نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you have to satisfy my needs: باید نیاز های مرا برآورده کنی.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i wish i had a motorcycle: دلم میخواست یه موتور داشتم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
need to fire this guy no customer service skills: باید اخراجش کنم. اصلا کار بلد نیست.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pour me some too: برای منم یکم بریز
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the kids all behaved well: کودکان همگی به خوبی [خوب] رفتار کرد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what a cute little puppy: چه سگ کوچولوی بامزه ای!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he plays the piano: او پیانو می نوازد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
is portuguese very different from spanish: آیا پرتغالی خیلی با اسپانیایی فرق د ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to put something in the line of fire: چیزی را در معرض خطر قرار دادن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a book on development: کتابی پیرامون توسعه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'll be there for you when the rain starts to pour: وقتی باران شروع به باریدن کند، من آ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she was roped in to organize the school event: او را مجبور کردند که برنامه مدرسه ر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that is playing it low down: نهایت پستی و رذالت است
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if you get on my nerve i will fire you from here: اصطلاحا: اگه رو اعصابم بری ، از ای ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
live grenade: آماده ی انفجار
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
most people wish: خیلی از مردم آرزوشونه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's been nice talking to you: از حرف زدن با شما خوش حال شدم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
neither restaurant is expensive: هیچ یک از دو رستوران گران نیستند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he always wears nice clothes to work: او همیشه برای سر کار لباس های خوبی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you play tennis: تو تنیس بازی میکنی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they roped me in to help with the decorations: آن ها من را قانع کردند که در تزئینا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
need to fire this guy: باید اخراجش کنم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
is there any need to change the current system: هیچ لزومی برای تغییر سیستم کنونی وج ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they wish: آرزوشونه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we can go to either restaurant: ما می تونیم بریم این یا اون یکی رست ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is been nice talking to you: از حرف زدن با شما خوش حال شدم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pace somebody: با احترام به نظر فلانی، برای مخالف ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i need to wear warmer clothes in winter: باید در زمستان لباس گرم تری بپوشم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
but alive and well: اما زنده، شاداب و سالم بود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to put sb on the line of fire: کسی را در معرض خطر قرار دادن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
could you play that last track again: می توانی دوباره آهنگ آخری را بگذاری ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
no customer service skills: اصلا کار بلد نیست.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ali is pouring a cup of coffee: علی داره یه فنجون قهوه میریزه.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i stood there a long while staring at that tree: دیرزمانی آن جا ایستادم و به آن درخت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
can i read you something else: میتوانم برایت چیز دیگری بخوانم؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you live in new york don't you: تو در نیویورک زندگی می کنی، مگرنه؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she can read people like a book: آدما رو مثل کتاب می خونه—قشنگ می فه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he wears his hair up: موهاشو به سمت بالا شونه می کنه wear ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fifty somethings: یعنی پنجاه و خرده ای ساله ها، کسان ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tire wear: ساییده شدن تایر
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she'll read you for filth: قشنگ می خونت و رسوات می کنه. read ...
١ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ropedancer: بندباز
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they seem nice: به نظر باحال میان.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was too tired to go and i couldn't have paid either: از خستگی زیاد نرفتم و به همین خاطر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
who makes the sign of the z: کسی که اون علامت Z رو از خود به جا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what do you wish didn't exist: آرزو داشتی/دوست داشتی چه چیزی وجود ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she wears a beautiful necklace: او یک گردنبند زیبا می پوشد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it was very nice of her to drive you home: نشانه ی مهربانیش بود که تو را تا خا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we roped him in for the charity run: ما او را برای شرکت در دوی خیریه جذب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
love the life you live live the life you love: زندگی ای که داری رو دوست داشته باش، ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she likes playing with her dolls: او بازی کردن با عروسک هایش را دوست ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can have either the blue one or the red one: می توانی آبی را بگیری یا قرمز رو
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you look nice in that dress: تو در آن پیراهن زیبا شده ای.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what should i wear to the party: برای مهمانی چه لباسی بپوشم؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
everywhere else that joke kills: هر جای دیگه این جوک رو بگم از خنده ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you didn't get it: معنیشو نفهمیدی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you didn't get it everywhere else that joke kills: معنیشو نفهمیدی؟ هر جای دیگه این جوک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the virus killed his computer: ویروس رایانه اش را از کار انداخت.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
