جز که با درخورد خود صحبت ندارند از بنه
بر همین قانون که در عالم همی ارکان کنند.
ناصرخسرو.
خردمند با اهل دنیا برغبت نه صحبت نه کارو نه یاوار دارد.
ناصرخسرو.
نقلست که هر که با او صحبت خواستی داشت شرط کردی ، گفتی اول من خدمت کنم. ( تذکرة الاولیاء ).من و دوستی چون دو مغز در پوستی صحبت داشتیم ناگاه اتفاق غیبت افتاد. ( گلستان ).
صبر چون پروانه باید کردنت در داغ عشق
ای که صحبت با کسی داری نه در مقدار خویش.
سعدی.
اگر کنج خلوت گزیند کسی که پروای صحبت ندارد بسی.
سعدی.
نیکنامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدارخودپسندی جان من برهان نادانی بود.
حافظ.