پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٤٦٦)

بازدید
١٠,٦٣٦
تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگروی:/sangruy، - ان/: اسم. گیاه تابستانی از تیره سنگ رویان با ساقه چوبی، برگ های سوزنی صاف و گل های سرخ رنگ و بی دمگل ( صدری افشار، غلامحسین، فرهن ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

سنگر گرفتن: قرار گرفتن در داخل یا در پشت سنگر ( پشت خاکی سنگر گرفتیم ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

سنگر انفرادی: سنگری که تنها یک تن از آن بهره می گیرد. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

سنجر اجتماعی: سنگری که گروهی در آن پناه می گیرند. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

سنگپوز/sangpuz/، ها. اسم:[زمین شناسی] پیش آمدگی کمابیش بلند و باریک خشکی در آب. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگارد:/sangārd/: اسم [زمین شناسی] مواد سنگی بسیار ریز که از سایش یخچال ها به وجود می آید. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
١

سنگ کسی یا چیزی را به سینه زدن:[ مجازی] به سود یا به خاطر آن تلاش کردن ( تو هم سنگ خودت را به سینه می زنی ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معا ...

پیشنهاد
٠

سنگ سر راه کسی شدن:[ مجازی] مانع کار یا پیشرفت او شدن ( او نمی خواست سنگ سر راه پیشرفت من باشد. ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
٠

سنگ روی یخ شدن:[ کنایی] ناکام و سرشکسته شدن ( با کاری که تو کردی من سنگ روی یخ شدم ) به همین قیاس: سنگ روی یخ کردن. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ ف ...

پیشنهاد
٠

سنگ روی سنگ بند نشدن/ نماندن:[کنایی] وضع بسیار آشفته بودن. ( اگر نیروی انتظامی تن به کار ندهد سنگ روی سنگ بند نمی شود. ) ( صدری افشار، غلامحسین، فر ...

پیشنهاد
٠

سنگ روی چیزی گذاشتن:[ کنایی آن را رها کردن و ترک کردن.

پیشنهاد
٠

سنگ خود را با کسی واکندن:[مجازی] بحث یا معامله خود را با کسی تمام کردن. ( باید یک روز بنشینیم و سنگ هامان را وا بکنیم ) ( صدری افشار، غلامحسین، فره ...

پیشنهاد
٠

سنگ را بستن و سگ را گشودن:[ کنایی] کار وارونه و ناروا کردن. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
٠

سنگ تمام گذاشتن:[مجازی] کاری را به خوبی و تمام و کمال انجام دادن ( او در دوستی سنگ تمام گذاشت ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
١

سنگ به شکم خود بستن:[مجازی] گرسنگی کشیدن و در برابر تنگدستی بردباری کردن. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
٠

سنگ به ترازوی کسی نگذاشتن:[کنایی] به او اعتنا نکردن ( کسی سنگ به ترازوی او نمی گذاشت. ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
٠

سنگ بزرگ برداشتن:[ کنایی] دست به کاری دشوار و معمولاً ناممکن زدن. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
٠

سنگ انداختن جلوی پای کسی:[کنایی] برای او مانع تراشیدن ( مرتب جلو پایم سنگ می انداختند. ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
٠

سنگ انداختن به چیزی: آن را با پرتاب سنگ زدن ( به شیشه ی مردم سنگ نینداز )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سند انتقالی:[بانکداری] سندی که انتقال مبلغی را از حسابی به حساب دیگر نشان می دهد. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

سنجه شناسی:/sanješenās/اسم: دانش وزن ها و مقدارها، دانش کمیت ها و وسیله هایی که برای اندازه گیری به کار می رود اندازه شناسی. ( صدری افشار، غلامحسین ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنجاق کش:/sanjāqkeš، - ها /: اسم. اسباب شبیه گیره، با دو فک نوک تیز، برای کندن سنجاق از کاغذ و مانند آن. سوزن کش. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فار ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنجاق ته گرد/sanjāqtahgerd/، ها:اسم. سنجاقی به شکل میخ نازک، کوچک و نوک تیز، سوزن ته گرد. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنجاب ها/sanjābhā/: اسم، تیره ای از پستانداران راستهٔ جوندگان، دارای انواع درختی و زمینی که از علف ها، دانه ها، به ویژه گردو فندق و مانند آنها تغذیه ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنبه نشان؛/sombenešān, sonbe - /: اسم، سنبه نوک تیزی که برای نشانه گذاری روی فلیز به کار می رود. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
٠

سنبه کسی پرزور بودن:[ مجازی] مهاجم و سازش ناپذیر بودن ( سنبه رئیس خیلی پرزور بود ناچار من کوتاه آمدم ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
٠

سنبه را پر زور دیدن:[ مجازی] با مقاومت یا نیروی زیادی روبرو شدن. ( تا سنبه را پر زور دید از در آشتی درآمد. ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی مع ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلمه بقر از زبان عبری وارد زبان عربی شده است و به عبارتی دیگر به معنی شکافتن می باشد . در زبان عبری به صبح بوقر می گویند زیرا صبح سینه تاریکی را می ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نور در زبان عبری می شود " اور " در تورات پیدایش آیه 3 می خوانیم : ג יֹּאמֶר אֱלֹהִים, יְהִי אוֹר ; וַיְהִי - אוֹר. 3 - و امر کرد خداوند . بوجود آید ...

پیشنهاد
٠

به لعنت خدا نیرزیدن ؛ به هیچ نیرزیدن.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حج بالیمین ؛ همان است اگر بوسیله قسم و سوگند واجب آید.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حج بالعهد ؛ حج کردن پس از انجام اولین حج یعنی حجةالاسلام که به سبب عهد شرعی واجب شود.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حج بالنذر ؛ حج کردن برای مرتبه دوم یا بیش از آن اگر بوسیله نذر واجب شده باشد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Psychic distance : فاصله روانی ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

psychological stori : رمان روانی ( روانشناختی ) ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

psychological novel : رمان روانی ( روانشناختی ) ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Propaganda novel : رمان تبلیغی ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Proletarian novel : رمان پرولتاریایی ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

projection : فرافکنی ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

problem novel : رمان انتقادی و اجتماعی ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Political novel : رمان سیاسی ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Point view: زاویه دید ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Picaresque novel: رمان بیکارسک ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Picaresque novel: رمان بیکارسک ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Physical point of view: زاویه دید جسمانی ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Personal point of view: زاویه دید شخصی ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

panorama: صحنه فراخ منظر ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

organic: عالی – ترکیبی و بنیانی ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Omniscient point of view: زاویه دید دانای کل ، عقل کل ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

omniscient: دانای کل ، عقل کل ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )