پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٤٦٦)

بازدید
١٠,٨٤٢
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قفل بند ؛ دربندان. ( آنندراج ) : چند گستاخ رکاب تو ببوسد اعیاد قفل بندی به درخانه زین میبایست. صائب ( از آنندراج ) .

پیشنهاد
٠

قفل بر دهان و دست کسی زدن ؛ کنایه از ترک دعوت کردن و خاموش گرداندن. ( آنندراج ) : آن خلیلم من که قفل الحذر بر دهان و دست مهمان میزنم. حسین ثنائی ( ا ...

پیشنهاد
٠

قفل بر زبان کسی انداختن ، قفل بر زبان کسی زدن ، قفل بر دهان کسی زدن ؛ کنایه از ساکت و خاموش گردانیدن. و نیز کنایه از رشوت دادن. ( آنندراج ) : عقل را ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قفل برگشادن ؛ باز کردن : چه مشکل گشا قفل ها برگشاد ز بینش کلیدی که دندانه یافت. طهوری.

پیشنهاد
٠

قفل بر در آسمان زدن ؛ کنایه از ترک صلوة کردن و خلاف شرع بودن. ( آنندراج ) .

پیشنهاد
٠

قفل بر در سست کردن ؛ قفل سست کردن. در به روی مسائل واکردن. ( آنندراج ) : درت را قفل بر درویش کن سست توانگر خود نه محتاج در توست. میرخسرو ( از آنندرا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

قفل انداز ؛ قفل اندازنده. شکننده قفل. بازکننده در : نه روی آنکه از در بازگردد نه رای آنکه قفل انداز گردد. نظامی.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قفل برخاستن ؛ باز شدن : زد همان روز که با غنچه خندان تو لاف قفل شرم از دهن پسته خندان برخاست. صائب ( از آنندراج ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قفل افکندن ؛کنایه از بستن : به کنج صبح قفل افکنده افلاک کلید گنج را گم کرده در خاک. میرخسرو ( از آنندراج ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قفل ابجد ؛ قفل برنجی که بست وگشاد آن به ترکیب خاص حروف ابجد باشد. ( فرهنگ نظام ) . نوعی از قفل است که در آن چند حلقه پهلودار تعبیه کرده باشند و بر سر ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امام مرضی ؛ امامی است که حائز شرایط امامت و جماعت است. ( از ترجمه و شرح تبصره علامه چ تهران ص 119 ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امام صامت ؛ [ در اوایل اسلام ] در باب تعدد ائمه در آن واحد عده ای وجود بیشتر از یک امام را در یک زمان صحیح نمیدانستند جمعی دیگر میگفتند باید در آن وا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

امام جماعت ؛ پیشنماز. ( فرهنگ فارسی معین ) . کسی که بمتابعت او عده ای نماز میگزارند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جامعترین سخن در مورد وحی سخنی است که از علی ( علیه السلام ) در پاسخ شخصی که از مساله وحی سؤال نمود نقل شده ، امام آن را به هفت قسم تقسیم فرمود : 1 - ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یوم عقیم : یعنی روز قیامت . و روز عقیم به روزی گفته می شود که سرور و شادی در آن نباشد ، و اینکه از روز قیامت به عنوان یوم عقیم یاد شده به خاطر آن است ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

عزم در اصل به معنی تصمیم بر انجام کاری است ، و به اراده محکم اطلاق می شود

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ینتصرون از ماده انتصار به معنی یاری طلبیدن است ، ولی بعضی آن را به معنی تناصر ( به یاری یکدیگر شتافتن ) تفسیر کرده اند

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فواحش جمع فاحشه به معنی اعمال بسیار زشت و ناپسند است ،

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جاریة :در عربی جاریه به چیزی گفته می شود که در حرکت باشد از این رو عرب به کشتی ها جوار نیز می گویند . که اصل آن سفن جوار هست که عرب برای اختصار سفن ر ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

اعلام جمع علم ( بر وزن قلم ) به معنی کوه است ، ولی در اصل به معنی علامت و اثری است که از چیزی خبر می دهد ، مانند علم الطریق ( نشانه های راه ) و علم ا ...

پیشنهاد
٠

به اسب اندرآمدن ؛ بر اسب نشستن : تبیره برآید ز درگاه شاه به اسب اندرآیند یکسر سپاه. فردوسی.

پیشنهاد
٠

ز اسب اندرآمدن ؛ از اسب فرودآمدن. از اسب افتادن : یکی خشت زد بر سرین قباد که بند کمرگاه او برگشاد ز اسب اندرآمد نگونسارسر شد آن شیردل پیر سالارفر. ف ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بر اسب بودن ؛ سوار اسب بودن : علامت و چتر سلطان پیش آمد و امیر بر اسب بود. ( تاریخ بیهقی ) . و رجوع به ردیف اسب در امثال وحکم شود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسب نوبتی ؛ خنگ نوبتی. رجوع به خنگ شود. اسب چاپارخانه.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسب یدکی ؛ اسب نوبتی.

پیشنهاد
٠

اسب فلان خواستن ؛ در قدیم معمول بود که چون کسی بسمتی از قبیل امارت و حکومت یا منصبی دیگر محلی منصوب میشد، گاه بازگشتن خادمی بانگ میزد: اسب. . . بیاور ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسب نبرد ؛ اسب جنگی.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسب خرامنده ؛ عَیال. ( منتهی الارب ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسب چوبین ؛ اسبی که از چوب کودکان را سازند. و کنایه از تابوت است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسب جنگی ؛ اسبی که در جنگ بر آن نشینند : دگر اسب جنگی چل و شش هزار که بودند بر آخور شهریار. فردوسی.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسب تیزرو ؛ اسب شتاب و راهوار.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسب تاختن ؛ راندن اسب بسرعت : اسب تاختن گرفتم چنانکه ندانستم که بر زمینم یا در آسمان. ( تاریخ بیهقی ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسب افکندن ؛ اسب به میدان تاختن : چو اسب افکند لشکر از هر دو روی نباید که گردان پرخاشجوی بیایند و ماند تهی قلبگاه اگرچند بسیار باشد سپاه. فردوسی.

پیشنهاد
١

اسب برانگیختن ؛ اسب از جای حرکت دادن رفتن را : کمان را بمالید دستان سام برانگیخت اسپ و برآورد نام ( ؟ ) . . . فردوسی.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسب آتش نعل ؛ اسپ تندرو. ( مؤید الفضلاء ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منو سمرتی ( Manu - smriti ) به مجموعه ی قوانین دینی هندوئیسم گفته می شود که به منو ( Manu ) ( در لغت به معنای " حکیم " ) نیای اسطوره ای طایفه ای از ب ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

براهمَناها ( ( Br�hmamas : به شرح و تفسیرهایی گفته می شود که در زمان هایی بعد از تالیف وداها برَهمَنان ( یعنی روحانیون هندی ) بر وداها نوشتند که مناس ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مَنتَراها : ( ( ادعیه و آیین های هندوان در مجموعه ای به نام وِداها ( vedas ) به زبان سانسکریت گرد آمده است. به متن وداها مَنتَراها ( Mantaras ) گفته ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

( ( ادعیه و آیین های هندوان در مجموعه ای به نام وِداها ( vedas ) به زبان سانسکریت گرد آمده است. در این مجموعه چهار ودا وجود دارد . 1 - ریگ ودا ( Rig ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( ( ادعیه و آیین های هندوان در مجموعه ای به نام وِداها ( vedas ) به زبان سانسکریت گرد آمده است. در این مجموعه چهار ودا وجود دارد . 1 - ریگ ودا ( Rig ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( ( ادعیه و آیین های هندوان در مجموعه ای به نام وِداها ( vedas ) به زبان سانسکریت گرد آمده است. در این مجموعه چهار ودا وجود دارد . 1 - ریگ ودا ( Rig ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( ( ادعیه و آیین های هندوان در مجموعه ای به نام وِداها ( vedas ) به زبان سانسکریت گرد آمده است. در این مجموعه چهار ودا وجود دارد . 1 - ریگ ودا ( Rig ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( ( ادعیه و آیین های هندوان در مجموعه ای به نام وِداها ( vedas ) به زبان سانسکریت گرد آمده است که هندو ها وداها را شروتی ( Šruti ) یعنی "مسموع" لقب م ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( ( ادعیه و آیین های هندوان در مجموعه ای به نام وِداها ( vedas ) به زبان سانسکریت گرد آمده است که هندو ها وداها را شروتی ( Šruti ) یعنی "مسموع" لقب م ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کار کردن به ؛ عمل کردن به. || مجازاً عمل زنان بدعمل : دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد شد بر محتسب و کار به دستوری کرد. حافظ.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاربند ؛ که بکار می بندد. اجراکننده : حکم خدا را چو شوی کاربند فتح بیابی نشود کار، بند. محمد پادشاه ( ازآنندراج ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کار داشتن ( کسی یا چیزی ) ؛ اهمیت داشتن او. گرم بودن بازار وی. سررشته امور به دست او بودن : اندر این ایام ما بازار هزل است و فسوس کار بوبکر ربابی دار ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بند شدن کار ؛ گره خوردن کار.

پیشنهاد
٠

چیزی یا کسی را در کار کسی کردن ؛ او را به حساب آوردن. وی را در زمره چیزی محسوب داشتن : بگفت ای کور سوزنگر مرا در کارکن آخر که از جور تو افتاده ست با ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به کار دادن ؛ بکار گماشتن.