پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٣,٦٥٧
پیشنهاد
٠

ترک غول نو برده: عبداللطیف عباسی در شرح خود بر کتاب حدیقه گوید مراد از ترک غول نو برده امیر ناصرالدین سبکتکین است که نصر حاجی تاجر را از ترکستان به ب ...

پیشنهاد
٠

تذکیر هاون و جاروب گفتن : ظاهراً کنایه از انجام دادن کار لغو و بیهوده است . ( ( هرکه بر رفت خیره بر سر چوب گفت تذکیر هاون و جاروب ) ) ( حدیقه، ۶۸۰ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تخته خاک: تخته و تخت حاسبان و تخته ی محاسبان و تخت میل تخته ای را گویند که محاسبان خاک بر آن ریخته به میل آهنین یا چوبی حساب بر آن نویسند و تخته محاس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تَتی تَتی: صورتهای باشد که جهت بازی کردن و مشغول نمودن اطفال از خمیر سازند و پزند، عروسک . ( ( طفل چون زهر مار کم داند نقش اورا تتی تتی خواند ) ) ( ...

پیشنهاد
٠

تب لرزه ی کفشگران : کفشگران را برای دوختن کفش رسم چنین بوده کمری بر میان انداخته و زانو را بالا کرده و نشسته یک سوزن را از دست راست و یکی را از چپ کف ...

پیشنهاد
٠

تازه بیخ کردن: جایی گیر کردن استوار کردن . ( ( عدل را تازه بیخ کن بر گاه ظلم را چار میخ کن در چاه ) ) ( حدیقه، ۵۸۷ ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاریخ کردن: الگو قرار دادن، مبدا تاریخ قرار دادن . ( ( زحل و مشتری سیم مریخ کرده خاک در ت تاریخ ) ) ( حدیقه، ۲۱۰ ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ...

پیشنهاد
٠

تارک سر را پای کردن: کنایه از شوق و رغبت تمام داشتن است . ( ( من ز اقلیمی آمدم ایدر چون قلم کرده پای تارک سر ) ) ( حدیقه، ۳۴۸ ) ( فرهنگ لغات و ت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥١

آقای مهرگان اگر کلمات ترکی از زبان هایی مثل فارسی و عربی و. . . گرفته شده لطفا معادل این واژه های ترکی را بنویسید. دئشَنک آتماق: وقتی مرغ با پایش خا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در زبان ترکی آذری واژه ی محسن: "مؤحْسُن و" مؤسوم"و "مؤسؤن" تلفظ می شود. این واژه چون به خط و زبان ترکی استانبولی و کردی رفته به ماهسون بدل شده است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیل پیل شدن: ابر آلود شدن . ( ( در زده آفتاب جامه به نیل واسمان پیل پیل گشته ز پیل ) ) ( حدیقه، ۴۷۵ ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، د ...

پیشنهاد
٠

پیل بر ناودان بودن: در امثال و حکم با همین شاهد "پیل بر نردبان بردن آمده است. یعنی قصد امری ممتنع کردن. ( ( هرکه بی عقل صدرشاهان جست پیل بر ناودا ...

پیشنهاد
٠

پیش سر سراغ فروختن: کنایه از کار بیهوده کردن است . ( ( پیش صر صر چراغ چه افروزم پوستین پیش گرگ چون دوزم ) ) ( حدیقه، ۴۱۶ ) ( فرهنگ لغات و تعبیرا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیش آموز: ظاهراً به معنی شاگرد است. ( ( پیش عدلت بهار جان فروز نزد عقلت سپهر پیش آموز ) ) ( حدیقه، ۴۲۰ ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیاز لعل: پیاز قرمز . ( ( رویشان چون پیاز لعل نکوست چون نکو بنگری بودهمه پوست ) ) ( حدیقه، ۲۸۹ ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکتر مح ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پیاده ماندن: کنایه از حقیر و زبون شدن . ( ( ز احتسابش در اعتدال بهار گل پیاده بماند و باده سوار ) ) ( حدیقه، ۲۳۶ ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ...

