پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٤٦٦)
آگاهی اجتماعی : social consciousness
conscientisation : آگاه سازی
liberation ( آزادسازی )
utopia : آرمان شهر
اعجوج و معجوج جادوگرانی بودند که در قران هم به داستان آنها اشاره شده است ـواژه ی انگلیسی مجیک magic که تغییر یافته معجوج می باشد از نام این دو فرشته ...
سیبیل جان: که نوشتن اسم او به شکل سیبل جان درست نیست . متن زیر را بخوانید تا روشن شود منظور از سیبیل چیست؟ و خواننده ی زن ترکیه که اسمش "سیبیل جان " ...
سیبل جان که املای درست آن سیبیل جان می باشد و نوشتن اسم او به شکل سیبل جان درست نیست . متن زیر را بخوانید تا روشن شود منظور از سیبیل چیست؟ و خواننده ...
سیبل در معانی بالا که املای درست آن سیبیل می باشد . متن زیر را بخوانید تا روشن شود منظور از سیبیل چیست؟ و خواننده ی زن ترکیه که اسمش "سیبیل جان " هست ...
تَبارَکَ الَّذی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ بنده تمام ترجمه ها را یکی یکی بررسی کردم دیدم در ترجمه ی این آیه یک پای کار می ...
حسنة آیه 201 سوره بقره. وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ حسنه در ا ...
حسنة رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ( بقره 201 ) حسنه در این آیه چیست که هرکسی آن را در ...
کوههای رنگی
شهدای روستای حصار
جمع آوری کمک های مردمی به جبهه های جنگ سال 1360
دشت تک درخت با کوهای رنگی روستای حصار
کوههای رنگی روستای حصار
رودخانه قزل اوزن در روستای حصار
قلعه ی لک لک ها
مزارع روستای حصار
حصار ( زنجان ) ، روستایی از توابع بخش زنجانرود شهرستان زنجان در استان زنجان ایران است. این روستا در حاشیه رودخانه قزل اوزن قرار دارد که مرکز دهستان چ ...
آب افتادن :1 - آب تراوش کردن ، آب از خود ترشح کردن " چشمهام می سوخت و آب آفتاده بود. " ( بادها : 167 ) 2 – ( به جایی / در جایی / توی جایی ) آب جاری ش ...
حجت الله که به عربی با لفظ" حجه الله " نوشته می شود در معنی خاص یعنی" امام. " امام به معنی کسی که از طرف خداوند انتخاب شده باشد که همان خلیفه الله می ...
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظیمٌ67أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ68 ( قرآن سوره ص ) در مورد نبأ عظیم بر طبق روایاتی که از معصوم رسیده و همچنین از ضمیر شخصی " هو" ...
خداوند در قران بارها عبارت" لا اله الا هو " را در مورد خودش بکار برده است. مفسرین هم توجیه های زیادی در مورد آن کرده اند ولی نتوانسته اند حق معنی را ...
آب از گلوی کسی پایین نرفتن : کنایه از هیچ کاری انجام ندادن ، اراده یا فرصت انجام هیچ کاری نداشتن ( ( این مردم به من اجازه نمی دهند آب از گلویم پایین ...
آب آوردن : جمع شدن مایع در عضوی از بدن ( ( چشمش آب آورد و کور شد ) ) ( فرهنگ عامیانه فارسی ، ابوالحسن نجفی )
راستش را گفتن : حقیقت را گفتن، چیزی را پنهان نکردن : " ما راستش را می گوییم که فردا دعوا نداشته باشیم . ( دایی جان، ۳۱۳ ) ( ادبیات عامیانه ابوالحسن ن ...
راستش: ( قید ) در حقیقت، حقیقت را بگویم ، حقیقت را بخواهید . ( مترادف : از شما چه پنهان ) : " من و اردوانی و علاقه بند سه تایی یک شیشه شکستیم . یعنی ...
راست رفتن و چپ آمدن : کنایه از پی در پی انجام دادن کاری ( مترادف : چپ رفتن و راست آمدن ) :" حجت الله خان راست می رفت و چپ می آمد و یک ریز فحش می داد. ...
رادیو گرفتن : رادیو را روشن کردن ، به رادیو گوش دادن . "یک خرده رادیو گرفتم و بعد در دکان را بستم و خوابیدم ( نفرین زمین، ۲۱۱ ) ( ادبیات عامیانه ابوا ...
راحتی : که شخص در آن احساس آسودگی کند: کفش راحتی ( دمپایی ) ، صندلی راحتی ( صندلی دسته دار ، مبل ) نیمکت راحتی : کاناپه ) ) ( ادبیات عامیانه ابوالحسن ...
