پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٤٦٦)

بازدید
١٠,٩١٤
پیشنهاد
٠

دستش نمک ندارد: [ عامیانه ، اصطلاح] به هر کس خوبی یا کمک کند آن شخص منظور ندارد.

پیشنهاد
٠

دست راست و چپ را نشناختن: [عامیانه ، کنایه ] بسیار کودن و ابله بودن.

پیشنهاد
٠

دست دست را می شناسد: [ عامیانه ، ضرب المثل] امانتی را که از کسی گرفتند باید به همان شخص پس داد.

پیشنهاد
١

ت به دهان رسیدن: [عامیانه ، کنایه ] مختصر ثروتی داشتن و امورات خود را پیش بردن.

پیشنهاد
٠

دست به یخه شدن: [ عامیانه ، اصطلاح] با هم درگیر شدن.

پیشنهاد
٢

دست به سر کردن: [عامیانه ، کنایه ] کسی را با حیله و نیرنگ از خود دور کردن.

پیشنهاد
٠

دست از سر کچل کسی برادشتن: [عامیانه ، کنایه ] کنایه از رها کردن کسی.

پیشنهاد
٠

دزد آمد و هیچ نبرد: [ عامیانه ، ضرب المثل] همه چیز جای خودش است

پیشنهاد
٠

دزد نگرفته پادشاه است: [ عامیانه ، ضرب المثل] کسی را به دلیل ندیدن نمی توان مقصر دانست.

پیشنهاد
٠

در دیزی باز است حیای گربه کجا رفت: [ عامیانه ، ضرب المثل] از نبودن مانع نباید سوء استفاده نمود.

پیشنهاد
٠

در مثل مناقشه نیست: [ عامیانه ، ضرب المثل] منظور از مثل یاد شده شخص مخاطب نیست.

پیشنهاد
٠

درد را کی میکشد که می زاید: [ عامیانه ، ضرب المثل] زحمت شاکی می شکد که کار انجام می دهد. ما در ترکی ضرب المثلی داریم می گوید : ما ما هر نئچه اولساد ...

پیشنهاد
١

در حوضی که ماهی نیست قورباغه سپهسالار است: [ عامیانه ، ضرب المثل] در جایی که آدم شایسته ای نیست هر ناشایستی لایق شود.

پیشنهاد
٠

- درد خروار آید و منقال رود: [ عامیانه ، ضرب المثل] مشکل و سختی که یکباره آمد کم کم رفع می شود.

پیشنهاد
١

درخت گردو به این بزرگی درخت خربزه الله اکبر: [ عامیانه ، ضرب المثل] به مناسبت مقایسه ی غلط گویند.

پیشنهاد
٠

در جنگ نان وحلوا تقسیم نمی کنند: [ عامیانه ، ضرب المثل] طبیعت جنگ ، جنگیدن است.

پیشنهاد
٠

دختر تر تیزک است: [عامیانه ، کنایه ] کنایه به زود رشد بودن دختر.

پیشنهاد
٠

داغ شکم از داغ عزیزان کمتر نیست: [ عامیانه ، ضرب المثل] کودک یا کسی که از نخوردن غذا بی تابی می کند.

پیشنهاد
١

دانا هم داند وهم پرسد ، نادان نداند ونپرسد: [ عامیانه ، ضرب المثل] تواضع وفروتنی افراد دانا.

پیشنهاد
٣

داشتم داشتم صاحب نیست دارم دارم صاحب است: [ عامیانه ، ضرب المثل] از گذشته نگو الان چیکاره ای.

پیشنهاد
٠

خون کسی را توی شیشه کردن: [عامیانه ، کنایه ] کسی را بسیار اذیت کردن ، بسیار گران فروشی کردن.

پیشنهاد
١

خودش می برد وخودش می دوزد: [ عامیانه ، ضرب المثل] همه کاره خودش است.

پیشنهاد
٠

خود را نخودهر آشی کردن : [عامیانه ، کنایه ] مداخله کردن در هر کاری.

پیشنهاد
١

خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو: [ عامیانه ، ضرب المثل] خود را به جمعیت واجتماع تطبیق دادن.

پیشنهاد
٢

خود را به کوچه ی علی چپ زدن: [عامیانه ، کنایه ] نادانی نکردن به منظور اجتناب ودوری از کار.

