پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٤٦٦)

بازدید
١٠,٨٤٥
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آگاهی اجتماعی : social consciousness

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

conscientisation : آگاه سازی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

liberation ( آزادسازی )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

utopia : آرمان شهر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اعجوج و معجوج جادوگرانی بودند که در قران هم به داستان آنها اشاره شده است ـواژه ی انگلیسی مجیک magic که تغییر یافته معجوج می باشد از نام این دو فرشته ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیبیل جان: که نوشتن اسم او به شکل سیبل جان درست نیست . متن زیر را بخوانید تا روشن شود منظور از سیبیل چیست؟ و خواننده ی زن ترکیه که اسمش "سیبیل جان " ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیبل جان که املای درست آن سیبیل جان می باشد و نوشتن اسم او به شکل سیبل جان درست نیست . متن زیر را بخوانید تا روشن شود منظور از سیبیل چیست؟ و خواننده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیبل در معانی بالا که املای درست آن سیبیل می باشد . متن زیر را بخوانید تا روشن شود منظور از سیبیل چیست؟ و خواننده ی زن ترکیه که اسمش "سیبیل جان " هست ...

پیشنهاد

تَبارَکَ الَّذی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ بنده تمام ترجمه ها را یکی یکی بررسی کردم دیدم در ترجمه ی این آیه یک پای کار می ...

پیشنهاد

حسنة آیه 201 سوره بقره. وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ حسنه در ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

حسنة رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ( بقره 201 ) حسنه در این آیه چیست که هرکسی آن را در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کوههای رنگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شهدای روستای حصار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

جمع آوری کمک های مردمی به جبهه های جنگ سال 1360

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دشت تک درخت با کوهای رنگی روستای حصار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کوههای رنگی روستای حصار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

رودخانه قزل اوزن در روستای حصار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

قلعه ی لک لک ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مزارع روستای حصار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

حصار ( زنجان ) ، روستایی از توابع بخش زنجانرود شهرستان زنجان در استان زنجان ایران است. این روستا در حاشیه رودخانه قزل اوزن قرار دارد که مرکز دهستان چ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آب افتادن :1 - آب تراوش کردن ، آب از خود ترشح کردن " چشمهام می سوخت و آب آفتاده بود. " ( بادها : 167 ) 2 – ( به جایی / در جایی / توی جایی ) آب جاری ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حجت الله که به عربی با لفظ" حجه الله " نوشته می شود در معنی خاص یعنی" امام. " امام به معنی کسی که از طرف خداوند انتخاب شده باشد که همان خلیفه الله می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظیمٌ67أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ68 ( قرآن سوره ص ) در مورد نبأ عظیم بر طبق روایاتی که از معصوم رسیده و همچنین از ضمیر شخصی " هو" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خداوند در قران بارها عبارت" لا اله الا هو " را در مورد خودش بکار برده است. مفسرین هم توجیه های زیادی در مورد آن کرده اند ولی نتوانسته اند حق معنی را ...

پیشنهاد
٦

آب از گلوی کسی پایین نرفتن : کنایه از هیچ کاری انجام ندادن ، اراده یا فرصت انجام هیچ کاری نداشتن ( ( این مردم به من اجازه نمی دهند آب از گلویم پایین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

آب آوردن : جمع شدن مایع در عضوی از بدن ( ( چشمش آب آورد و کور شد ) ) ( فرهنگ عامیانه فارسی ، ابوالحسن نجفی )

پیشنهاد
٦

راستش را گفتن : حقیقت را گفتن، چیزی را پنهان نکردن : " ما راستش را می گوییم که فردا دعوا نداشته باشیم . ( دایی جان، ۳۱۳ ) ( ادبیات عامیانه ابوالحسن ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

راستش: ( قید ) در حقیقت، حقیقت را بگویم ، حقیقت را بخواهید . ( مترادف : از شما چه پنهان ) : " من و اردوانی و علاقه بند سه تایی یک شیشه شکستیم . یعنی ...

پیشنهاد
١

راست رفتن و چپ آمدن : کنایه از پی در پی انجام دادن کاری ( مترادف : چپ رفتن و راست آمدن ) :" حجت الله خان راست می رفت و چپ می آمد و یک ریز فحش می داد. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رادیو گرفتن : رادیو را روشن کردن ، به رادیو گوش دادن . "یک خرده رادیو گرفتم و بعد در دکان را بستم و خوابیدم ( نفرین زمین، ۲۱۱ ) ( ادبیات عامیانه ابوا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

راحتی : که شخص در آن احساس آسودگی کند: کفش راحتی ( دمپایی ) ، صندلی راحتی ( صندلی دسته دار ، مبل ) نیمکت راحتی : کاناپه ) ) ( ادبیات عامیانه ابوالحسن ...

