پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٤٦٦)

بازدید
١٠,٨٤٥
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

گؤزل یک واژه ترکی است که در اصل گؤزِ ایل بوده یعنی چشم ِ ایل و چشم قوم و چشم قبیله و عشیره. چشم چیزی بودن در ترکی یعنی بهترین و بی نظیر بودن و عزیز و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دلی جیران در زبان ترکی یک اصطلاح هست. در لغت دلی یعنی دیوانه و جیران هم نوعی گوزن هست ولی در اصطلاح ترکی روی هم رفته دلی جیران می شود" زیبای عاشق" و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تایر که تغییر یافته ی تایگر می باشد به معنی پلنگ می باشد. لاستیک های اولیه چون عکس پلنگ در حال پرش بر روی آنها حک شده بود به این نام خانده شده اند و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

layer انگلیسی همان لایه در زبان فارسی است.

پیشنهاد
٥١

فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ ( انبیا 12 ) نکته 1 : اگر در ترجمه ی فعل یَرْکُضُونَ دقت نماییم با آنکه فعل مضارع است اکثرا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گَوَنستان در معنی به معنی سرزمین پوشیده از گَوَن می باشد شبیه واژه ی بادامستان.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

هخامنشیان و جانشینان تیمور و هولاکو و اعراب هم زمانی در ایران جولان می دادند و این نمی تواند دلیلی باشد که همه ی آنها فارس بوده اند. یونانیان در طول ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

قابل توجه آقای شهاب اکثر اسامی مکان ها در آن قسمت ترکی هستند. دوست عزیز اون تنگه در خاک ترکیه هست نه در خاک یونان. مردم ترکیه یونانی حرف نمی زنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سلینا یک واژه ی ترکی است که در ساختار شبیه سارای می باشد. معنی سارای می شود ماه زرد، ماه کامل. سلینا در اصل سِلین آی بوده که به شکل مخفف به سلینا تبد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥١

داردانل : یک واژه ی ترکی است که از دو قسمت تشکیل شده است . " دار" در زبان ترکی به معنی : تنگ ، باریک ، کم عرض و بوغاز می باشد . دانل هم در اصل" دؤنُل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥١

تنگه داریال: قسمت دوم این واژه یعنی داریال یک واژه ی ترکی است. اصل آن "دار یؤل" بوده که مردمان غیر ترک آن را به شکل داریال تلفظ کرده اند. این واژه از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

داریال: داریال یک واژه ی ترکی است. اصل آن، دار یؤل بوده که مردمان غیر ترک آن را به شکل داریال ترجمه کرده کرده اند. این واژه از دو قسمت: دار/یؤل تشکیل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥١

معادل واژه ی قوم در سنسکریت کوتوم kutum ( کوتوم ) ) می باشد. واژه ی قوم در عربی و فارسی از کوتوم سنسکریت گرفته شده. ترک ها آن را به قؤهوم به معنی فام ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

عشیره واژه عربی است معادل آن در سنسکریت کوتوم kutum ( کوتوم ) ) می باشد. واژه ی قوم در عربی و فارسی از کوتوم سنسکریت گرفته شده. ترک ها آن را به قؤهو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لب و لوچه :لب و دهان ( ( نعلبند که طرف شور قرار گرفت خیلی باد کرد و خودش را گرفت و لب و لوچه اش را جمع و جور کرد. ) ) ( صادق چوبک ، پاچه خیزک )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باد کردن : خود را گرفتن ، دچار کبر و غرور شدن . ( ( نعلبند که طرف شور قرار گرفت خیلی باد کرد و خودش را گرفت و لب و لوچه اش را جمع و جور کرد. ) ) ( ...

پیشنهاد

طرف شور قرار گرفتن : طرف مشورت ، کسی که با او مشورت شود ، کسی که با مشورت شود ، کسی که از وی نظر خواهی شود . ( ( نعلبند که طرف شور قرار گرفت خیلی ب ...

پیشنهاد
١

از هستی ساقط کردن : محو و نابود کردن، سقط کردن ، از بین بردن ، زایل کردن ، به کنایه از زندگی انداختن، زندگی کسی را مختل کردن . ( ( حالا باید این ول ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تُقُلی :اصل آن در زبان ترکی تُؤخلی می باشد . در زبان ترکی به بره ی ماده گوسفند که سنش کمتر از یکسال باشد گفته می شود . کباب آن معروف است به کباب بره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کلاه مال : آنکه از نمد کلاه سازد. ( ( مش حیدر سرش را با شادی از تله برداشت و چنان که گوئی خوراک خوشمزه ای خورده بود سرش را با لذت تکان تکان داد و ب ...

پیشنهاد
٣

گیر افتادن : به دام افتادن، اسیر شدن . در جایی گیر کردن . ( ( تکه گردوی دوده زده نیمه خورده ای هم کف تله افتاد بود. موش پس از آنکه گیر افتاده بود د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

علاف : کسی که جو و گندم و کاه و هیزم و یونجه و علف میفروشد. ( ( نانوا و نعل بند و پالان دوز و مسگر و عطار و علاف با آستین های بالا زده و یقه های چا ...

پیشنهاد

نیش کسی باز بودن : خندیدن بی جا، نیش باز کردن ؛ خنده ای خنک و بی مزه و نادلنشین کردن. - نیش باز شدن ؛ خندان شدن. از خوشحالی خنده کردن. لبان کسی تا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شتک : قطرات آب که پس از شستن چیزی یا ریختن آب به شکل قطرات به اطراف پاشیده می شود . ( ( شتک های گل آبِ نم ناک روی قلوه سنگ های میدان کوچک ِ زیر چنا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

چتر زدن :. سایبان گستردن ، سایه گستردن ، شاخه گستردن ( ( بازارچه دهکده آب و جارو شده بود و هوای خنکی زیر چنار تناوری که بالای سر آب انبار چتر زده ب ...

