پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٣,٩٠٧
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اشک خنک: [عامیانه، کنایه ] گریه ی ساختگی .

پیشنهاد
١

اشک کسی دم مشکش بودن: [عامیانه، کنایه ] سخت زود رنج بودن، زود به گریه افتادن .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اشک تمساح: [عامیانه، کنایه ] گریه ی دروغین .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اشک تلخ: [عامیانه، کنایه ] شراب، اشک عاشق .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اشرفِ خر: [عامیانه، اصطلاح] حریصی که زیان کند، نه خود خورد و نه به دیگران خوراند .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اشکال تراشی: [عامیانه، اصطلاح] ایرادگیری، گره در کار اندازی .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اشتباه لپی: [عامیانه، اصطلاح] اشتباه لفظی .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اشتر گربه: [عامیانه، اصطلاح] چیزهای نامتناسب با هم .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اُس و فُس: [عامیانه، اصطلاح] اصل، مایه، چهارستون بدن .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اسیر خاک: [عامیانه، کنایه ] مرده، تن پرور .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اسم و رسم: [عامیانه، اصطلاح] نام و مقام، شهرت و اعتبار.

پیشنهاد
١

اسم شپش کسی منیژه خانم بودن: [عامیانه، کنایه ] خودبزرگ بینی احمقانه داشتن .

پیشنهاد
١

اسم کسی را روی سنگ کندن: [عامیانه، کنایه ] ( در مقام نفرین: ) مردن .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اسم درگوشی: [عامیانه، اصطلاح] نام دوم فرد مسلمان که نام یکی از امامان است .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اسم شب: [عامیانه، اصطلاح] کلمه ی رمز برای عبور به هنگام شب .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اسکلت بندی: [عامیانه، اصطلاح] طرح ریزی، زیرسازی .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

استکانی زدن: [عامیانه، کنایه ] می خوارگی اندکی کردن .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اسرار مگو: [عامیانه، اصطلاح] حرف های ناگفتنی .

پیشنهاد
١

استخوان لای زخم گذاشتن: [عامیانه، کنایه ] بلاتکلیف گذاشتن، کاری را کش دادن .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

استغفرالله: [عامیانه، اصطلاح] خدا نکند، خدای نکرده، هرگز .

پیشنهاد
٢

استخوان سبک کردن: [عامیانه، کنایه ] بخشوده شدن گناهان، به زیارت رفتن .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

استخوان فروش: [عامیانه، اصطلاح] ستایشگر آبا و اجداد .

پیشنهاد
١

استخوان در گلو داشتن: [عامیانه، کنایه ] رنج و سختی کشیدن .

پیشنهاد
١

استخوان را پیش گاو و کاه را پیش سگ انداختن: [عامیانه، کنایه ] کار را به نااهل سپردن .

پیشنهاد
٠

استخوان خرد ( نرم ) کردن: [عامیانه، کنایه ] با رنج و زحمت بسیار چیزی به دست آوردن، دود چراغ خوردن .

پیشنهاد
١

استخوان ترکاندن: [عامیانه، کنایه ] رشد ناگهانی اندام پس از رسیدن به سن بلوغ .

پیشنهاد
١

استخوان جلوی سگ انداختن: [عامیانه، کنایه ] با بخششی ناچیز دهان کسی را بستن .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

استخاره کردن: [عامیانه، کنایه ] وقت تلف کردن .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

استخوان بزرگ: [عامیانه، اصطلاح] شخص دارای اصل و نسب .

پیشنهاد
١

اسب را گم کردن دنبال نعلش گشتن: [عامیانه، کنایه ] اصل را از دست دادن و دنبال فرع گشتن .

پیشنهاد
٢

اسپند روی آتش بودن: [عامیانه، کنایه ] سخت نگران و دلواپس بودن، آرام و قرار نداشتن .

پیشنهاد
١

اسب چپ با همدیگر بستن: [عامیانه، کنایه ] با هم کینه و دشمنی داشتن .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اسب چوبین: [عامیانه، کنایه ] تابوت .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اسباب کشی: [عامیانه، اصطلاح] نقل اثاثه از خانه ای به خانه ی دیگر .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اسباب زحمت: [عامیانه، اصطلاح] کسی یا چیزی که موجب دردسر و آزار شود .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسباب چینی: [عامیانه، اصطلاح] دسیسه چینی، توطئه چینی .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اسباب بازی: [عامیانه، اصطلاح] وسیله ی بازی ( به ویژه برای کودکان ) .

پیشنهاد
١

از هول هلیم توی دیگ افتادن: [عامیانه، ضرب المثل] از حرص و طمع زیاد به جای سود زیان دیدن .

پیشنهاد
١

از یک قماش بودن: [عامیانه، کنایه ] نگا. سر و ته یک کرباس بودن .

پیشنهاد
١

از هفت خوان رستم گذشتن: [عامیانه، کنایه ] موانع و مشکلات متعددی را پشت سر گذاشتن .

پیشنهاد
٢

از هفت دولت آزاد بودن: [عامیانه، کنایه ] شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن .

پیشنهاد
٣

از نفس افتادن: [عامیانه، کنایه ] بسیار خسته و مانده شدن .

پیشنهاد
١

از نان خوردن افتادن: [عامیانه، کنایه ] نگا. نان کسی آجر شدن .

پیشنهاد
١

از منبر پایین آمدن: [عامیانه، کنایه ] از پرچانگی دست برداشتن، سخن را به پایان آوردن .

پیشنهاد
١

از نافِ جایی آمدن: [عامیانه، کنایه ] کاری را به خوبی اهل جایی انجام دادن .

پیشنهاد
١

از مخ معاف بودن: [عامیانه، کنایه ] دیوانه بودن .

پیشنهاد
٢

از مرحله پرت بودن: [عامیانه، کنایه ] یکسره بی اطلاع بودن .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ازمابهتران: [عامیانه، اصطلاح] پریان، اجنه، ( به طعنه: ) نازپروردگان، توانگران .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

از لجِ: [عامیانه، اصطلاح] از سر لجاجت، از روی خشم .

پیشنهاد
١

از گل نازک تر به کسی نگفتن: [عامیانه، کنایه ] با کسی سخت مهربان و پرمحبت رفتار کردن .