پیشنهادهای Amir (١٤٣)
دوشواری نداره
اصالتا پولدار
گیرانداختن کسی
اعمال نفوذ از طریق سرنخ قدرت رو در دست داشتن
بهتره که. . . . برای پیشنهاد بانجام کاری که بنظرمان بهتر است انجام شود. I would be better go She would be better leave این ترکیب با فعلBase form و ...
اصلا حرفشم نزن!!!امکان نداره!!!!!حتی فکرشم نکن
بغ کردن از چیزی یا کسی
عجب حالگیری ای!
خفن ( در مفهوم مثبت )
در جملات منفی : اون قدر هم It's not that hard اونقدر هم سخت نیست It's not that difficult اون قدرهم پیچیده نیست
مکدر شدن
تلقی شدن Be attributed
بهم ریختن ( روحی و عصبی )
بهم ریختن ( از نظر روحی و احساسی )
اونا هارت و پورت میکنن ما میزنیم
دلایل He left the organization on personal grounds.
باصطلاح "آبیه که ریخته شده. . "
دست دست کنی باختی
عمقی بودن That issue runs deep
Be disgrace to sth مایه ننگ چیزی یا کسی بودن His deeds were a disgrace to his family.
خیلی کنجکاو بودن درباره دانستن چیزی She 's itching to know the answer.
پر از منیت
منعطف شدن عمل کردن در شرایط ناخوشایند و سخت
مشمول چیزی شدن Subject to taxation مشمول مالیات
Do you mind?! Stop it!میشه بسه لطفا؟!
درسته که. . .
حزب باد
لاشخور
Have you got a screw loose?! مغزت تاب داره؟!
حالا کت تن کس دیگه ایه
به حساب اومدن Honesty counts in a good friendship
تمرکزکافی داشتن ، ذهن جمع وجور داشتن موقع فکر کردن I can't think straight here in this noise!!
از آب درومدن! بودن His judgements usually prove unfair معمولا قضاوتهاش غیرمنصفانه از آب در میاد.
یکی از اقوام ساکن در غرب جزیره جاوه کشور اندونزی
چه قاراشمیشی چه شیر تو شیری
Justified for. . حقه برای. . Imprisonment is justified for anyone who trespasses
*ناکلامی سازی* در علوم ترجمه ، ازدیدگاه "دانیکا سازکوویچ" ، امری ست که درآن مترجم نباید به کلمات و ساختار متن مبدا پایبند باشد و باید درعوض مفهوم را ...
Practice what you preach
خُل و چِل
خیلی بعید
پته رو آب ریختن
یه استراحتی به کلّت ( ذهنت ) بده
میزون بودن Something doesn't sit right یه چیزی میزون نیست
کم کمش. .
hard to absorb هضمش سخته ( در قبول یک موضوع ناخوشایند یا بعید )
هضمش سخته ( در قبول یک موضوع ناخوشایند یا بعید )
لاپوشونی کزدن
زور نزن
در روابط ، چیزی نمونده دیگه کم بیارم
قاطی چیزی یا کاری شدن I told you not to get hands on that case of fraud
بخدا که. . . I literally didn't know! I'm literally tired I just lirerally woke up
یه سر بیرون زدن از خونه
رو مخی
شکایت پر کردن ثبت شکایت
پایان دادن به پرونده قضایی
اقامه دعوی حقوقی کردن علیه کسی در دادگاه
جازدن به خاطر شرایط سخت
Prosodic effectدر ترجمه بین دوزبان موثر است مثلا intonation در عبارت "here you are" میتواند ۳ مفهوم متفاوت ایجاد کند
دم آخری
هم زدن یه مشکل! Don't rob it in!!! هی همش نزن!
مست پاتیل
یه توک پا رفتن پیش کسی
خبرجدید و داغ
متوجه منظورت هستم
تخم و ترکه همون پدر مادر
این جهان کوه تست و فعل ما ندا
پررو بودن، روی زیادی داشتن ( معمولا با بار معنایی منفی ) You have got a lot of nerve! خیلی رو داری!!!