پیشنهاد

آب و جارو کردن : جارو کردن بعد از آب پاشی ، به کنایه ترو تمیز کردن . ( ( بازارچه دهکده آب و جارو شده بود و هوای خنکی زیر چنار تناوری که بالای سر آب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

لاکی در زبان فارسی به معنی " به رنگ قرمز ، سرخ رنگ ، برنگ خون، لاکی است . مردم عامه در فرهنگ های مختلف وقتی می خواستند میوه ی انار را ببرند مال هرکسی ...

پیشنهاد

در اینجا منظور از مس قرآن دست کشیدن به خطوط آن نیست ، بلکه علم به معارف آن است ، که جز پاکان خلق، به معارف آن عالم نمی شوند، و آنها افرادی هستند به ا ...

پیشنهاد

در . . . إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا دلیل اول مبنی بر اینکه در این قسمت از آیه ...

پیشنهاد

در آیه 30 سوره فرقان، شکایت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم ازقوم خودش در مورد مهجوریت قرآن، این گونه بیان شده است: وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنّ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

باباشملی: داش مشدی، لوطی وار ، ( ( گلین خانم با صدای کلفت باباشملی جواب داد. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کجکی: به حالت کج ( ( گلین خانم همانطور که کجکی تو آستانه نشسته بود و قلیان نارگیل زیر لبش بود و دود می کرد گفت. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )

پیشنهاد

قلیان نارگیلی: نوعی از قلیان ( ( درین بین گلین خانم با قلیان نارگیلی که زیر لبش بود وارد اتاق آنها شد. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )

پیشنهاد
١

نگاه سرزنش امیز: نگاهی که از روی گلایه انداخته شده است، نگاه شکوه آمیز ( ( طیبه خانم زنش همانطور که تو آستانه مشرف به حیاط روی گلیم پاره ای نشسته ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

( ( طیبه خانم زنش همانطور که تو آستانه مشرف به حیاط روی گلیم پاره ای نشسته بود و دیگ آبگوشت بز باش روی منقل فرنگی جلوش می جوشید، نگاه سرزنش آمیزی به ...

پیشنهاد
١

در یک چشم بهم زدن: کنایه از زمان اندک ، فوری ( ( آمیرزا محمود خان درست حدس زده بود. در یک چشم بهم زدن اسباب مختصر گاری بر زمین بغل چاهک ریخته شد. ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاکل ذرت : رشته های مو مانند بالای میوه ذرت ( ( بینی کج و چشمان برآمده و موی صاف رنگ کاکل ذرت مادر بچه ها و چشمان رک زده مثل چشمان موشی که توی تله ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

رک زده : خیره ، زل زده ( ( بینی کج و چشمان برآمده و موی صاف رنگ کاکل ذرت مادر بچه ها و چشمان رک زده مثل چشمان موشی که توی تله گیر افتاده باشدو صورت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

خطمخالی : دارای خط و خال ( ( یکی از آنها یک خیار زردنبوی تخمی نیش می کشید و مف خودش را به جای نمک با آن می لیسید. سر و صورتشان مثل اینکه با دوده با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( ( وضعیت اسف آور این خانواده که رئیس آن تازه از یک دوچرخه فکسنی پیاده شده بود، آمیرزا محمود خان را فوراً به یاد زیرزمین بغل چاهک انداخت. ) ) ( صادق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اسف آور : تاسف بار ، چیزی که تأسف دیگران را بر انگیزد . چیزی که مایه ی تأسف شود . ( ( وضعیت اسف آور این خانواده که رئیس آن تازه از یک دوچرخه فکسنی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ورد زبان بودن : دایم تکرار شدن ، لقه لقه زبان شدن ( ( خوب می خورد، خوب می خوابید و فقط از آمیرزا محمودخان حرف شنوی داشت و او را از تخم چشمانش بیشتر ...

پیشنهاد

از تخم چشم بیشتر دوست داشتن : بیش از حد عزیز داشتن ، بیش از حد احترام قایل شدن ( ( خوب می خورد، خوب می خوابید و فقط از آمیرزا محمودخان حرف شنوی داش ...

پیشنهاد
٠

سُر و مُر گُنده راه رفتن : مثل آدم های سالم و تندرست راه رفتن . ( ( این زن هفت تا داغ دیده و با وجود این هنوز سر و مر گنده راه می رود. ) ) ( صادق چ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سُر و مُر گُنده راه رفتن : مثل آدم های سالم و تندرست راه رفتن . ( ( این زن هفت تا داغ دیده و با وجود این هنوز سر و مر گنده راه می رود. ) ) ( صادق چ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مصیبت دیدن ، غم مرگ عزیز خود را تجربه کردن . ( ( این زن هفت تا داغ دیده و با وجود این هنوز سر و مر گنده راه می رود. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کفر ابلیس : گناه ابلیس ، ابا کردن ابلیس از سجده ( ( گلین خانم که دیگر از کفر ابلیس مشهورتر است. علاوه بر اینکه خانم صاحب خانه است از آن زن های تنبا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

( ( همه می دانستند که اتاق دم دری ، مردش در بانک ملی تحویل دار است و به تازگی یک فرش مشک آبادی خریده صد تومان. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دم دری : نزدیک در ، کنار در ( ( همه می دانستند که اتاق دم دری ، مردش در بانک ملی تحویل دار است و به تازگی یک فرش مشک آبادی خریده صد تومان. ) ) ( صا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بی مایه : کم خرج ، ارزان . ( ( اما این خوشی و تفریحی بود که برایش خیلی بی مایه و بی خرج تمام می شد. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )