پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٣)
ضرب گرفتن :شروع به آواز ، طنین ضرب به راه انداختن. ( ( و کابوس مرگ زا شروع شد. باران ریز تندی روی شیروانی ضرب گرفته بود. ) ) ( صادق چوبک ، آتما سگ ...
جری شدن :لجوج تر شدن در زبان ترکی به آدم لجوج و سِمِج ، "جرّباز" و "جرّ " گفته می شود . ( ( اما به زودی بر ضعف خود چیره و در کار خود جری تر شدم. ) ...
پِخیدن = پِخ کردن ، یک دفعه به سر کسی داد کشیدن . ( ( جربزه یک بچه گربه را ندارد و پخی تو دلش کنی از هم وا می رود و من دیگر نمی توانستم سرم را پیش ...
( ( از این گذشته، گرسنگی کشیده و مفنگی و چرک بود و شاید بیش از سه چهار ماه نداشت. ) ) ( صادق چوبک ، آتما سگ من )
به تازیانه بستن: زیر ضربات تازیانه قرار دادن ، پی در پی با تازیانه زدن . ( ( تابستان رفت و خزان درختان باغ را به تازیانه بست. همه ی تلاش من در بهبو ...
( ( اسمش را گذاشتم " آتما" که یک کلمه برهمنی است و به معنی روح جهان است. از این اسم خیلی خوشم می آمد. نام سگ شوپنهاور هم" آتما" بود. ) ) ( صادق چوبک ...
سفید قاتی: سفیدی که با رنگ های دیگر آمیخته شده باشد ، قاتی یک واپه ی ترکی هست به معنی در هم آمخته و مخلوط شده . تاتیشماق در زبان ترکی یعنی در هم آمیخ ...
( ( این چه فکر احمقانه ایست که جانور را به خانه خود راه ندهم. من که تک و تنها در این دنیا زندگی می کنم و هیچکس را ندارم، مونسی از این بهتر نمی شود بی ...
( ( علت اینکه حالا دل مرده و خاموش است، حتما به واسطه ی انسی است که به صاحبش داشته و حالا دوری او را نمی تواند تحمل کند. ) ) ( صادق چوبک ، آتما سگ من ...
( ( یک وقت خودم را تو کوچه دیدم با شناسنامه ی سگ که در دستم بود. حتما حیف بود چنان سگ پدر و مادرداری را که مفت و مسلم به چنگم افتاده بود از دست بدهم. ...
الزاس: نام منطقه ای در فرانسه . ( ( حیف است که شما این سگ را از دست بدهید. نیاکانش از سگ های با نام و نشان ناحیه الزاس بوده اند . ) ) ( صادق چوبک ، ...
لک رفتن : عوض شدن خلق و خوی پرنده یا حیوانی به دلایلی خاص . ( ( میمون داشتم که ماده بود و حیض می شد و به وضع دردناکی خون ازش می چکید و برزخ می شد و ...
هیهات: هرگز . ( ( سنگ پشتی داشتم که پنج شش ماه از سال را زیر خشک برگ های باغ می خوابید و بعد بهار که می شد، بیدار می شد و مثل فیلسوفان مشایی تو باغ ...
یک تیغ: یکدست ، سرتا پا . ( ( از کوچکی چندین گربه داشتم که هر یک از آن ها جانشان با سرنوشت غم انگیزی پایان گرفته بود. نخستین بار، آن گربه سیاه یک ت ...
پلاس : چیز های بی ارزش مثل زیر انداز . ( ( سگ را به خانه من آوردند با خانه چوبی قرص و قایمش و ظرف های آب و خوراکش و پلاسش. ) ) ( صادق چوبک ، آتما س ...
قرص و قایم. [ ق ُ ص ُ ی ِ ] ( ص مرکب ، از اتباع ) محکم و استوار. ( ( سگ را به خانه من آوردند با خانه چوبی قرص و قایمش و ظرف های آب و خوراکش و پلاسش ...
عدلیه چی: مامور دادگستری . ( ( دم در یک پلیس بود و دو نفر کیف به دست که فوری دانستم عدلیه چی هستند و یک مرد خارجی که البته آلمانی بود . ) ) ( صادق ...
نفس بریدن : بی طاقت شدن ، از نفس افتادن ، بسیار خسته و مانده شدن ( ( کم کم زوزه اش پایین آمد، تا آخر نفسش برید و خواب هم از سر من پرید. ) ) ( صادق چ ...
پیس: [ اصطلاح در تداول عامه ] یعنی کثیف و حال بهمزن ( ( آخر وقتی که در خانه را زده بود من داشتم ریشم را می تراشیدم و برزخ شده بودم که دستپاچه و با ص ...
ناسور : بد ترکیب ، معیوب ( ( عینک عدسی کلفتی بر چهره ناسور هول انگیز خود می گذاشت. ) ) ( صادق چوبک ، آتما سگ من )
راه دادن : تحویل گرفتن، پذیرفتن ، پا دادن، اجازه دادن ( ( من نمی خواستم این سگ را به خانه ی خود راه بدهم. اصلا تصمیم داشتم هیچ جانوری را در خانه نگه ...
( ( پسرک روی زمین کُنجله شده بود و کف خون آلودی از گوشه دهنش بیرون زده بود وآسفالت خیابان از پیشاب و خونش تر و سرخ شده بود. ) ) ( صادق چوبک ، دزد قال ...
( ( لگدی خواباند تو تهیگاه پسرک که رنگ پسرک سیاه شد و نفسش پس رفت و به تشنج افتاد. "خودشو به شغال مرگی زده. " ) ) ( صادق چوبک ، دزد قالپاق )
چشم وردریده [عامیانه، اصطلاح] چشم بیرون زده. دارای چشم های ترسناک . ( ( مردک لندهور چشم وردریده و یقه چاک بود و ته ریش زبری رو پوست صورتش داغمه بست ...
بایده: ظرفی مسی ، معمولا برای دوشیدن شیر کار برد داشت . ( ( چن روز پیشم بایده ی خونه ما را بردن. ) ) ( صادق چوبک ، دزد قالپاق ) ما در زبان ترکی با ...
امشی: محلول حشره کش ، دارویی از مواد نفتی که آنرا برای دفع حشرات بخصوص مگس با تلمبه بهوا می پاشند . ( ( پسرک ، مثل مگس امشی خورده، میان دایره ای که ...
لَپَر :به معنی بد قیافه ، بد هیکل . بزی که گوش های پهن و بلند دارد، ، سنگ پهن ، لَپر در زبان ترکی ( به کنایه ) به دختر بد قیافه و دارای هیکل بزرگ و ن ...
کادیلاک:نوعی اتومبیل شخصی به همین نام . ( ( یک کادیلاک لَپرسیاه براقّ، مثل یک خرچسونه میان جمعیت خوابش برده بود و ککش هم نگزیده بود که قالپاقش را ک ...
پا پتی:پا برهنه ، بدون کفش ، در زبان ترکی " آیاق یالین " گفته می شود . ( ( یک توسری سنگین و چند تا کشیده دوباره او را رو زمین پرت کرد. چهره اش با د ...
پتی: برهنه ، بدون کفش ، در زبان ترکی " آیاق یالین " گفته می شود . ( ( یک توسری سنگین و چند تا کشیده دوباره او را رو زمین پرت کرد. چهره اش با درد گر ...
اوق زدن : اصل آن عوق می باشد [ ع ُ زَ دَ ] ( مص مرکب ) به دل آشوبه مبتلی شدن . استفراغ کردن . حال تهوع یافتن یا حال استفراغ داشتن . اشکوفه افتادن بر ...
عوق زدن : [ ع ُ زَ دَ ] ( مص مرکب ) به دل آشوبه مبتلی شدن . استفراغ کردن . حال تهوع یافتن یا حال استفراغ داشتن . اشکوفه افتادن بر کسی . || گاهی زنان ...
