پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٤٦٦)
ایشار : ایشار ( خدای مونث ) ، یکی از شش خدای معروف بابلیان قدیم در بین النهرین . این خدایان به ترتیب زیر بودند :�میان خدایان بی شمار بابلیان ، شش خدا ...
سین : سین ( خدای ماه ) ، یکی از شش خدای معروف بابلیان قدیم در بین النهرین . این خدایان به ترتیب زیر بودند : �میان خدایان بی شمار بابلیان ، شش خدا معر ...
شِمِش : شِمِش ( خدای خورشید ) ، یکی از شش خدای معروف بابلیان قدیم در بین النهرین . این خدایان به ترتیب زیر بودند : �میان خدایان بی شمار بابلیان ، شش ...
ائا : ( خدای آب ) ، یکی از شش خدای معروف بابلیان قدیم در بین النهرین . این خدایان به ترتیب زیر بودند : �میان خدایان بی شمار بابلیان ، شش خدا معروف تر ...
اِنیل ( خدای فضا و جنگ ) ، یکی از شش خدای معروف بابلیان قدیم در بین النهرین . این خدایان به ترتیب زیر بودند :میان خدایان بی شمار بابلیان ، شش خدا معر ...
اِنیل ( خدای فضا و جنگ ) یکی از شش خدای معروف بابلیان قدیم در بین النهرین . این خدایان به ترتیب زیر بودند : میان خدایان بی شمار بابلیان ، شش خدا معرو ...
آنو : خدای آسمان، یکی از شش خدای معروف بابلیان قدیم در بین النهرین . این خدایان به ترتیب زیر بودند : میان خدایان بی شمار بابلیان ، شش خدا معروف تر شد ...
کم ( بر وزن قم ) به معنی آستینی است که دست را می پوشاند و کمة ( بر وزن قبه ) به معنی عرقچین است که بر سر می گذارند . ( تفسیر نمونه ج : 20 ص : 317 )
اکمام جمع کم ( بر وزن جن ) به معنی غلافی است که روی . میوه را می پوشاند . ( تفسیر نمونه ج : 20 ص : 316 )
ظلام صیغه مبالغه و به معنی بسیار ظلم کننده است . ( تفسیر نمونه ج : 20 ص : 309 )
( و انهم لفی شک منه مریب ) . مریب از ماده ریب به معنی شکی است که آمیخته با بدبینی و سوء ظن و اضطراب باشد . ( تفسیر نمونه ج : 20 ص : 308 )
اعجمی از ماده عجمة ( بر وزن لقمه ) به معنی عدم فصاحت و ابهام در سخن است ، و عجم را به غیر عرب می گویند چرا که زبان آنها را به خوبی نمی فهمند ، و اعجم ...
لحد ( بر وزن عهد ) به معنی حفره ای است که در یک طرف قرار گیرد ، و به همین جهت به حفره ای که در یک جانب قبر قرار گرفته لحد گفته می شود ، سپس به هر کار ...
اهتزاز از ریشه ی اهتزت گرفته شده و اهتزت از ماده هز ( بر وزن حظ ) به معنی تحریک شدید است.
استوی از ماده استواء در اصل به معنی اعتدال یا مساوات دو چیز با یکدیگر است ، ولی به طوری که بعضی از ارباب لغت و مفسران گفته اند این ماده هنگامی که با ...
استوی از ماده استواء در اصل به معنی اعتدال یا مساوات دو چیز با یکدیگر است . خط استوا را به این دلیل خط استوا می گویند که زمین را به دو قسمت مساوی تقس ...
اَتون: خداد شامگاهان مصریان قدیم . در مصر قدیم برای ساعات مختلف روز خدایانی که نماینده ی خورشید بودند وجود داشت . اَتون خدای شامگاهان مصریان قدیم بود ...
رَع: خداد نیمروز مصریان قدیم . در مصر قدیم برای ساعات مختلف روز خدایانی که نماینده ی خورشید بودند وجود داشت . رَع خدای نیم روز مصریان قدیم بود و یکی ...
خِپرَر: خداد بامداد مصریان. در مصر قدیم برای ساعات مختلف روز خدایانی که نماینده ی خورشید بودند وجود داشت . خدای بامداد در آیین مصر خِپرَر بود . ( ت ...
آنیمیسم : آیین باستانی بسیاری از اقوام گذشته جان گرایی ( Animism ) بوده است. بر اساس این آیین همه مظاهر طبیعت روح دارند و برای بهره برداری از آنها با ...
تابو ( Taboo ) تابو عبارت است از محرمات قبیله ، مانند مقررات ازدواج و تغذیه . ممکن است ممکن است قبیله ای فقط ازدواج درون قبیله ای را جایز و ازدواج بر ...
مانا : ادیان ابتدایی برخی اشیا را دارای نیروی ویژه می دانند و از این باب مورد توجه قرار می دهند. ممکن است سنگی ، چوبی درختی یا حیوانی دارای خاصیت تلق ...
ادیان بومی :اصطلاح� ادیان بومی� ( Indigenous Religions ) معمولاً برای ادیان ابتدایی به کار می رود مقصود از دین بومی دینی است که از سرزمینی دیگر نیامد ...
مرتد ملی : هرگاه یکی از اهل کتاب مسلمان شود ، سپس از اسلام برگردد ، در فقه شیعه، مرتدّ ملی نامیده می شود . ( توفیقی ، حسین ، آشنایی با ادیان بزرگ ، ...
