پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٣,٥٩٨
پیشنهاد
٠

مار خانگی را نمی کشند ، این مثل در جائی گویند که کسی قرابتی و ربطی داشته و این دیگری هرچند باو آزاری و آسیبی رساند او در پی مکافات او نباشد و طالب ان ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل دم مار، یعنی سخت تلخ . ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار گرزه ؛ مار سیاه کفچه دار. ( غیاث ) ( آنندراج ) . افعی. ( دستوراللغة ) : ز مار گرزه مار گرد ریگ پر غدیرها و آبگیرهای او. منوچهری.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار عینکی ؛ گونه ای مار سمی خطرناک که در موقع خشم ناحیه گردن خود را پهن می کند و در این حال تصویر عینکی بر روی فلسهای ناحیه خلفی گردن حیوان مشاهده می ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار کر ؛ نوعی مار : از تو و خشم تو بینادل هراسد بهر آنک چون نبیند کی هراسد مور کور از مار کر. سنایی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار ضحاک ؛ هریک از مارانی که بردوش ضحاک رسته بودند. ( فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار ضحاکی ؛ زنجیر که بر پای مجرمان نهند. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار طوقی ؛ یکی از گونه های مار آبی که در اطراف گردن یک ردیف فلسهای روشن تری شبیه گردن بند دارد ، این مار بدون سم است. ( فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار شیبا ؛ پهلوی �ماری شپاک � مار زود خزنده و چالاک. افعی ( فرهنگ فارسی معین ) : سر دیوار او پر مار شیبا جهان از زخم آنها ناشکیبا. ( ویس و رامین ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مارصورت ؛ به هیئت مار : تو مارصورتی و همیشه شکر خوری خاقانی است طوطی و دایم جگر خورد. خاقانی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار شکنج ؛ مارشکنجی. مار سرخ. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) : و اندر کوههای وی ( اهواز ) مارشکنج است. ( حدود العالم ) . زن نیک در خانه مار است و گ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار شکنجی ؛ نوعی مار. مار سرخ : برآمد ز کوه ابر مازندران چو مار شکنجی و ما ز اندر آن. منوچهری.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار زنگوله دار ؛ مار زنگی. - مار زنگی ؛ گونه ای مار سمی خطرناک که در آمریکای شمالی و جنوبی می زید. تسمیه این مار بدان جهت است که در ناحیه دم دارای ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار شکم سوراخ ؛ کنایه از نای هفت بند است که استادان نای نوازند. ( برهان ) ( آنندراج ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار شکن ؛ مارشکنجی نوعی مار : گشته روی بادیه چون خانه جوشنگران از نشان سوسمار و نقش ماران شکن. منوچهری.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار زر ( زرفام ) ؛ کنایه از قلم است. ( فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار دم گسسته ؛ مار دم کنده : مار را چون دم گسستی سربباید کوفتن کار مار دم گسسته نیست کار سرسری. سلمان ساوجی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار دوزبان ؛ کنایه از مردم منافق و دو روی باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مار دم کنده ؛ مار دم گسسته و کنایه از دشمن کینه جو است : و علی تکین دشمن است به حقیقت و مار دم کنده که برادرش را طغاخان از بلاساغون به حشمت امیر ماضی ...

پیشنهاد
٠

مار در پیراهن داشتن ؛ دشمن نزدیک داشتن. ( از ناظم الاطباء ) .

پیشنهاد
٠

مار دریائی زهری ؛ گونه ای مار سمی خطرناک است که دمش جهت سهولت عمل شنا تا حدی مسطح شده و در نواحی گرم اقیانوس کبیر و اقیانوس هند می زید. ( فرهنگ فارسی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار در پیراهن ؛ کنایه از دشمن نزدیک باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . رجوع به ماردر آستین داشتن شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماردانی ؛ جای تاریک و تنگ و مرطوب. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .

پیشنهاد
٠

مار در آستین داشتن ؛ خصم در خانه پروردن : چو در خانه ترا دشمن بود یار چنان باشد که داری بآستین مار. ( ویس و رامین ) .

پیشنهاد
٠

مار خوش خط و خال ؛ ماری که اندامش را نقشهای خوش و رنگین فرا گرفته باشد. - || شخص با ظاهری آراسته و باطنی خبیث. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . کنای ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار خوردن ؛ رنج و سختی بردن و غم و اندوه خوردن : لعل روان ز جام زر، نوش و غم جهان مخور زین فلک مزوری ، بهرچه مار می خوری. سلمان ساوجی.

