشد. ( برهان ) . زر خالص ، چه در ملک مغرب کانی است که از آنجا زر بهتر حاصل می شود. ( غیاث اللغات ) . زر خالص. ( فرهنگ رش ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر کامل عیار ؛ زر خالص. ( آنندراج ) .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر مذاب ؛ زر گداخته. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر مسکوک ؛ پول طلا. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر مشت افشار ؛ زری بود که چون کسری ̍ بدست بیفشردی نرم شدی. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 159 ) . همان طلای دست افشار است که در خزانه پرویز بود و مانند موم ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر کانی ؛ زری که نو از کان برآورده باشند. ( آنندراج ) : دو چیز است کو را به بند اندرآرد یکی تیغ هندی یکی زر کانی . دقیقی. اگر نیستی کوه غزنی توانگر ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر طلی ؛ زر خالص. ( ناظم الاطباء ) . زر طلا : وجود مردم دانا مثال زر طلی است بهر کجا که رود قدر و قیمتش دانند. سعدی. آتش چو با عیار تو در نیستان فت ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر عیار ؛ مرادف زر طلا. ( آنندراج ) . طلای خالص. ( فرهنگ فارسی معین ) : چو مرد باشد بر کار و بخت باشد یار ز خاک تیره نماید به خلق زر عیار. ابوحنیفه ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر صامت ؛ زر خاموش که همین طلا و نقره باشدو صامت مقابل ناطق ، چنانکه مال صامت ، زر و نقره است. و مال ناطق ، غلام و کنیز و اسب و فیل. ( غیاث اللغات ) ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر صرف ؛ زر خالص. ( فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر طلا ؛ زر خالص. ( آنندراج ) . زر نرم اعلا که در تذهیب و طلاکاری بکار می برند. ( ناظم الاطباء ) . زر طلی. از: زر ( فارسی ) ، بمعنی ذهب ( فلز معروف ) ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر شاو ؛ بمعنی زر خالص. ( غیاث اللغات ) .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر شش سری ؛ زر خالص تمام عیار را گویند. ( برهان ) ( فرهنگ فارسی معین ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . زر خالص. ( جهانگیری ) ( غیاث اللغات ) . زر دهده ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر شکسته ؛ زر کم عیار. ( آنندراج ) . رواج ساختگیهای روزگار نداشت زر شکسته دل بیش از این عیار نداشت. جلال اسیر ( از آنندراج ) .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر سرخ سپهر ؛ زردکف ، زردمی ، زرگرچرخ ، زرین زنخ ، زرین کاسه و زرین کلاه کنایه از آفتاب باشد. ( آنندراج ) .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر سفید ؛ سیم و روپیه . ( غیاث اللغات ) . نقره و نقره مسکوک مانند قران . ( ناظم الاطباء ) . رجوع به تذکرة الملوک چ 4 ص 34 شود.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر سرخ ؛ طلا و اشرفی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . زر مسکوک و اشرفی. ( ناظم الاطباء ) : خموش حافظ وین نکته های چون زر سرخ نگاهدار که قلاب شهر صراف ا ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر ساو ؛ زر خالص تمام عیار را گویند که ریزه و کوچک باشد همچو بیستی و پاره و امثال آن. ( برهان ) ( از فرهنگ فارسی معین ) . زرخالص تمام عیار را گویند. ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر سارا ؛ زر خالص. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر ساوه ؛ زر سرخ خرده باشد چون گاورسه. ( لغت فرس اسدی چ دبیرسیاقی ص 172 ) . براده و سونش طلا و نقره باشد و زر ریزه و خرده و شکسته را نیز گویند. ( بره ...

پیشنهاد
٠

زر رومی سرخ سپهر ؛ کنایه از آفتاب عالمتاب است. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر روی ؛ کنایه از آفتاب. ( آنندراج ) .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر ساده ؛ طلائی باشد که آن را نو از کان برآورده باشند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ازبهار عجم ) . کنایه از طلاست که از کان بیرون آمده باشد. ( انجمن آرا ) ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر زده ؛ طلای از حدیده گذشته. آراسته : سمن سرخ بسان دو لب طوطی نر که زبانش بود از زر زده در دهنا. منوچهری. بی سکه شاه آمد، زآن خوار و خجل رفت زر زد ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر رومال ؛ زر روکش را گویند و آن زری باشد که درون آن مس و بیرون آن تنگه طلا یا نقره که بر روی مس پوشیده باشند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ فارسی ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر ده هفتی ؛ زری باشد که از ده حصه طلای خالص سه حصه مس داشته باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ فارسی معین ) ( از ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر رکنی ؛ زری بود خالص و منسوب به رکنی نامی که کیمیاگر بوده است. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) . زر خالص که رکنی کیمیاگر می ساخت. ( فرهنگ ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر روکش ؛ نوعی از زرقلب. ( آنندراج ) . رجوع به زر رومال شود.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر ده هشتی ؛ زری باشد که عیار آن به دو مرتبه از دهدهی کمتر است. یعنی هشت حصه آن طلای خالص باشد و دو حصه دیگر مس وامثال آن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر ده هشتی ؛ زری باشد که عیار آن به دو مرتبه از دهدهی کمتر است. یعنی هشت حصه آن طلای خالص باشد و دو حصه دیگر مس وامثال آن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر ده ششی ؛ زری که از ده حصه چهار حصه آن غل و غش باشد و شش حصه دیگر طلای خالص. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر ده مهی ؛ بهتر از زر دهدهی تمام عیار است. ( برهان ) . زر اعلا. ( ناظم الاطباء ) . زری بود بهتر از دهدهی تمام عیار کذا فی البرهان و از ترتیب ده پنجی ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر ده نهی ؛ زری را گویند که عیار آن بیک مرتبه از دهدهی کمتر باشد، یعنی نه حصه طلای خالص و یک حصه غش داخل داشته باشد. ( برهان ) . تحقیق این لفظ در زر ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر دهدهی ؛ زر خالص سره تمام عیار باشد. ( برهان ) . طلایی که هیچ بار نداشته باشد. ( ناظم الاطباء ) . زر خالص تمام عیار. ( غیاث اللغات ) . زر جعفری یعن ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر خوردن ؛ کنایه از زر گرفتن. ( از آنندراج ) : باقر که ننگ مفلسی اش کرد زردرو گر زردروست هست ولی زر جعفری شکر خدا که بی طمع است از تمام خلق هرگز زری ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر دست افشار ؛ یعنی دست افشارده. ( حاشیه برهان چ معین ) . طلای دست افشار مشهور است که خسرو پرویز داشت و مانند موم نرم می شد و هر صورتی که از آن می خو ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر توقیفی ؛ زری که پنهان خیرات کنند. ( آنندراج ) : موفق گشته ای از خاک راهش از جبین ساقی زر توقیفی من خوش عیار کاملی دارد. محسن تأثیر ( از آنندراج ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زر جعفری ؛ زر خالص که جعفر برمکی سکه زدن آن فرمود. ( فرهنگ رشیدی ) . زر خالص است و به جعفر برمکی نسبت دهند. ( انجمن آرا ) . نوعی از زر خالص. ( ناظم ا ...