ملّیین : در علم کلام اسلامی به پیروان ادیان توحیدی میلّیین می گویند. ( توفیقی ، حسین ، آشنایی با ادیان بزرگ ، 1398 : 4 )
اختیار دارید : تکیه کلامی که برای ردّ محترامانه سخن مخاطب به کار برند . ( . . . اختیار دارید قربان ) ( نجفی ، ابوالحسن ، فرهنگ عامیانه فارسی )
اختیار از دست کسی در رفتن : بی اراده کاری انجام دادن . ( اختیار از دستم در رفته بود. ) ( نجفی ، ابوالحسن ، فرهنگ عامیانه فارسی )
اِخ کردن : به اکراه پولی پرداختن ( مترادف : سُلفیدن ) ( . . . دفعه دیگراگر گیر بیفتی باید بیشتر اِخ کنی. ) ( نجفی ، ابوالحسن ، فرهنگ عامیانه فارسی )
اَخ: ناخوشایند، نا دلپذیر، بد، زننده، آزارنده ( بیشتر در زبان کودکان ) اگر تو بودی ، بدت می آمد خرجت را بدهند می گفتی اَخ است. ( نجفی ، ابوالحسن ، ...
به احوالپرسی کسی رفتن یا آمدن : به عیادت کسی رفتن ( یا آمدن ) ( پسر بزرگش به احوال پرسی او رفت ) ( نجفی ، ابوالحسن ، فرهنگ عامیانه فارسی )
به احوالپرسی کسی رفتن یا آمدن : به عیادت کسی رفتن یا آمدن ( پسر بزرگش به احوال پرسی او رفت )
واژه منون ( بر وزن زبون ) به معنی مرگ از ماده من و ممنون گرفته شده است و ممنون نیز به معنی قطع یا نقص است . چرا که مرگ قطع و پایان عمر است . . ( تف ...
( ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم اجر غیر ممنون ) . ممنون از ماده من در اینجا به معنی قطع یا نقص است ، بنا بر این غیر ممنون یعنی غیر مقطوع و بدو ...
تفرحون از ماده فرح به معنی شادی و خوشحالی است که گاهی ممدوح است و شایسته ، همانگونه که در آیه 4 - 5 سوره روم آمده است و یومئذ یفرح المؤمنون بنصر الله ...
( و رزقکم من الطیبات ) . طیبات معنی بسیار گسترده ای دارد که هر چیز پاکیزه اعم از غذا ، لباس ، همسران ، خانه ها ، مرکبها ، حتی سخنان و گفتگوهای پاکیز ...
بناء چنانکه ابن منظور در لسان العرب می گوید : به معنی خانه هائی است که اعراب بادیه نشین از آن استفاده می کردند ، مانند خیمه ها و سایبانها و نظائر آن ...
یجحدون از ماده جحد در اصل به معنی انکار کردن چیزی است که در دل وجود دارد ، یعنی انسان معتقد به چیزی باشد در عین حال آن را نفی کند ، و یا معتقد به نفی ...
( و النهار مبصرا ) مبصر به معنی بینا است ، و توصیف روز به بینا بودن در حقیقت یکنوع تاکید و مبالغه در بینا کردن مردم است . ( تفسیر نمونه ج : 20 ص : 1 ...
ساعة به گفته راغب در مفردات در اصل به معنی جزئی از اجزاء زمان است و از آنجا که وقوع قیامت و حساب انسانها در آن روز به سرعت انجام می گیرد از آن تعبیر ...
سلطان به معنی دلیل و برهانی است که مایه سلطه انسان بر طرف مقابل می شود . ( تفسیر نمونه ج : 20 ص : 138 )
وَ قَالَ فِرْعَوْنُ یَهَمَنُ ابْنِ لی صرْحاً لَّعَلی أَبْلُغُ الأَسبَب ( حم 36 ) فرعون گفت : ای هامان ! برای من بنای مرتفعی بساز شاید به وسائلی رسم . ...
کاظم از ماده کظم در اصل به معنی بستن دهان مشکی است که پر از آب باشد سپس در مورد کسانی که از خشم و غضب پر می شوند اما به دلائل مختلفی آن را اظهار نمی ...
سیق از ماده سوق به معنی حرکت دادن است . تفسیر نمونه ج : 19 ص : 550
نَفَخَ به معنی دمیدن و صور به معنی شیپور یا شاخ میان تهی است که معمولا برای حرکت قافله یا لشکر ، یا برای توقف آنها به صدا درمی آوردند ، البته آهنگ ای ...
( و الارض جمیعا قبضته یوم القیامة و السماوات مطویات بیمینه ) . مطویات از ماده طی به معنی به هم پیچیدن است که گاه کنایه از گذشتن عمر یا عبور از چیزی ...
قبضة به معنی چیزی است که در مشت می گیرند ، و معمولا کنایه از قدرت مطلقه و سلطه کامل بر چیزی است ، همانگونه که در تعبیرات روزمره می گوئیم فلان شهر در ...
( له مقالید السماوات و الارض ) . مقلد : مقلید جمع مقالید است . مقالید به گفته غالب ارباب لغت جمع است ( هر چند زمخشری در کشاف می گوید این کلمه مفردی ...
ان تقول نفس یا حسرتا علی ما فرطت فی جنب الله و ان کنت لمن الخاسرین حسرت به معنی اندوه و غم بر چیزهائی است که از دست رفته و پشیمانی ببار آورده است . ...
قنوط : قنوط در اصل به معنی مایوس شدن از خیر استو ( تفسیر نمونه ج : 19 ص : 500 )
احوال کسی را گرفتن : حال کسی را در غیاب او از دیگری پرسیدن ( ( حاج اصغر خیلی احوالت را از من می گیرد. ) ) ( ابوالحسن نجفی ، فرهنگ اصطلاحات فارسی )