پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٤٦٦)
گؤزل یک واژه ترکی است که در اصل گؤزِ ایل بوده یعنی چشم ِ ایل و چشم قوم و چشم قبیله و عشیره. چشم چیزی بودن در ترکی یعنی بهترین و بی نظیر بودن و عزیز و ...
دلی جیران در زبان ترکی یک اصطلاح هست. در لغت دلی یعنی دیوانه و جیران هم نوعی گوزن هست ولی در اصطلاح ترکی روی هم رفته دلی جیران می شود" زیبای عاشق" و ...
تایر که تغییر یافته ی تایگر می باشد به معنی پلنگ می باشد. لاستیک های اولیه چون عکس پلنگ در حال پرش بر روی آنها حک شده بود به این نام خانده شده اند و ...
layer انگلیسی همان لایه در زبان فارسی است.
فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ ( انبیا 12 ) نکته 1 : اگر در ترجمه ی فعل یَرْکُضُونَ دقت نماییم با آنکه فعل مضارع است اکثرا ...
گَوَنستان در معنی به معنی سرزمین پوشیده از گَوَن می باشد شبیه واژه ی بادامستان.
هخامنشیان و جانشینان تیمور و هولاکو و اعراب هم زمانی در ایران جولان می دادند و این نمی تواند دلیلی باشد که همه ی آنها فارس بوده اند. یونانیان در طول ...
قابل توجه آقای شهاب اکثر اسامی مکان ها در آن قسمت ترکی هستند. دوست عزیز اون تنگه در خاک ترکیه هست نه در خاک یونان. مردم ترکیه یونانی حرف نمی زنند.
سلینا یک واژه ی ترکی است که در ساختار شبیه سارای می باشد. معنی سارای می شود ماه زرد، ماه کامل. سلینا در اصل سِلین آی بوده که به شکل مخفف به سلینا تبد ...
داردانل : یک واژه ی ترکی است که از دو قسمت تشکیل شده است . " دار" در زبان ترکی به معنی : تنگ ، باریک ، کم عرض و بوغاز می باشد . دانل هم در اصل" دؤنُل ...
تنگه داریال: قسمت دوم این واژه یعنی داریال یک واژه ی ترکی است. اصل آن "دار یؤل" بوده که مردمان غیر ترک آن را به شکل داریال تلفظ کرده اند. این واژه از ...
داریال: داریال یک واژه ی ترکی است. اصل آن، دار یؤل بوده که مردمان غیر ترک آن را به شکل داریال ترجمه کرده کرده اند. این واژه از دو قسمت: دار/یؤل تشکیل ...
معادل واژه ی قوم در سنسکریت کوتوم kutum ( کوتوم ) ) می باشد. واژه ی قوم در عربی و فارسی از کوتوم سنسکریت گرفته شده. ترک ها آن را به قؤهوم به معنی فام ...
عشیره واژه عربی است معادل آن در سنسکریت کوتوم kutum ( کوتوم ) ) می باشد. واژه ی قوم در عربی و فارسی از کوتوم سنسکریت گرفته شده. ترک ها آن را به قؤهو ...
لب و لوچه :لب و دهان ( ( نعلبند که طرف شور قرار گرفت خیلی باد کرد و خودش را گرفت و لب و لوچه اش را جمع و جور کرد. ) ) ( صادق چوبک ، پاچه خیزک )
باد کردن : خود را گرفتن ، دچار کبر و غرور شدن . ( ( نعلبند که طرف شور قرار گرفت خیلی باد کرد و خودش را گرفت و لب و لوچه اش را جمع و جور کرد. ) ) ( ...
طرف شور قرار گرفتن : طرف مشورت ، کسی که با او مشورت شود ، کسی که با مشورت شود ، کسی که از وی نظر خواهی شود . ( ( نعلبند که طرف شور قرار گرفت خیلی ب ...
از هستی ساقط کردن : محو و نابود کردن، سقط کردن ، از بین بردن ، زایل کردن ، به کنایه از زندگی انداختن، زندگی کسی را مختل کردن . ( ( حالا باید این ول ...
تُقُلی :اصل آن در زبان ترکی تُؤخلی می باشد . در زبان ترکی به بره ی ماده گوسفند که سنش کمتر از یکسال باشد گفته می شود . کباب آن معروف است به کباب بره ...
کلاه مال : آنکه از نمد کلاه سازد. ( ( مش حیدر سرش را با شادی از تله برداشت و چنان که گوئی خوراک خوشمزه ای خورده بود سرش را با لذت تکان تکان داد و ب ...
گیر افتادن : به دام افتادن، اسیر شدن . در جایی گیر کردن . ( ( تکه گردوی دوده زده نیمه خورده ای هم کف تله افتاد بود. موش پس از آنکه گیر افتاده بود د ...
علاف : کسی که جو و گندم و کاه و هیزم و یونجه و علف میفروشد. ( ( نانوا و نعل بند و پالان دوز و مسگر و عطار و علاف با آستین های بالا زده و یقه های چا ...
نیش کسی باز بودن : خندیدن بی جا، نیش باز کردن ؛ خنده ای خنک و بی مزه و نادلنشین کردن. - نیش باز شدن ؛ خندان شدن. از خوشحالی خنده کردن. لبان کسی تا ...
شتک : قطرات آب که پس از شستن چیزی یا ریختن آب به شکل قطرات به اطراف پاشیده می شود . ( ( شتک های گل آبِ نم ناک روی قلوه سنگ های میدان کوچک ِ زیر چنا ...
چتر زدن :. سایبان گستردن ، سایه گستردن ، شاخه گستردن ( ( بازارچه دهکده آب و جارو شده بود و هوای خنکی زیر چنار تناوری که بالای سر آب انبار چتر زده ب ...
آب و جارو کردن : جارو کردن بعد از آب پاشی ، به کنایه ترو تمیز کردن . ( ( بازارچه دهکده آب و جارو شده بود و هوای خنکی زیر چنار تناوری که بالای سر آب ...
لاکی در زبان فارسی به معنی " به رنگ قرمز ، سرخ رنگ ، برنگ خون، لاکی است . مردم عامه در فرهنگ های مختلف وقتی می خواستند میوه ی انار را ببرند مال هرکسی ...
در اینجا منظور از مس قرآن دست کشیدن به خطوط آن نیست ، بلکه علم به معارف آن است ، که جز پاکان خلق، به معارف آن عالم نمی شوند، و آنها افرادی هستند به ا ...
در . . . إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا دلیل اول مبنی بر اینکه در این قسمت از آیه ...
در آیه 30 سوره فرقان، شکایت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم ازقوم خودش در مورد مهجوریت قرآن، این گونه بیان شده است: وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنّ ...
باباشملی: داش مشدی، لوطی وار ، ( ( گلین خانم با صدای کلفت باباشملی جواب داد. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )
کجکی: به حالت کج ( ( گلین خانم همانطور که کجکی تو آستانه نشسته بود و قلیان نارگیل زیر لبش بود و دود می کرد گفت. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )
قلیان نارگیلی: نوعی از قلیان ( ( درین بین گلین خانم با قلیان نارگیلی که زیر لبش بود وارد اتاق آنها شد. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )
نگاه سرزنش امیز: نگاهی که از روی گلایه انداخته شده است، نگاه شکوه آمیز ( ( طیبه خانم زنش همانطور که تو آستانه مشرف به حیاط روی گلیم پاره ای نشسته ب ...
( ( طیبه خانم زنش همانطور که تو آستانه مشرف به حیاط روی گلیم پاره ای نشسته بود و دیگ آبگوشت بز باش روی منقل فرنگی جلوش می جوشید، نگاه سرزنش آمیزی به ...
در یک چشم بهم زدن: کنایه از زمان اندک ، فوری ( ( آمیرزا محمود خان درست حدس زده بود. در یک چشم بهم زدن اسباب مختصر گاری بر زمین بغل چاهک ریخته شد. ) ...
کاکل ذرت : رشته های مو مانند بالای میوه ذرت ( ( بینی کج و چشمان برآمده و موی صاف رنگ کاکل ذرت مادر بچه ها و چشمان رک زده مثل چشمان موشی که توی تله ...
رک زده : خیره ، زل زده ( ( بینی کج و چشمان برآمده و موی صاف رنگ کاکل ذرت مادر بچه ها و چشمان رک زده مثل چشمان موشی که توی تله گیر افتاده باشدو صورت ...
خطمخالی : دارای خط و خال ( ( یکی از آنها یک خیار زردنبوی تخمی نیش می کشید و مف خودش را به جای نمک با آن می لیسید. سر و صورتشان مثل اینکه با دوده با ...
( ( وضعیت اسف آور این خانواده که رئیس آن تازه از یک دوچرخه فکسنی پیاده شده بود، آمیرزا محمود خان را فوراً به یاد زیرزمین بغل چاهک انداخت. ) ) ( صادق ...
اسف آور : تاسف بار ، چیزی که تأسف دیگران را بر انگیزد . چیزی که مایه ی تأسف شود . ( ( وضعیت اسف آور این خانواده که رئیس آن تازه از یک دوچرخه فکسنی ...
ورد زبان بودن : دایم تکرار شدن ، لقه لقه زبان شدن ( ( خوب می خورد، خوب می خوابید و فقط از آمیرزا محمودخان حرف شنوی داشت و او را از تخم چشمانش بیشتر ...
از تخم چشم بیشتر دوست داشتن : بیش از حد عزیز داشتن ، بیش از حد احترام قایل شدن ( ( خوب می خورد، خوب می خوابید و فقط از آمیرزا محمودخان حرف شنوی داش ...
سُر و مُر گُنده راه رفتن : مثل آدم های سالم و تندرست راه رفتن . ( ( این زن هفت تا داغ دیده و با وجود این هنوز سر و مر گنده راه می رود. ) ) ( صادق چ ...
سُر و مُر گُنده راه رفتن : مثل آدم های سالم و تندرست راه رفتن . ( ( این زن هفت تا داغ دیده و با وجود این هنوز سر و مر گنده راه می رود. ) ) ( صادق چ ...
مصیبت دیدن ، غم مرگ عزیز خود را تجربه کردن . ( ( این زن هفت تا داغ دیده و با وجود این هنوز سر و مر گنده راه می رود. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )
کفر ابلیس : گناه ابلیس ، ابا کردن ابلیس از سجده ( ( گلین خانم که دیگر از کفر ابلیس مشهورتر است. علاوه بر اینکه خانم صاحب خانه است از آن زن های تنبا ...
( ( همه می دانستند که اتاق دم دری ، مردش در بانک ملی تحویل دار است و به تازگی یک فرش مشک آبادی خریده صد تومان. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )
دم دری : نزدیک در ، کنار در ( ( همه می دانستند که اتاق دم دری ، مردش در بانک ملی تحویل دار است و به تازگی یک فرش مشک آبادی خریده صد تومان. ) ) ( صا ...
بی مایه : کم خرج ، ارزان . ( ( اما این خوشی و تفریحی بود که برایش خیلی بی مایه و بی خرج تمام می شد. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )