پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٣,٦٥٧
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

راغب در مفردات گفته است : کلمه ( خبت ) به معنای زمین مطمئن و محکم است ، و وقتی گفته می شود: ( أخبت الرجل ) معنایش این است که تصمیم گرفت به زمینی محکم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

لا جرم انهم فی الاخرة هم الاخسرون از ( فرأ ) نقل شده که گفته است : کلمه ( لا جرم ) در اصل به معنای کلمات ( لا بد ) و ( لا محالة : بناچار ) بوده و بعد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

( و یقول الاشهاد هولأ الذین کذبوا علی ربهم ) - کلمه ( اشهاد ) جمع شهید ( گواه ) است ، مانند کلمه ( اشراف ) که جمع شریف است .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کلمه ( مریة ) مانند کلمه ( جلسة ) بر وزن ( فعلة ) ، نوع را می رساند، پس ( مریه ) یعنی نوعی از شک ، و ( جلسه ) یعنی نوعی نشستن . ( ترجمه المیزان ) مر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

کلمه ( بینة ) صفت مشبهه است و معنایش دلیل ظاهر و واضح است ، چیزی که هست بسیاری از امور واضح و ظاهر آنقدر ظهور دارند که هر چه هم متعلق به آنها شود آن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

کلمه ( عمأ ) به معنای ابر و مه غلیظی است که جلو دید چشم را بگیرد ( ترجمه المیزان )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( علم اللّه ) علم مختص به خدای تعالی است ، و آن عبارت است از غیبی که غیر خدای تعالی کسی را بدان راهی نیست مگر به اذن خود او. ( ترجمه المیزان )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فلعلک تارک بعض ما یوحی الیک و ضائق به صدرک . . . در مجمع البیان گفته : ( ضائق ) ( اسم فاعل ) و ( ضیق ) ( صفت مشبهه ) و هر دو به یک معنا هستند لیکن د ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

کلمه ( فخور ) به معنای کسی است که زیاد فخرفروشی می کند، و یا با شمردن فضایل خود می خواهد خود را یک سر و گردن از دیگران بلندتر جلوه دهد، و این کلمه هر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کلمه ( فرح ) به معنای سرور است ، و این دو کلمه ( فرح و سرور ) نظیر هم هستند، و هر دو به معنای باز شدن قلب به خاطر چیزی است که از آن لذت میبرد، و ضد ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در مجمع البیان گفته : ( ضرأ ) به معنای بلأ و مضرتی است که از حال پریشان صاحبش خبر دهد، و کلمه ( نعمأ ) به معنای انعامی است که اثر آن بر صاحبش ظاهر با ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ( نعمأ ) به معنای انعامی است که اثر آن بر صاحبش ظاهر باشد. ( ترجمه المیزان )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه ( ذوق ) به معنای آن است که چیزی را برای اینکه بفهمی چه طعمی دارد در دهان بگذاری . ( ترجمه المیزان )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بطوری که اهل لغت گفته اند کلمه ( سمأ ) به معنای هر چیزی است که بر بالای سر ما قرار گرفته باشد، پس ( سماوات ) عبارتند از طبقاتی از خلق جسمانی و مشهود ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جفت سرائلی : جفت سرا ئلی در نیل جبرئیل است که در هنگام عبور موسی و قوم بنی اسرائیل همراه و رفیق آن حضرت بود و ممکن است از جفت سرائلی اسباط دوازده گان ...

پیشنهاد
٠

جعبه تهی کردن: ظاهرا کنایه از به سپر افکندن و تسلیم شدن است. ( ( خرد اینجا تهی کند جعبه که تحرّی بد است در کعبه ) ) ( حدیقه، ۱۳۶ ) ( فرهنگ لغات ...

پیشنهاد
٠

جرس برگردن بستن: به این شکل در فرهنگ ها نیست اما جرس در گلو بستن کنایه از دعا گفتن به آواز بلند، کنایه از دعا کردن به آواز خوش. کنایه از آماده ی سفر ...