پیشنهاد
٠

پهلو از دامن ندانستن: نظیر "" هرّّ را از بّر نشناختن و تشخیص ندادن "است به معنی به کلی عامی بودن و هیچ ندانستن است. در منتهی الارب آرد"هو لا یعرف ا ...

پیشنهاد
٠

پوستین پیش گرگ دوختن: کنایه از کار بیهوده کردن است. ( ( پیش صر صر چراغ چه افروزم پوستین پیش گرگ چون دوزم ) ) ( حدیقه، ۴۱۶ ) ( فرهنگ لغات و تعبیر ...

پیشنهاد
٠

پوستین به گازر دادن: استاد مدرس رضوی در تعلیقات صفحه ۱۲۳ این کنایه را به معنی دور کردن لباس انانیت و کبر و حواجس نفس و خطرات طبیعت بشری از نفس آورده ...

پیشنهاد
٠

پوستین افکندن: پوست افکندن کنایه از اندیشیدن و هراسیدن است. اما این معنی مناسب نیست و از پوست بیرون آمدن کنایه است کشف راز و احوال خود کردن و ترک دن ...

پیشنهاد
٠

پنبه از گوش بیرون کردن: پنبه از گوش بیرون کردن یا پنبه از گوش بر کشیدن یا پنبه از گوش برداشتن یا پنبه از گوش بیرون آوردن یا پنبه از گوش درآوردن. یعنی ...

پیشنهاد
٠

پنبه را به پنبه فروش باز دادن: مثل است. ظاهر را به ظاهربین واگذار کردن. ( ( باقیی در بقای معنی کوش پنبه رو باز ده به پنبه فروش ) ) ( حدیقه، ۱۳۸ ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشت کاف: در بیت زیر عبارت از خمیدگی پشت است . ( ( زانکه از روی لاف روز مصاف نتوان کرد پشت کاف چو قاف ) ) ( حدیقه، ۵۸۸ ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشت خفتن: پشت خم دادن؛ کنایه از تواضع و فروتنی کردن. در بیت زیر به معنی پشت خم کردن و شرمنده شدن از گناه است . ( ( گفت عیسی چرا نرفتی تو پشت چون د ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ایپ در زبان ترکی به طناب گفته می شود. معمولا ایپ به طنابی گفته می شود که جهت آویزان کردن لباس شسته شده استفاده می شود و همچنین به طنابی گفته می شود ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

down :واژه ی down انگلیسی همان واژه ی " دون " عربی و فارسی است این واژه را در "دون همت " به معنی دارنده همت پایین ، و "دون پایه" به معنی دارنده درجه ...

پیشنهاد
٠

آب از بنه تیره است: [ کنایه، عامیانه ] عیب یا مانع در پایه و اصل است.

پیشنهاد
٠

پته اش روی آب افتادن: [ کنایه، عامیانه ] رسوا شدن، رازش آشکار شدن

پیشنهاد
٠

چراغ کسی تا صبح نمی سوزد ( چراغ هیچ کس تا صبح نمی سوزد ) : [ کنایه، عامیانه ] خوشبختی های این جهان پایدار و دایمی نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خشت بر آب زدن: [ کنایه، عامیانه ] کاری بیهوده و عبث کردن ابن یمین می گوید: در عشق تو بر دل رقم صبر کشیدن چون خشت زدن بر زبر آب روان است

پیشنهاد
٠

خس را در چشم دیگران می بیند و شاه تیر را در چشم خود نمی بیند: [ ضرب المثل، عامیانه ] ماخوذ از انجیل متی: چون است که خس را در چشم برادر خود می بینی و ...

پیشنهاد
٢

سر نعل اسب قنبر علیخان جنگ می کنند: [ ضرب المثل، عامیانه ] در کاری ناچیز یا امری که نفع دیگری در آن است، جنگ و جدال دارند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

قاف تا قاف: [ اصطلاح، عامیانه ] از یک سر تا سر دیگر این جهان حافظ می گوید: ببر ز خلق و ز عنقا قیاس کار بگیر که صیت گوشه نشینان ز قاف تا قاف است نظیر: ...

پیشنهاد
٠

کاسبی کاه سابی است: [ ضرب المثل، عامیانه ] در کسب نباید از سودهای خرد و اندک چشم پوشید.

پیشنهاد
٠

گاومان زاییده است: [ ضرب المثل، عامیانه ] ضرر یا خرجی متوجه ما شده است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

لب گزیدن: [ اصطلاح، عامیانه ] نهایت پشیمان شدن حافظ می گوید: بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار کاخر ملول گردی از دست و لب گزیدن

پیشنهاد
٠

هر تیری در ترکش داشتن انداختن: [ کنایه، عامیانه ] همه اسباب رسیدن به مقصود را به کار بردن، همه دلیل های خود را گفتن

پیشنهاد

یک پا پیش و یک پا پس گذاشتن: [ ضرب المثل، عامیانه ] مردد و دو دل بودن مولانا می گوید: پای پیش و پای پس در راه دین می نهد با صد تردد بی یقین

پیشنهاد
٢

مار خوش خط و خال : [ کنایه، عامیانه ] ظاهری خوب و باطنی زشت دارد.

پیشنهاد
٠

مگر شما را خانم زاییده ما را کنیز: [ ضرب المثل، عامیانه ] چرا خود را بر ما برتری می دهید؟ برای چه سهم بیشتری برای خود می خواهید؟

پیشنهاد
٠

خدا به ابابیل پوستین داده: [ ضرب المثل، عامیانه ]چیز ندیده بی ظرفیت را ناگهان نعمتی نامنتظر نصیب افتاده است.

پیشنهاد
٠

ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست: [ ضرب المثل، عامیانه ]اگر نمی توانی از راه بذل مال مردم داری کنی، از طریق محبت و مهربانی چنین کن.

پیشنهاد
٠

بی ابر باران کردن: [ کنایه، عامیانه ]بی انگیزه و بدون دلیل خشم گرفتن یا گریستن بی ابر باران کردن ؛ بی محرک و باعثی ورزیدن کاری. نزده رقصیدن.

پیشنهاد
٠

پینه دوز به حرف ارسی دوز نمی شود: [ ضرب المثل، عامیانه ] تا تجربه علمی در کار نباشد تخصص حرفتی به دست نمی آید.

پیشنهاد
٠

احتیاج مادر اختراع است: [ ضرب المثل، عامیانه ] تا نیازی نیفتد، چیزی اختراع نمی شود.

پیشنهاد
٠

اجل شتری است که در خانه همه می خوابد: [ ضرب المثل، عامیانه ] شتر در این جمله فقط تمثیلی از مرگ نیست بلکه یک اعتقاد رایج عامیانه بر این است که اگر شتر ...

پیشنهاد
٠

از آتش خاکستر عمل می آید: [ ضرب المثل، عامیانه ] معمولا از مردم خوب و خوش طینت فرزندانی با خوی مخالف به ظهور می رسد.

پیشنهاد
٠

بعد از مرگ بلال مگر کسی اذان نگفت؟: [ ضرب المثل، عامیانه ] در تخطئه کسی گویند که از فرط خودبینی و نخوت خیال می کند فلان امر که در تخصص اوست با او آغا ...

پیشنهاد
١

ابرو ترش کردن: [ کنایه، عامیانه ] حالتی بسیار جدی به قیافه خود گرفتن. عبوس شدن

پیشنهاد
٠

تاریکی و اشاره ابرو: [ کنایه، عامیانه ] امری لغو و بدون نتیجه