پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٤٦٦)

بازدید
١٠,٨٨٧
پیشنهاد
٠

کبکش خروس می خواند : [عامیانه ، کنایه ] بسیار خوشحال وبا نشاط است . بی نهایت خوش و سر حال است.

پیشنهاد
١

کاری بکن بهر ثواب نه سیخ بسوزد نه کباب : [ عامیانه ، ضرب المثل] به عدالت رفتار کن .

پیشنهاد
١

کاچی بهتر از هیچی است : [عامیانه ، کنایه ] چیز کم بهتر از هیچ چیز است

پیشنهاد
٠

کاردش بزنی خونش در نمی آید : [عامیانه ، کنایه ] بی نهایت خشمگین است . ( ( آمیرزا محمودخان از جایش تکان نخورد و چشمانش را به قوری بند زده روی سماور ...

پیشنهاد
٠

قلق کسی را به دست آوردن : [عامیانه ، کنایه ] به اخلاق وروحیه ی کسی آشنا شدن .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

قوز بالای قوز : [عامیانه ، کنایه ] گرفتاری رو گرفتاری – مشکلی روی مشکل پیش .

پیشنهاد
٢

فیلش یاد هندوستان کرده : [ عامیانه ، ضرب المثل] به هدف و مقصد دیگری توجه کرده .

پیشنهاد
٠

قارت وقورت کردن : [عامیانه ، کنایه ] ادعا داشتن با خشم وخشونت .

پیشنهاد
٠

فلفل مبین که ریزه / بشکن ببین چه تیزاست : [ عامیانه ، ضرب المثل] به کوچکی شخص نگاه نکن بلکه به لیاقت او نگاه کن .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فس فس کردن : [عامیانه ، کنایه ] دیر جنبیدن – بسیار آهسته کار کردن .

پیشنهاد
١

فضول و بردن جهنم گفت هیزمش تر است : [ عامیانه ، ضرب المثل] بسیار ایراد گیر و اعتراض کننده .

پیشنهاد
١

فرار وبر قرار ترجیع دادن : [عامیانه ، کنایه ] برای اجتناب از خطر فرار کردن.

پیشنهاد
١

غزل خدا حافظی را خواندن : [عامیانه ، کنایه ] برای رفتن وجدایی آماده شدن – مردن .

پیشنهاد
٠

عیسی به دین خود موسی هم به دین خود: [ عامیانه ، ضرب المثل] هر کس در عقیده و اعتقاد خود آزاد است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

غاز چراندن : [عامیانه ، کنایه ] بیکار بودن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

عمر نوح نداشتن: [عامیانه ، کنایه ] عمر دراز و طولانی نداشتن.

پیشنهاد
١

عاقبت جوینده یابنده بود: [ عامیانه ، ضرب المثل] هر کسی که بدنبال چیزی برود به آن می رسد.

پیشنهاد
٠

عقل کسی گرد شدن: [عامیانه ، کنایه ] عقل درست و حسابی نداشتن : کم شدن عقل کسی.

پیشنهاد
٠

علی ماند و حوضش: [ عامیانه ، ضرب المثل] بیکار بودن.

پیشنهاد
٠

طناب مفت را کردید خود را به دار زد: [ عامیانه ، ضرب المثل] از هرچه رایگان باشد استفاده می نماید.

پیشنهاد
٠

طوطی وار یاد گرفتن: [عامیانه ، کنایه ] بدون توجه به معنی و مفهوم از بر بودن : نفهمیده حرف زدن.

پیشنهاد
٢

صلاح مملکت خویش خسروان دانند: [ عامیانه ، ضرب المثل] آنچه را خود مصلحت می بینی انجام بده.

پیشنهاد
٠

صد سال گدایی کرد امّا شب جمعه را نمیداند: [ عامیانه ، ضرب المثل] کسی که به رموز کار خود آگاه نیست.

پیشنهاد
٠

صبر ایّوب داشتن: [عامیانه ، کنایه ] بسیار بردبار و صبور بودن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

صبر ایّوب داشتن: [عامیانه ، کنایه ] بسیار بردبار و صبور بودن.