اوق زدن : اصل آن عوق می باشد [ ع ُ زَ دَ ] ( مص مرکب ) به دل آشوبه مبتلی شدن . استفراغ کردن . حال تهوع یافتن یا حال استفراغ داشتن . اشکوفه افتادن بر ...
( ( مردم دزد را وقتی که داشت قالپاق دومی را از چرخ باز می کرد گرفتند. قالپاق اولی را زیر بغلش قایم کرده بود ) ) ( صادق چوبک ، دزد قالپاق )
برفی شدن : [ اصطلاح کفتر بازی ] اوج گرفتن کبوتر درآسمان به طوری که به اندازه یک دانه برف دیده شود ( ( ناچار از این بام بآن بام راهی شد وسرش تو آسما ...
کبوتر دار : [ اصطلاح کفتر بازی ] به کسی گویند که فقط از کبوتر نگهداری کند و کبوترانش را به پرواز در نیاورد و فقط برای حفظ نسل جوجه کشی کند .
بوم دار: [ اصطلاح کفتر بازی ] به کسانی گفته می شود که در استخدام کبوتر دار در آمده و نگهداری ، نظافت کبوتران ، لانه آنها و نیز هر آنچه که مربوط به کا ...
کبوتر باز: [ اصطلاح کفتر بازی ] به افرادی که کبوتر را برای پراندن پرورش داده وانرا می پرانند میگویند .
کاکلی کبوتر : [ اصطلاح کفتر بازی ] نژادی از کبوتر است که بر روی سرش پرهای برجسته ای به مانند شاخ ( کاکل ) می باشد این پرها بر خلاف جهت د یگر پرها روی ...
کبوتر نقش ونقشی باز[ اصطلاح کفتر بازی ]: به طرح و نوع رنگ آمیزی و ترکیب آن روی بدن کبوتر نقش می گویند ( مثل پر پا. کاکلی. سینه فر. پشت طاووسی. جکسون ...
موچ پا ( موش پا ) : [ اصطلاح کفتر بازی ] به کبوترانی گویند که در ساق پاها یشان پر روییده باشد.
سینه فری : [ اصطلاح کفتر بازی ] کبوترانی هستند که در جلوی سینه شان پرها به صورت فر می باشد.
نوک قناری : [ اصطلاح کفتر بازی ] کبوترانی هستند که جثه ای مانند کبوتر ولی نوکهای بسیار ریز که نژادی خاص می باشند برای جوجه کشی و پرواز مناسب نیستند د ...
پشت فری : [ اصطلاح کفتر بازی ] کبوترانی هستند که پرهای روی کتهاشون فر می باشد .
کشیده کبوتر : [ اصطلاح کفتر بازی ] به کبوتران بلند کشیده با تیزه های کشیده و پا های بلند و زمخت دمی بلند گفته می شود .
گرد کبوتر : [ اصطلاح کفتر بازی ] به کبوتران کوتاه با استیل خاص و سینه پهن و دم کوتاه سر و توک جمع گفته می شود .
کبوتر حمال: [ اصطلاح کفتر بازی ] به کبوتری که روی تخم کبوتران دیگر بخوابد وجوجه کبوتر دیگری را بزرگ کند گویند .
کبوتر پنجه دار : [ اصطلاح کفتر بازی ] کبوتران بسیار خوب و پرشی را شامل می شود که زمانی که برای نشستن از بلندی به پایین می آیند هی مدام پنجه می کنند ه ...
کبوتربند شده: [ اصطلاح کفتر بازی ] به کبوترانی که از زیاد بازی کردن و پشتک زدن ، دیگر قادر به پرواز نباشند ودر مواقعی حتی آنقدر شدت دارد که در کوچه و ...
کبوتر پشت دری: [ اصطلاح کفتر بازی ] به کبوتر و یا کبوترانی گفته می شود که قدرت پروازی خیلی پایینی دارند و فقط برای جلد کردن و غریب گیری انواع دیگری ا ...