پیشنهاد
١

خود را راحت کردن: ( ( کنایه از قضای حاجت کردن: " اگر ادرار داری همین حقه را که من زدم تو هم بزن : برو الان پای لاستیک این ماشین خودت را راحت کن . ما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

راحت گذاشتن ( کسی را ) : ( ( دیگر مراحم کسی نشدن ، به حال خود گذاشتن 0 مترادف دست از سر کسی برداشتن ) : برو، راحتم بگذار ، دیگر ذله شده ام ، نمی خواه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آرش جان! آچیق به معنی باز، کاملا داد می زند این واژه ترکی هست. آچیق از کی تا حالا واژه فارسی شده؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در روایات مختلف و احادیث آمده که ناقه الله که در قرآن بدان اشاره شده و رفتار قوم صالح با آن که نشانه ای از طرف خداوند بود و کشتن آن به نوعی اعلان جنگ ...

پیشنهاد
١

بسم الله الرحمن الرحیم کذبت ثمود بطغوئها ( 11 ) إ ذ انبعث اءشقئها ( 12 ) فقال لهم رسول الله ناقة الله و سقیها ( 13 ) فکذبوه فعقروها فدمدم علیهم رب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسم الله الرحمن الرحیم کذبت ثمود بطغوئها ( 11 ) إ ذ انبعث اءشقئها ( 12 ) فقال لهم رسول الله ناقة الله و سقیها ( 13 ) فکذبوه فعقروها فدمدم علیهم رب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسم الله الرحمن الرحیم کذبت ثمود بطغوئها ( 11 ) إ ذ انبعث اءشقئها ( 12 ) فقال لهم رسول الله ناقة الله و سقیها ( 13 ) فکذبوه فعقروها فدمدم علیهم رب ...

پیشنهاد
١

حساب صاف کردن: [ به زبان عامیانه ] تصفیه حساب کردن ( ( خلاصه میرآقایی ماموریت بندر لنگه پیدا می کنه. وختیکه می خواس با مرجون حساب وکتابش صاف کنه این ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چنجه تغییر یافته ی قِنجه است قنجه در زبان ترکی از مصدر قِنْجماق گرفته شده است. قنجماق در زبان ترکی به بریدن و جدا کردن چیزی با ضربه ی سنگ گفته می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دور ِ کوچه ها : در کوچه ها ، توی کوچه ها ، از این کوچه به آن کوچه ( ( حتی عمه جان به قول مادر چشم دیدن خاله عصمت را نداشت دور کوچه ها دنبالش می گشت ) ...

پیشنهاد
١

دور کسی را گرفتن: در پیرامون کسی حلقه زدن، کسی را محاصره کردن م ( ترادف دوره کردن ) : ( ( پیر و جوان و مرد و زن دورش را گرفته بودند و فحش می دادند ) ...

پیشنهاد
١

دور را از دست کسی گرفتن: کنایه از قدرت و نفوذ کسی را از میان برداشتن و خود صاحب قدرت شدن ؛ بر کسی پیشی گرفتن ( ( پس از چندی که زن تازه آبستن می شد و ...

پیشنهاد
٣

دوردور کسی بودن: کنایه از قدرت در دست کسی بودن ، بر اریکه ی قدرت بودن ( ( دوگل . . . آن روزها دور دورش بود و سرِ کار بود ) ) ( حاجی دوباره ۱۶۹ ) ( ( ...

پیشنهاد
١

دور دستِ کسی افتادن : کنایه از اوضاع بر وفق مراد کسی شدن ، نوبت یا قدرت به کسی رسیدن ( ( می بینی گردش روزگار چه می کند ؟ اینقدر صبر کردند تا دوباره د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دور خود گشتن : کنایه از سرگردان بودن ، بلاتکلیف بودن ( ( دیدی چه جوری به چه کنم چه کنم افتاده اند؟ . . آب افتاده توی لانه شان ، ریخته اند بیرون و دور ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دور بَر گَرد : محوطه ی نیم دایره مانند در انتهای کوچه های بن بست برای دور زدن خودرو ها .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دودول : [ Dudul] آلت جنسی پسران کوچک ( مترادف : دول ) ( ( مادرم شوخیش گرفته گفت حیف از دودول طلایی من نمی آید که این دست های کثیف را به آن می چسبانم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اهل دود و د َم : معتاد به مواد مخدر دود دار. ( ( خیلی از قلندر ها . . . اهل و دم بودند و بنگ و حشیش می کشیدند. ) ) ( نون و قلم 70 )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آب تنقیه : مجازاً آنکه مدام در حال و رفت و آمد باشد ، هرزه گرد