خود را راحت کردن: ( ( کنایه از قضای حاجت کردن: " اگر ادرار داری همین حقه را که من زدم تو هم بزن : برو الان پای لاستیک این ماشین خودت را راحت کن . ما ...
راحت گذاشتن ( کسی را ) : ( ( دیگر مراحم کسی نشدن ، به حال خود گذاشتن 0 مترادف دست از سر کسی برداشتن ) : برو، راحتم بگذار ، دیگر ذله شده ام ، نمی خواه ...
آرش جان! آچیق به معنی باز، کاملا داد می زند این واژه ترکی هست. آچیق از کی تا حالا واژه فارسی شده؟
در روایات مختلف و احادیث آمده که ناقه الله که در قرآن بدان اشاره شده و رفتار قوم صالح با آن که نشانه ای از طرف خداوند بود و کشتن آن به نوعی اعلان جنگ ...
بسم الله الرحمن الرحیم کذبت ثمود بطغوئها ( 11 ) إ ذ انبعث اءشقئها ( 12 ) فقال لهم رسول الله ناقة الله و سقیها ( 13 ) فکذبوه فعقروها فدمدم علیهم رب ...
بسم الله الرحمن الرحیم کذبت ثمود بطغوئها ( 11 ) إ ذ انبعث اءشقئها ( 12 ) فقال لهم رسول الله ناقة الله و سقیها ( 13 ) فکذبوه فعقروها فدمدم علیهم رب ...
بسم الله الرحمن الرحیم کذبت ثمود بطغوئها ( 11 ) إ ذ انبعث اءشقئها ( 12 ) فقال لهم رسول الله ناقة الله و سقیها ( 13 ) فکذبوه فعقروها فدمدم علیهم رب ...
حساب صاف کردن: [ به زبان عامیانه ] تصفیه حساب کردن ( ( خلاصه میرآقایی ماموریت بندر لنگه پیدا می کنه. وختیکه می خواس با مرجون حساب وکتابش صاف کنه این ...
چنجه تغییر یافته ی قِنجه است قنجه در زبان ترکی از مصدر قِنْجماق گرفته شده است. قنجماق در زبان ترکی به بریدن و جدا کردن چیزی با ضربه ی سنگ گفته می شود ...
دور ِ کوچه ها : در کوچه ها ، توی کوچه ها ، از این کوچه به آن کوچه ( ( حتی عمه جان به قول مادر چشم دیدن خاله عصمت را نداشت دور کوچه ها دنبالش می گشت ) ...
دور کسی را گرفتن: در پیرامون کسی حلقه زدن، کسی را محاصره کردن م ( ترادف دوره کردن ) : ( ( پیر و جوان و مرد و زن دورش را گرفته بودند و فحش می دادند ) ...
دور را از دست کسی گرفتن: کنایه از قدرت و نفوذ کسی را از میان برداشتن و خود صاحب قدرت شدن ؛ بر کسی پیشی گرفتن ( ( پس از چندی که زن تازه آبستن می شد و ...
دوردور کسی بودن: کنایه از قدرت در دست کسی بودن ، بر اریکه ی قدرت بودن ( ( دوگل . . . آن روزها دور دورش بود و سرِ کار بود ) ) ( حاجی دوباره ۱۶۹ ) ( ( ...
دور دستِ کسی افتادن : کنایه از اوضاع بر وفق مراد کسی شدن ، نوبت یا قدرت به کسی رسیدن ( ( می بینی گردش روزگار چه می کند ؟ اینقدر صبر کردند تا دوباره د ...
دور خود گشتن : کنایه از سرگردان بودن ، بلاتکلیف بودن ( ( دیدی چه جوری به چه کنم چه کنم افتاده اند؟ . . آب افتاده توی لانه شان ، ریخته اند بیرون و دور ...
دور بَر گَرد : محوطه ی نیم دایره مانند در انتهای کوچه های بن بست برای دور زدن خودرو ها .
دودول : [ Dudul] آلت جنسی پسران کوچک ( مترادف : دول ) ( ( مادرم شوخیش گرفته گفت حیف از دودول طلایی من نمی آید که این دست های کثیف را به آن می چسبانم ...
اهل دود و د َم : معتاد به مواد مخدر دود دار. ( ( خیلی از قلندر ها . . . اهل و دم بودند و بنگ و حشیش می کشیدند. ) ) ( نون و قلم 70 )
آب تنقیه : مجازاً آنکه مدام در حال و رفت و آمد باشد ، هرزه گرد