تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

آراسته. ظاهر مرتب he looked as spruce as if he were getting married

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

لجباز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

ساکن. خاموش strikes were headed by groups of workers who had previously been quiescent"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

بدجنس. دشمنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

she crimped the edge of the pie" چین کوچک زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

بدلیجات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

غیر موثق. غیرقابل اعتماددر بیزینس cheap suits made by fly - by - night operators"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

بداخلاق. اذیت شدن. عصبانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

بی احتیاط. بی فکر. اهمیت ندادن. مرتب نبودن he'd caused many problems with his slipshod management"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

مختصر. موجز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

طولانی نوشتن a critic with a reputation for verbosity"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

بریدن. خراب کردن موسیقی یا سخنرانی. آسیب دیدن با بریدگی the car was mangled almost beyond recognition

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

مشاجره. دعوای جزئی Joanna had a tiff with her boyfriend"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

کاملا I’m sorry. That’s quite impossible.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

موچین. انبرک pliers ( انبردست )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

وحشی, مانند حیوان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

قابل خرید. معامله

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

گروه نوجوانان دردسرساز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

پیش پا افتاده. کلیشه ای

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

در کمین نشستن he was waylaid by bandits

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

روحیه نداشتن به خاطر نا امیدی I 'm so despondent these days

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

Nathan's tousled head appeared in the hatchway" موی آشفته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

پیاده روی و گردش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

قوی. عضله دار His brawny arms glistened with sweat.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

سخت کوش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

صاف کردن پرها با نوک آرایش کردن. افتخار به کاری که کرده باشید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

پیش گویی. Presage the eclipses portend some major events"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

برآمدگی. بادکرده. پف کرده his protuberant eyes fluttered open"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

گرد و چاق. یا. برآمدگی a bulbous nose

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

چین چینی تا کردن she was absently pleating her skirt between her fingers"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

رد کردن. غیر مشخص. گنگ her tone was noncommittal, and her face gave nothing away"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

از همه دور بودن. گوشه نشینی. منزوی شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

به طور مضحکی کوچک. ناکافی "They were given a derisory pay rise"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

خوش اندام

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

بو بسیار بد the fetid water of the marsh

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

معنوی. غیرقابل لمس. غیر مادی music is incorporeal

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

عیاش. مهمانی برو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

ناراحت شدن. توهین شده She felt put out that she hadn't been cosulted

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

پوچی. سبکی. بی معنایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

بد اخلاقی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

خوش تیپی. زیبایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

سستی. بی حالی. تنبلی She tried to rouse him from the torpor into which he had sunk.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

دست فروش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

وقت تلف کردن. آهسته انجام دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

صدای تشدید شده. طنین انداز. پیچش صدا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

فایده ای ندارد!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

گریه و زاری. قهر. کج خلقی.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

جبران کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

واقعیت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

مهمانی و بزم