پیشنهاد
٠

مار خوردن و افعی شدن ؛ سختی کشیدن و گرم و سرد روزگار چشیدن و سیلی زمانه خوردن و در نتیجه مجرب و آبدیده وزرنگ و بیدار شدن. و البته این ترکیب از نوعی ت ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مار جعفری ؛ قسمی مار ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . گونه ای مار سمی خطرناک. توضیح آنکه با مراجعه به مآخذی که در دست بود این گونه تشخیص داده نشد. ( ف ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار جهنده ؛ ماری است باریک و کوتاه و بر درخت شود و هرکرا بیند خویشتن بدو اندازد. و نوعی دیگر است می گویند هم سوی پیش بجهد و هم به پس بازجهد و سر و دن ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار حمیری ؛ مار منسوب به حمیر. و رجوع به حمیر شود. - || کنایه از ضحاک است زیرا که ضحاک از قبیله حمیر بود. ( از غیاث ) ( آنندراج ) .

پیشنهاد
٠

مار به دست گرفتن ؛ کنایه از کار دشوار کردن باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار بیوراسب ؛ مارضحاک. مارزننده. مار مغزخوار : تیر چون مار بیوراسب شده زو سوار اوفتاده ، اسب شده. نظامی ( هفت پیکر چ وحید ص 127 ) .

پیشنهاد
٠

مار به دست دشمن کوفتن ؛ دشمن را برای سلامت خود بخطر افکندن. خطر را متوجه دشمن ساختن.

پیشنهاد
٠

مار به دست دیگری گرفتن ؛ دیگری را کار دشوار فرمودن. ( ناظم الاطباء ) . کار دشوار به کسی فرمودن که در آن خطر تمام بود بلکه شهرت کار خود هم در آن منظور ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مار بزرگ ؛ ثعبان. ( ترجمان القرآن ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مار افعی ؛ قسمی از مار که افعی نیز گویند. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار آبی ؛ گونه ای مار بدون زهر است که در مجاورت رودخانه ها و اماکن مرطوب می زید و از طعمه های کوچک موجود در آب مانند ماهیان و قورباغه ها تغذیه می کند ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرکوفته مار ؛مار سرکوفته. مار که سرش کوفته باشند. مار که ضربتی بر سر او زده باشند تا بمیرد : از یادتو غافل نتوان کرد بهیچم سرکوفته مارم نتوانم که نپی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گزیده مار ؛ کسیکه مار او را گزیده باشد. مار گزیده : من آزموده ام این رنج و دیده ام سختی ز ریسمان متنفر شود گزیده مار. سعدی.

پیشنهاد
٠

چون مار بر خود پیچیدن ؛ از درد یا عصبانیت بر خود پیچیدن : یقین دانست که دولت ایشان منقطع خواهد گشت و چون در زمان وزارت او انقطاع می یافت چون مار برخو ...

پیشنهاد
٠

از دهن مار بیرون آمده ؛ کنایه از چیزیست که کمال راست باشد که هیچ کجی در اونباشد. ( غیاث )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ضرب الاجل: اجل به معنای" زمان معین" و ضرب الاجل به معنای "تعیین زمان برای اجرای کاری" است امروزه در فارسی این ترکیب را گاهی به معنای "پایان زمان معین ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

صنایع: این کلمه در عربی جمع صناعت و صَنیعه است، اما در فارسی آن را به عنوان جمع صنعت به کار می برند و اشکالی ندارد. ( ابوالحسن نجفی، فرهنگ دشواری ه ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

صَدیق/صدیّق: این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. صَدیق، به فتح اول، به معنای ( ( دوست، خاصه دوست یکرنگ ) ) است ( در جمع: اَصْدِقاء ) : ( ( این عال ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرا/ چه را : واژه چرا ، به معنای " برای چه؟ " به همین صورت نوشته می شود ولی اگر به معنای" چه چیز را ؟ " باشد باید در دو کلمۀ جدا از هم و به صورت "چه ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

چرا/ چه را : واژه چرا ، به معنای " برای چه؟ " به همین صورت نوشته می شود ولی اگر به معنای" چه چیز را ؟ " باشد باید در دو کلمۀ جدا از هم و به صورت "چه ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

" چای "یا" چایی" :تلفظ و املای صحیح این کلمه چای در وزن نای است . غالباً ، به تبع تلفظ رایج در محاورۀ مردم تهران آن را به صورت" چایی" بر وزن "ماهی" م ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

" چای "یا" چایی" :تلفظ و املای صحیح این کلمه چای در وزن نای است . غالباً ، به تبع تلفظ رایج در محاورۀ مردم تهران آن را به صورت" چایی" بر وزن "ماهی" م ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرغ صراحی ؛ صراحیی که شبیه مرغ سازند : مرغ صراحی زند یکدم بر بام ما تا فلک آن مرغ روز بستن بر دام ما. خاقانی.

پیشنهاد
٠

شیر مرغ حاضر کردن ؛ عزیز و نایاب تر چیزی را برای کسی خواستن و فراهم کردن : نیکو داشتها به هر روز به زیادت بود چنانکه اگر به مثل شیر مرغ خواستی در وقت ...