پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٣,٩٠٢
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

باز شدن مچ : [عامیانه، کنایه ] لو رفتن دروغ.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازاریاب : [عامیانه، اصطلاح] کسی که کارش پیداکردن مشتری برای کالای خاصی است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازاری : [عامیانه، اصطلاح] دارای شغلی در بازار، مبتذل.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

بازار مکاره : [عامیانه، اصطلاح] بازار موقت.

پیشنهاد
١

بازار گرمی کردن: [عامیانه، کنایه ] تعریف کردن از کالا برای فروختن آن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بازار سیاه : [عامیانه، اصطلاح] جایی که در آن اجناس غیر قانونی و گران می فروشند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

بازارچه : [عامیانه، کنایه ] گذرگاه سرپوشیده با چند مغازه و دکان.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

باریک شدن: [عامیانه، کنایه ] دقت کردن، در بحر چیزی رفتن.

پیشنهاد
١

باری به هر جهت کردن: [عامیانه، کنایه ] در انجام کاری تعلل و تردید کردن. گفتار یا کرداری را با سرعت و بی دقتی انجام دادن.

پیشنهاد
٢

با ریسمان کسی به چاه رفتن: [عامیانه، کنایه ] با اعتماد به کسی به کاری دست زدن.

پیشنهاد
١

باری از دوش کسی برداشتن : [عامیانه، کنایه ] رنج و زحمت کسی را کم کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بار و بنه [عامیانه، اصطلاح] وسایل سفر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بار و بندیل: [عامیانه، اصطلاح] اسباب و بساطی که کسی با خود می برد.

پیشنهاد
١

بار گردن کسی گذاشتن: [عامیانه، کنایه ] کاری را به زور و اصرار به عهده ی کسی گذاشتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بار کسی کردن : [عامیانه، کنایه ] دشنام دادن ، بد و بیراه گفتن، نگا. کلفت بار کسی کردن.

پیشنهاد
١

بار کسی نبودن : [عامیانه، کنایه ] شعور و آگاهی نداشتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بار گذاشتن : [عامیانه، کنایه ] نهادن ظرف غذا بر اجاق برای پخته شدن.

پیشنهاد
١

بار شدن بر کسی ؛ کل شدن بر کسی ، اَنگل شدن بر او. تحمیل شدن بر او. رجوع به �بار� شود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بار شیشه : [عامیانه، کنایه ] بار شکستنی، کودک در شکم مادر.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بار سرکه: [عامیانه، کنایه ] نگا. ترش ابرو.

پیشنهاد
١

بار خود را بار کردن : [عامیانه، کنایه ] ( از راه نامشروع ) به پول و ثروت رسیدن.

پیشنهاد
١

بار خود را بستن : [عامیانه، کنایه ] از منبعی استفاده کردن و توانگر شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

بارانی : [عامیانه، اصطلاح] اصطلاح دختران دانش آموز : دوست صمیمی و محبوب.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

باربند : [عامیانه، اصطلاح] جای نهادن و بستن بار .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بارانداز : [عامیانه، اصطلاح] جای پیاده کردن بار.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بار انداختن : [عامیانه، کنایه ] توقف و اقامت کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بار آوردن: [عامیانه، کنایه ] تربیت کردن، ایجاد کردن، تولید کردن، نتیجه دادن، سبب شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

باران خوردن : [عامیانه، کنایه ] در زیر باران قرار گرفتن و خیس شدن.

پیشنهاد
١

باد هوا خوردن : [عامیانه، کنایه ] درماندگی و فقر کامل داشتن.

پیشنهاد
٢

بادمجان دور قاب چین: [عامیانه، کنایه ] آدم چاپلوس ، متملق، سبزی پاک کن.

پیشنهاد
٢

با دم خود گردو شکستن: [عامیانه، کنایه ] سخت شادمان و خوشحال بودن. با دم گردو شکستن ( با دمش گردو میشکنه ) در نهایت از پیش آمدی خرسند بودن نظیر: در ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

با دست و پا: [عامیانه، کنایه ] آدم زرنگ .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

باد رها کردن : [عامیانه، اصطلاح] رها کردن باد شکم، تیز در کردن.

پیشنهاد
١

پنبه لحاف کهنه باد دادن ؛ کنایه از به پدران مرده خود افتخار کردن. با ذلت و فقر خود به آبا و اجداد خود بالیدن و افتخار کردن

پیشنهاد
١

باد توی گلو انداختن: [عامیانه، کنایه ] نگا. باد به غبغب انداختن.

پیشنهاد
١

باد توی سرنا کردن : [عامیانه، کنایه ] اسرار کسی را فاش کردن.

پیشنهاد
٢

باد به غبغب انداختن : [عامیانه، کنایه ] تکبر کردن، خودخواهی نشان دادن.

پیشنهاد
١

باد به آستین کسی کردن : [عامیانه، کنایه ] کسی را به کاری تحریک کردن ( شیر کردن ) .

پیشنهاد
٢

باد به پشت کسی خوردن: [عامیانه، کنایه ] بر اثر بیکاری تنبل و تن پرور شدن.

پیشنهاد
١

باد به آستین انداختن:[عامیانه، اصطلاح] فخر فروختن، خودخواهی کردن.

پیشنهاد
١

با خرس توی جوال رفتن: [عامیانه، کنایه ] با آدم ناجور همدم و همکار شدن. با مردی خشن در افتادن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

باخت: [عامیانه، اصطلاح] آنچه باخته باشند، زیان.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

باج سبیل : [عامیانه، کنایه ] چیزی که به ناحق به اشخاص قلدر و مقتدر باید داد.

پیشنهاد
٠

باج به شغال دادن: [عامیانه، کنایه ] به شخصی پست رشوه دادن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

باب دهان : [عامیانه، اصطلاح] موافق سلیقه، مطابق میل، خوشایند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

باب طبع : [عامیانه، اصطلاح] موافق میل، مطابق سلیقه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بابا ننه دار : [عامیانه، اصطلاح] خانواده دار، اصیل، صاحب نام و نشان

پیشنهاد
١

با آتش بازی کردن: [عامیانه، کنایه ] به کاری پر خطر پرداختن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

( اقتصاد ) به معنای گرفتن قصد، و قصد به معنای میانه است ، پس اقتصاد به معنای میانه روی در ا مور و پرهیز از افراط و تفریط در امور است ، و امت مقتصده ا ...

پیشنهاد
١

اله و بله کردن: [عامیانه، کنایه ] لاف زدن، چنین و چنان گفتن . این کنایه هم ترکی است . اصل آن ایله و بئله کردن می باشد . به معنی چنین و چنان کردن. ...