پیشنهادهای Amir (١٥٥)
Practice what you preach
خُل و چِل
خیلی بعید
پته رو آب ریختن
یه استراحتی به کلّت ( ذهنت ) بده
میزون بودن Something doesn't sit right یه چیزی میزون نیست
کم کمش. .
hard to absorb هضمش سخته ( در قبول یک موضوع ناخوشایند یا بعید )
هضمش سخته ( در قبول یک موضوع ناخوشایند یا بعید )
لاپوشونی کزدن
زور نزن
در روابط ، چیزی نمونده دیگه کم بیارم
قاطی چیزی یا کاری شدن I told you not to get hands on that case of fraud
بخدا که. . . I literally didn't know! I'm literally tired I just lirerally woke up
یه سر بیرون زدن از خونه
رو مخی
شکایت پر کردن ثبت شکایت
پایان دادن به پرونده قضایی
اقامه دعوی حقوقی کردن علیه کسی در دادگاه
جازدن به خاطر شرایط سخت
Prosodic effectدر ترجمه بین دوزبان موثر است مثلا intonation در عبارت "here you are" میتواند ۳ مفهوم متفاوت ایجاد کند
دم آخری
هم زدن یه مشکل! Don't rob it in!!! هی همش نزن!
مست پاتیل
یه توک پا رفتن پیش کسی
خبرجدید و داغ
متوجه منظورت هستم
تخم و ترکه همون پدر مادر
این جهان کوه تست و فعل ما ندا
پررو بودن، روی زیادی داشتن ( معمولا با بار معنایی منفی ) You have got a lot of nerve! خیلی رو داری!!!
در علم ترجمه ، ترجمه با جهت گیری مترجم ونه صرفا براساس معادل طبیعی واژه ها بین دو زبان
پول نیست اوضاع مالی خیطه تنگنای مالی هستش
بذار پخته شه
از خیلی جهات. . .
اشتباه تاسف انگیز، ناجور. .
برآورد کردن دقیق قبل از گفتن یا اقدام کردن
سوراخ سمبه هرچیزی
با این اوصاف. . Today is a holiday. That being so, we don't have to go to work.
اون ممه رو لولو برد
دمت رو بذار ررو کولتو دررو
دلسرد شدن
For Subject ( subject pronoun ) از دیدگاه. . . For I as a human , we should respect each others.
شدیدا
آسیب زا
یه سری به کاری زدن بعد از مدتی
To cut the mustard
اشاره به وجود هردو جنبه پیچیده و آسان در یک موضوع Business has its own highways and byways
هسته سخت یا مرکزیتو اصل موضوع در یک مبحث، رشته، علم. . .
از روی اجبار
حدو مرز تعیین کردن