در علم ترجمه ، ترجمه با جهت گیری مترجم ونه صرفا براساس معادل طبیعی واژه ها بین دو زبان
پول نیست اوضاع مالی خیطه تنگنای مالی هستش
بذار پخته شه
از خیلی جهات. . .
اشتباه تاسف انگیز، ناجور. .
برآورد کردن دقیق قبل از گفتن یا اقدام کردن
سوراخ سمبه هرچیزی
با این اوصاف. . Today is a holiday. That being so, we don't have to go to work.
اون ممه رو لولو برد
دمت رو بذار ررو کولتو دررو
دلسرد شدن
For Subject ( subject pronoun ) از دیدگاه. . . For I as a human , we should respect each others.
شدیدا
آسیب زا
یه سری به کاری زدن بعد از مدتی
To cut the mustard
اشاره به وجود هردو جنبه پیچیده و آسان در یک موضوع Business has its own highways and byways
هسته سخت یا مرکزیتو اصل موضوع در یک مبحث، رشته، علم. . .
از روی اجبار
حدو مرز تعیین کردن
دلتو بزن به دریا
تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمیبره
به مراتب ( بیشتر یا کمتر ) A great deal more than. . . . A great deal less than. . . .
چوب لای چرخ گذاشتن
توکف چیزی بودن
قوز بالا قوز ( درجنبه منفی ) نورعلی نور ( جنبه مثبت )
در قبال My neighbors behave nice towards me
Intonation Low - high ( To encourage )
همینه ! خودشه ! ( در context تشویق و تایید و واکنش به نتیجه پس از تلاش مکرر )
وانمود کردن He looked like he was working but was actually texting
متلک انداختن
ظاهر و باطن هرچیزی یا هرکسی لزوما یکسان نیست
شانس بزرگی آوردن
بطور بیش از اندازه بطور اضافی
بنجل
ذهن مشغولی concern/noun/
کسی که علاقه به جمع آوری تمبر دارد
اوراق شدن
خونه تکونی سازمانی
کاشتن تخمک در رحم دیگری
ندای درون
۱ - حل وفصل کردنمشکلی ۲ - مصمم شدن بانجام کاری
باد به غبغب انداختن به نشانه افتخار و غرور
To split the costs: To share the costs ( expenses ) تقسیم هزینه ها بین چندنفر
حق مسلم و همیشگی دانستن چیزی یا کسی
He's always having a tissy fit when he's hungry ( Fizzy fit ) Noun الم شنگه و قشقرق بپا کردن
Tizzy fit ( Tissy fit ) Part of speech: Noun Having anxiety and meltdown قشقرق و الم شنگه به راه انداختن He's always having tizzy fit when he's hun ...
کسالت آور و پیش پا افتاده
خم به ابرو نیاوردن، تاب آوردن شرایط سخت
از این قبیل used to show that what you have just said is only an example from a much larger group of things: They sell souvenirs, postcards, that sor ...
رهایی از موقعیتی سخت و نامطلوب مانند رهایی از جهل، پریشانی، . . . move from a state of ignorance, confusion, or suffering into understanding, cla ...
Beat up on سرزنش و خودزنی Don't beat up on yourself ( don't blame yourself )
مطلع از کلیت یک امر
خوب شد اشاره کردی
باانگیزه
کسی که نم پس نمیده توی دادن اطلاعات
سرمایه گذاری ( هزینه اولیه ) Initial outlay
لنگه هم بودن
قائله را خواباندن
علامتی که انگشتان دست جمع شده و به لب چسبانده میبوسیم برای گفتن مفهوم "هلو" بودن ( عالی و ایده آل بودن ) یک ایده یا کاری یاچیزی
Virtual
موفقیت برهه ای و گذرا
زمینه بودن برای آنچه پیش روست
Steal someone's thunder ایده کسی رو دزدیدن They stool our thunder before the establishment of the project.
لامصب ( اشاره به بیش از اندازه خوب بودن ) She has got wicked blue eyes
Sunshine and roses گل وبلبل The life is not always sunshine and roses
قابلیت چیزی داشتن This sentence is open to interpretation.
دبه درآوردن
دبه درآوردن
I was left hanging till late night.
بلاتکلیف گذاشتن کسی نسبت به خبری که منتظرش است.
سنگ تمام گذاشتن در انجام کاری