پیشنهاد
٥٠

شتر در خواب بیند پنبه دانه: [ عامیانه ، ضرب المثل] آدمی که آرزوهای دور و دراز داشته باشد.

پیشنهاد
٠

شیطان را درس دادن: [عامیانه ، کنایه ] باهوش و حیله گر بودن ( جهت منفی ) .

پیشنهاد
١

شورش را در آوردن: [عامیانه ، کنایه ] زیاده روی بیش از حد کردن در کاری.

پیشنهاد
١

شکم گرسنه فتوای خون می دهد: [ عامیانه ، ضرب المثل] به آدم بی ایمان نمی توان اعتماد کرد.

پیشنهاد
١

شیری یا روباه؟: [عامیانه ، کنایه ] پیروز باز گشتی یا شکست خورده؟.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شش ماهه به دنیا آمدن: [عامیانه ، کنایه ] بسیار عجول بودن.

پیشنهاد
٢

شش ماهه به دنیا آمدن: [عامیانه ، کنایه ] بسیار عجول بودن.

پیشنهاد
٠

شریک دزد و رفیق قافله: [ عامیانه ، ضرب المثل] کسی که با طرفین دفاع و نزاء زد و بند داشته باشد.

پیشنهاد
٤

شتر سواری دولا دولا نداره: [ عامیانه ، ضرب المثل] این کار پنهان شدنی نیست.

پیشنهاد
٠

شتر با بارش گم شد: [عامیانه ، کنایه ] به محل بسیار شلوغ گویند.

پیشنهاد
١

شتر دیدی ندیدی: [عامیانه ، کنایه ] آنچه دیدی یا شنیدی بازگو نکن. در موردی گفته می شود که کسی از دوستش یا کسی بخواهد واقعه ای را نادیده بگیرد.

پیشنهاد
١

شب دراز است و قلندر بیدار: [ عامیانه ، ضرب المثل] وقت بسیار است ، شتاب و عجله شایسته نیست.

پیشنهاد
٠

شاهنامه آخرش خوش است: [ عامیانه ، ضرب المثل] باید به پایان کار توجه داشت.

پیشنهاد
٦

شب آبستن است تا چه زاید سحر: [ عامیانه ، ضرب المثل] حوادثی در پیش است باید در انتظار آن بود.

پیشنهاد
١

شال و کلاه کردن: [عامیانه ، کنایه ] آماده شدن : لباس پوشیدن برای بیرون رفتن از منزل.

پیشنهاد

شاخ و شانه کشیدن: [عامیانه ، کنایه ] به خود بالیدن : تظاهر به زورمندی کردن.

پیشنهاد
٠

سیر تا پیاز را برای کسی نقل کردن: [عامیانه ، کنایه ] مطلبی را به طور تفصیل برای دیگری شرح دادن.

پیشنهاد
٠

سیر به پیاز می گوید که پیف پیف چقدر بو میدهی: [ عامیانه ، ضرب المثل] دو مجرم مثل هم یکدیگر را سرزنش می کنند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سگ کیش کردن: [عامیانه ، کنایه ] کسی را بزور به جایی بردن.

پیشنهاد
٣

سگ صاحبش را نمی شناسد: [عامیانه ، کنایه ] ازدحام و شلوغی زیاد.

پیشنهاد
١

سگ زرد برادر شغال است: [ عامیانه ، ضرب المثل] به لحاظ بدی هر دو مثل هم اند.

پیشنهاد
٠

سری که درد نمی کند دستمال نبند: [ عامیانه ، ضرب المثل] بی مورد برای خود ایجاد مشکل و نگرانی نکن.

پیشنهاد
٠

سرم را بشکن و نرخم را نشکن: [ عامیانه ، ضرب المثل] چانه نزن و قیمت جنس را پایین نیاور.

پیشنهاد
١

سر و گوش آب دادن: [عامیانه ، کنایه ] کسب خبر و اطلاع کردن.

پیشنهاد
٠

سر کیسه را شل کردن: [عامیانه ، کنایه ] سخاوتمند بودن : پول خرج کردن.