پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٣)
مرغ نامه ؛ کنایه از کبوتری که نامه را بر بال او بسته از شهری به شهری دیگر فرستند. ( آنندراج ) . مرغ نامه آور. مرغ نامه بر. کبوتر نامه بر : مبارک نامه ...
مرغ لب ؛ کنایه از سخن و کلام ، خواه نظم باشد خواه نثر. ( برهان ) ( آنندراج ) .
مرغ مسیح ؛ خفاش که به فارسی شب پره نامند. ( غیاث ) . مرغ عیسی. و رجوع به مرغ عیسی شود.
مرغ مسیحا ؛ مرغ مسیح. مرغ عیسی. شب پره و خفاش. ( غیاث ) . و رجوع به مرغ عیسی شود.
مرغ گلین ؛ مرغ که از گل ساخته باشند. و آن اشاره است به مرغی که عیسی ( ع ) از گل ساخت : نیست مسلم مرا بی کلهت سروری مرغ گلین کی شود بی دم عیسی روان. ...
مرغ گوشت ربا ؛ غلیواج را گویند که زغن است. ( برهان ) ( آنندراج ) . غلیواژ. موشگیر.
مرغ گویا ؛ کنایه از طوطی. مرغ سخنگو.
مرغ کافر ؛ أخیل. ( زمخشری ) . رجوع به اخیل شود.
مرغ کمک ؛ مرغی است افسانه ای ، که سرش به فلک میرسید و از شهپرهای خود خورشیدو ماه را پوشیده میداشت و جهان را تیره و تار می کرد، و گرشاسب آن را با تیر ...
مرغ قهقهه ؛ گاکی. رجوع به گاکی شود.
مرغ کاغذی ؛ نوعی از کاغذباد. ( آنندراج ) . نوعی بادبادک : شوق پروازی که من با نامه خود دیده ام دیده ام آخر که مرغ کاغذی خواهد شدن. خالص ( از آنندراج ...
مرغ قاف ؛ سیمرغ. رجوع به مرغان قاف ذیل مرغان شود.
مرغ قبله نما ؛ طائر قبله نما، شکلی است خرد به شکل مرغ که از مس سازند و در قبله نما به کار برند و به هر طرف که خواهند بگردانند سر آن مرغ به طرف قبله ق ...
مرغ فاطمه ؛ صعوه. دم جنبانک. رجوع به صعوه شود.
مرغ فرمان روا ؛ کنایه از سیمرغ است : گزی دید بر خاک سر بر هوا نشست ازبرش مرغ فرمان روا. فردوسی.
مرغ فلک ؛ کنایه از فرشته و ملک. ( برهان ) ( آنندراج ) .
مرغ طور ؛ در تفاسیر قرآن کریم و قصص انبیا آمده که چون موسی برای آوردن آتش به کوه طور شد، راهبر و دلیل او به درخت توحید، مرغی کوچک بود که برخی آن را ب ...
مرغ عرشی ؛ استعارت است از روح انسانی : رخت برگیر از این سرای کهن پیش از آن کایدت زمان فراز این خوش آواز مرغ عرشی را بال بگشای تا کند پرواز. سنائی.
مرغ عیسی ؛ شب پره و خفاش. ( برهان ) ( غیاث ) . مرغ مسیح. ( آنندراج ) . شبکور. گویند حضرت عیسی ( ع ) بدین صورت مرغی از گل ساخت و منفذ سفلای او را فرام ...
مرغ صبح خوان ؛ مرغ صبح. مرغ شبخوان ، کنایه از بلبل. ( برهان ) : چه حالت است که گل در سحر نماید روی چه آتش است که در مرغ صبح خوان گیرد. حافظ.
مرغ طرب ؛ مرغ مطرب ، کنایه از بلبل است. ( برهان ) : بال فرو کوفت مرغ ، مرغ طرب گشت دل بانگ برآورد کوس ، کوس سفر کوفت خواب. خاقانی.
مرغ طرب ؛ مرغ مطرب ، کنایه از بلبل است. ( برهان ) : بال فرو کوفت مرغ ، مرغ طرب گشت دل بانگ برآورد کوس ، کوس سفر کوفت خواب. خاقانی. - || کنایه از م ...
مرغ شب و روز ؛ کنایه از ماه و آفتاب. ( برهان ) ( آنندراج ) .
مرغ شمر ؛ مرغ آبگیر. مرغ آبی : مرغ شمر را مگر آگاهی است کآفت ماهی درم ماهی است. نظامی ( مخزن الاسرار ص 143 ) .
مرغ صبح ؛ کنایه از بلبل. ( غیاث ) ( آنندراج ) . مرغ صبح خوان : صبح چون زلف شب براندازد مرغ صبح از طرب سراندازد. خاقانی. - || کنایه از خروس. ( غیاث ...
مرغ شب خوان ؛ کنایه از بلبل ، چرا که اکثر در ایام بهار به وقت شب آواز میکند. ( غیاث ) ( از برهان ) : مرغ شبخوان را بشارت ده که اندرراه عشق دوست را با ...
مرغ شبخیز ؛ کنایه از بلبل است. ( جهانگیری ) : منم دراجه مرغان شب خیز همه شب مونس مرغ شب آویز. نظامی ( از آنندراج ) .
مرغ شب آویز ؛ مرغ شباویز، مرغی است که شبها از یک پای آویزد و حق حق گوید تا وقتی که قطره خونی از گلوی او بچکد. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( از آنندراج ) . ...
مرغ شب آهنگ ؛ مرغ شباهنگ ، بلبل. ( جهانگیری ) . مرغ زندخوان : دوش ز یاد رخت آه جگر سوز من شد به هوا پس بسوخت مرغ شباهنگ را. میرخسرو ( از آنندراج ) .
مرغ شب ؛ ضُوَع. درخت آویز. شوکی. ( زمخشری ) : [ زحل دلالت دارد بر ] مرغابی و مرغ شب. . . ( التفهیم ) . ای چشم عقل خیره در اوصاف روی تو چون مرغ شب که ...
مرغ سنگ شکنک ، مرغ سنگ اشکنک ؛ اسم فارسی قطاة است. ( فهرست مخزن الادویه ) .
مرغ سیاه ؛ شِقرّاق. کاسکینه. ( زمخشری ) .
مرغ سنگ اشکنک ؛ مرغ سنگ شکنک. اسم فارسی قطاة است. ( فهرست مخزن الادویة ) .
مرغ سنگ خوار ؛ مرغ سنگخواره ، قطا. قضفه. کثوه. ( از منتهی الارب ) . رجوع به قطا شود.
مرغ سلیمان ؛ هدهد. شانه بسر. شانه سر. شانه سرک. پوپک. پوپش : قافله شب چه شنیدی ز صبح مرغ سلیمان چه خبر از سبا. سعدی. من به سرمنزل عنقا نه به خود بر ...
مرغ سدره ؛ کنایه از جبرئیل است.
مرغ سغدی ؛ کنایه از رود و بربط. ( اقبالنامه چ وحید ص 238 ) . چو دیر آمد آواز مرغان بگوش از آن مرغ سغدی برآور خروش. نظامی.
مرغ سحر ؛ بلبل. ( غیاث ) . هزارآوا. هزار. عندلیب. هزاردستان : ساقی شب دستکش جام تست مرغ سحر دستخوش نام تست. نظامی.
مرغ زیرکسار ؛ مرغی باشد سیاه رنگ و مانند طوطی سخن گوید و آن را سار نیز گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) . و رجوع به مرغ زیرک در همین ترکیبا ...
مرغ زیرک ؛ مرغ باهوش. مرغ هوشیار : هر چند که مرغ زیرک آمد بر خاتم روزگار نامم. شک نیست که مرغ زیرکم زانک افتاده به پای خود به دامم. مجیر بیلقانی.
مرغ زیبا ؛ گاکی که نوعی پرنده است. رجوع به گاکی شود.
مرغ زرین خایه ؛ مرغی افسانه ای که تخم از زر نهد. مرغ تخم طلائی.
مرغ زندخوان ؛ کنایه از بلبل. عندلیب. مرغ شباهنگ. مرغ شبخوان. مرغ شبخیز. ( از جهانگیری ) ( از آنندراج ) : گر مغان را راز مرغان دیدمی دل به مرغ زندخوان ...
مرغ زر ؛ کنایه از آفتاب عالمتاب است. ( برهان ) ( انجمن آرا ) . - || کنایه از صراحی طلا خصوصاً اگر به صورت مرغابی و امثال آن ساخته باشند. ( از برهان ...
مرغ روز ؛ کنایه از آفتاب عالمتاب است. ( برهان ) ( آنندراج ) .
مرغ رنگین تاج ؛ کنایه از خروس است به اعتبار گوشت سرخی که بر فرق دارد. ( برهان ) ( آنندراج ) . - || کنایه از دراج. ( برهان ) ( آنندراج ) . تذرو. ( ن ...
مرغ روح ؛ اضافه تشبیهی است ، روح. جان. روان : مرغ روحش از قفس تن پرواز کرد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
مرغ روحانی ؛ در اصطلاح تصوف ولی. مرشد. راهدان.
مرغ دیبا ؛ صورت مرغی که بر دیبا بافند. ( آنندراج ) .
مرغ رباینده ؛ مرغ شکاری. رجوع به مرغ شکاری در ردیف خود شود.