پیشنهاد
٠

گنج است موضع ویران : مثل گنج در ویرانه است . ( ( جای گنج است موضع ویران سگ بود سگ به جای آبادان ) ) ( حدیقه، ۳۴۵ ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جان سخن : حقیقت سخن، معنی سخن. ( ( نبود خاصه در جهان سخن رنگ و بوی سخن چو جان سخن ) ) ( حدیقه، ۱۷۷ ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جان دین: نفس ناطقه انسانی. ( ( جان تن هست جان دین هردو زنده این از هوا و آن از هو ) ) ( حدیقه، ۳۷۷ ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکت ...

پیشنهاد
٠

جان در سرکاری کردن: برای برای انجام کاری از جان گذشتن و خود را فدای آن کار کردن . ( ( چون ز مستی عشق شد بیدار کرد جان عزیز در سرکار ) ) ( حدیقه، ۳ ...

پیشنهاد
٠

جان بر میان بستن : کنایه از آماده شدن برای کاری. ( ( همه چون سرو جسته برجسته جان کمر وار بر میان بسته ) ) ( کارنامه بلخ، ۱۸۲ ) ( فرهنگ لغات و تع ...

پیشنهاد
٠

جان بر سر کشیدن : کنایه از جان بر کف نهادن است . ( ( ) ) ( حدیقه، ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکتر محمد شفیع صفاری )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جانب الوحشی: وحشی یعنی پس مردم و جانب الوحشی، طرف بیرونی بدنی خلاف الانسی ( ( جانب الوحشی و رخ اوراک شده زان درد پای مرد هلاک ) ) ( حدیقه، ۶۹۶ ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جان اوار: جان او بار؛ جان او بارنده، جان فرو برنده، بلع کننده ی جان. ( ( گفت آن را که چون تو جان آوار باشد اندر قفا به لیل و نهار ) ) ( حدیقه، ۶۹۱ ...

پیشنهاد
٠

جامه یک رنگ داشتن:در پی تعلقات و ظواهر نبودن، مجرد بودن . ( ( از سر این دلق هفت رنگ بر آر جامه یک رنگ دار عیسی وار ) ) ( حدیقه، ۱۳۲ ) ( فرهنگ لغا ...

پیشنهاد
٠

جامه در پای کشان: به اعتبار دامن کشان ظاهراً جامه در پای کشان در این بیت به معنی کبر و غرور می باشد . ( ( بار عونت شوی به نزد خدای جامه ی کبریا کش ...

پیشنهاد
٠

جامه ی تن از رشته ی دندان داشتن: با توجه به ابیات قبل و بعد ظاهراً به معنی فربه کردن از طریق خوردن و جویدن است . ( ( که نبافند خود خردمندان جامه ت ...

پیشنهاد
٠

جامه به نیل زدن: کنایه از تعزیت و ماتم داشتن. ( ( در زده آفتاب جامه به نیل وآسمان پیل پیل گشته زبیل ) ) ( حدیقه، ۴۷۵ ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مث ...

پیشنهاد
٠

جامه به دندان گرفتن : کنایه از گریختن باشد. ( ( غم گریزد چو او شود خندان به تک پای جامه در دندان ) ) ( حدیقه، ۶۳۶ ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جاذب به فعل : بی اراده در عمل. ( ( مست چون صبح کاذب است به فعل روز و شب همچو جاذب است به فعل ) ) ( حدیقه، ۳۶۶ ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های ...

پیشنهاد
١

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ أُولِی الْأَمْرِ چه کسانی هستند؟ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ أُولِی الْأَمْرِ چه کسانی هستند؟ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

ایت در زبان ترکی معنی" بر و گم شو " و " دور شو " هم معنی می دهد. چون مردم از اینکه سگ از نظر شرع حیوان نجسی هست و نباید به انسان نزدیک شود با اسم ایت ...

پیشنهاد
٥

منظور از مَوَدَّة ( مودت ) در قرآن چیست ؟ مَوَدَّة یک مصدر میمی هست از ریشه مَفعَلة که اصل آن مَودَدَة بوده که برای سهولت تلفظ به مَوَدَّة تبدیل شده ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

منظور از مَوَدَّة ( مودت ) در قرآن چیست ؟ مَوَدَّة یک مصدر میمی هست از ریشه مَفعَلة که اصل آن مَودَدَة بوده که برای سهولت تلفظ به مَوَدَّة تبدیل شده ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

منظور از مَوَدَّة ( مودت ) در قرآن چیست ؟ مَوَدَّة یک مصدر میمی هست از ریشه مَفعَلة که اصل آن مَودَدَة بوده که برای سهولت تلفظ به مَوَدَّة تبدیل شده ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

لاکی در زبان فارسی به معنی " به رنگ قرمز ، سرخ رنگ ، برنگ خون، لاکی است . مردم عامه در فرهنگ های مختلف وقتی می خواستند میوه ی انار را ببرند مال هرکسی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیغ خندان: کنایه از تیغ خونریز است . ( ( تازگی کشت ابر گریان است تازگی ملک تیغ خندان است ) ) ( حدیقه، ۵۳۲ ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنا ...

پیشنهاد
٠

تهی ماندن از چیزی: کنایه از محروم ماندن ظاهراً به معنی قطع تعلق است . ( ( که از این دم خبر چگونه دهی گفت هستم ز جام و جامه تهی ) ) ( حدیقه، ۱۸۵ ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تهی تاز: یاوه گو، دروغ گو. ( ( همه رعنا سر تهی تازند کور و زشت و کر و خر آوازند ) ) ( حدیقه، 676 ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکتر م ...

پیشنهاد
٠

توبره ی خویش در پیش نهادن: ظاهراً به معنی غم کار خود را خوردن و کاری به کار دیگران نداشتن است . ( ( غم خود خور ز دیگران مندیش توبره ی خویش بنه در ...

پیشنهاد
٠

تنگ در بر گرفتن : سخت در آغوش گرفتن، در میان سینه و بازوان فشردن. ( ( تین که ابلیس داشت از وی ننگ تو چو دینش گرفته در بر تنگ ) ) ( حدیقه، ۴۶۶ ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تنقیت کردن : پاک کردن، صاف کردن. ( ( تنقیت کردن نفوس از بد تقویت دادن روان به خرد ) ) ( حدیقه، ۱۱۳ ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تمام کار : کامل. ( ( خاک پاشان فلک نگار از وی نیم کاران، تمام کار از بی ) ) ( حدیقه، ۱۹۳ ) ( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکتر محمد شف ...

پیشنهاد
٠

تکیه بر آب کردن : بر جای سست و نا استوار تکیه زدن . ( ( ای که بر چرخ ایمنی زنهار تکیه بر آب کرد ه ای هشدار ) ) ( حدیقه، ۴۳۷ ) ( فرهنگ لغات و تعب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تکاو و تکین: تکاو یا تکاب با اول مفتوح؛ به معنی زمین شیب که در او آب باران ندود و جابه جا بماند و دشمنی و نام روستایی از ولایت گنجه و پرده ای از موسی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تفاوت مابین: تفاوت عبارت است از اختلاف اَبهات در حرکات تقویمی کواکب به هم می رسد مثلاً کوکبی یک روز بهتش یازده درجه بود و روز دیگر ۱۲ درجه پس آن یک د ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تفاوت ساعات : تفاوت بر حسب لغت به معنی دوری میان دو چیز است و ساعات بر دو قسم است یکی آنکه شبانه روز را به ۲۴ قسم متساوی کنند و هر یکی را ساعتی خوانن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-٣٧

یک ضرب المثل ترکی می گوید: بالیق گؤلی ایستی ینین گؤتی گرک سؤوا باتا ترجمه: هرکسی دلش ماهی بخواهد باید کونش به آب بخوره ( باید کون به آب بزنه ) بیت ...