پیشنهاد

خواب زن چپ است: [ عامیانه ، ضرب المثل] تعبیر خواب زن معکوس است.

پیشنهاد
٢

خر همیشه خرما نمی ریند : [ عامیانه ، ضرب المثل] همیشه نمی توان در انتظار همان پیش آمد خوب بود – همیشه فرصت خوب به دست نمی آید.

پیشنهاد
١

خروس بی محل بودن: [عامیانه ، کنایه ] وقت و زمان را تشخیص ندادن.

پیشنهاد
١

خر همان خر است اما پالانش عوض شده : [ عامیانه ، ضرب المثل] لباس یا مقام جدید در شخصیت فرد تاثیر ندارد.

پیشنهاد
٠

خر کوزه پر از شنبه تا پنج شنبه گچ آوردن وجمعه سنگ کشیدن : [ عامیانه ، ضرب المثل] کار همیشگی بدون استراحت.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خر مقدس بودن : [ عامیانه ، ضرب المثل] کسی که از نفهمی در تقدس افراط کند.

پیشنهاد
١

خر رفت و الاغ برگشت : [ عامیانه ، ضرب المثل] همان طورکه بود هست - بهتر نشد.

پیشنهاد
٠

خرس را به رقص آوردیم دمش را به دست آوردیم : [ عامیانه ، ضرب المثل] کسی را وادار به انجام کاری کردن واز آن نتیجه گرفتن.

پیشنهاد
١

خر خالی یرقه می رود: [ عامیانه ، ضرب المثل] آدم بی مسئولیت ادعای زیادی دارد.

پیشنهاد
١

خر را که به عروسی می برند برای خوشی نیست برای آبکشی است : [ عامیانه ، ضرب المثل] آدم زحمت کش را برای کار کردن دعوت می کنند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خر تو خر بودن : [عامیانه ، کنایه ] هرج و مرج و بی نظمی – شلوغی زیاد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خر تو خر بودن : [عامیانه ، کنایه ] هرج و مرج و بی نظمی – شلوغی زیاد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خر تو خر بودن : [عامیانه ، کنایه ] هرج و مرج و بی نظمی – شلوغی زیاد. معادل ترکی آن می شود : ائت یئ یَسِن ائتانئمیر : یعنی آن قدر اوضاع در هم و برهم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خر پول : [ عامیانه ، اصطلاح] پول دارو ثروتمند.

پیشنهاد
٠

خر بیار و باقالا بار کن : [ عامیانه ، ضرب المثل] کار خراب جبران نا پذیر

پیشنهاد
١

خدا نجار نیست اما درو تخته را خوب به هم می اندازد: [ عامیانه ، ضرب المثل] این دو نفر در رفتار بسیار به هم شبیه هستند. ( به ویژه زن و مرد )

پیشنهاد
١

خاله زنک بازی در آوردن : [عامیانه ، کنایه ] حرکات غیر جدی زنانه داشتن .

پیشنهاد
٠

حنایش رنگ ندارد: [ عامیانه ، ضرب المثل] کاری از او ساخته نیست. حنایش رنگی ندارد:محبوب و منظور نیست و گفتار او پیش کسی اثر ندارد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

حمام زنانه شدن : [عامیانه ، کنایه ] شلوغ و پر سروصدا شدن .

پیشنهاد
٠

حلزون خود را به جمع شاخدارها می کند: [ عامیانه ، ضرب المثل] چیزی کوچک وبی اهمیت خود را داخل بزرگان می کند.

پیشنهاد
١

حلوای تنتنانی تا نخوری ندانی : [ عامیانه ، ضرب المثل] تا آزمایش نکنی متوجه نخواهی شد.

پیشنهاد
١

حرف راست را از دهن بچه باید شنید: [ عامیانه ، ضرب المثل] اشاره به پاک ومعصوم بودن بچه ها.

پیشنهاد
١

حساب به دینار، بخشش به خروار : [ عامیانه ، ضرب المثل] در حساب باید دقیق بود ودر بخشش سخاوتمند.

پیشنهاد
٠

حق کسی را کف دستش گذاشتن: [عامیانه ، کنایه ] سزای عمل کسی را دادن.

پیشنهاد
١

چه خاکی به سرم بریزم : [عامیانه ، کنایه ] چه چاره ای بیندیشم.