is there something you'd like to say: آیا چیزی هست که بخواهی بگویی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he wore a coat: او یک کت پوشید
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i deserve to know who killed my son: من حق دارم بدونم کی پسرم رو کشته.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he deserves it: او ارزش آن را دارد!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you don't cross her: تو پا روی دم اش نمیذاری تو سر به سر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there are some people who deserve this award: بعضی ها هستند سزاوار این جایزه هستن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to cross france by train: از فرانسه با قطار رد شدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is the one who deserve this noble prize of physics: اون کسیه که سزاوار این جایزه نوبل ف ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she wore a small gold cross on a chain around her neck: او صلیب طلای کوچکی با زنجیر دور گرد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the soldier spared the prisoner's life: سرباز جان اسیر را بخشید.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we crossed over from dover to calais: ما از دوور به سمت کلی عبور کردیم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is cross: او لجباز است انجام دادن یا گفتن چیز ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you cross me: تو منو پیچوندی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i waved and she crossed over: من دست تکان دادم و او از خیابان رد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm busy but i'll spare some time for you: مشغولم، اما برات وقت میذارم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
can you spare 5 minutes to help me: میشه 5 دقیقه وقت بذاری تا کمکم کنی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you deserve to be happy: شما حق داری که خوشحال باشی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm cross with you: باهات قهرم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
way to go buddy you deserve it: دمت گرم رفیق، تو لیاقتشو داشتی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep a spare tire in your car for emergencies: برای مواقع ضروری، یک لاستیک زاپاس د ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we didn't deserve win: ما استحقاق برد ( پیروز شدن ) نداشتی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cross organizational: سازمانی متقابل
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do you have a spare pen i can borrow: یک خودکار اضافی داری که بتونم قرض ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they didn't deserve that win: اونا سزاوار ان برد نبودن ( لیاقتش ر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the old lady fell as she was crossing the street: زن مسن وقتی داشت از خیابان عبور می ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
please spare a couple of hours for me: لطفا یه چند ساعت از وقتت رو واسم خا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you didn't deserve: تو لیاقت . . . . نداشتی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
please spare me the drama: لطفاً من را از این نمایش معاف کن! ر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was neither angry nor cross with him: نه از دست اش عصبانی بودم نه دلخور.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to cross the sea: از دریا عبور کردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what you get when you cross a mentally loner: چی میگیری وقتی یه بیمار روانی رو "ع ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
could you spare some change: میشه به من پول خرد بدهید ؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my grandma's always looking for money sparing tips online: مادربزرگم همیشه دنبال ترفندهای کم ه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this new app is battery sparing: این اپلیکیشن جدید باتری نگه می داره ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the government introduced water sparing regulations due to the drought: دولت مقررات نگهدارنده آب را به دلیل ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this new cooking method is nutrient sparing: این روش پخت جدید حفظ کننده مواد مغذ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they spared no effort to make the event perfect: آنها هیچ تلاشی را دریغ نکردند تا رو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
spare me the details i only need the result: جزئیات رو نگو؛ فقط نتیجه رو می خوام ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
please spare this drama: لطفا از این ماجرا گذشت کن/چشم پوشی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
spare me the excuses: بیخیال بهانه ها شو
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he left with no money to spare: او ماند بدون هیچ پولی برای ( روز ) ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
her spare writing style gets straight to the point: نویسندگی مختصر او بدون حاشیه به اصل ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he lives in a spare apartment with just a bed and desk: او در آپارتمانی ساده با فقط یک تخت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's faster but not very time sparing with all the traffic: سریع تره ولی با این همه ترافیک خیلی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he bought one of those water sparing showerheads: اون یکی از اون سردوش های کم مصرف آب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm down to check it out: موافقم که امتحانش کنیم!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set themselves to reproducing: قرار دادند خودشان را در فرآیند باز ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is quite smart: او نسبتاَ باهوشه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's not likely: احتمال ندارد ، احتمال کمی دارد ، بع ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set the bomb: بمب کار گذاشتن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
though his bone has set he still needs physiotherapy: به رغم آنکه استخوانش سر جایش قرار گ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
quite hungry: نسبتا گرسنه یا کمی گرسنه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is a would be leader of the movement: او رهبر مدعی جنبش است. He is a wou ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you're being nasty: داری بدجنسی می کنی ( اکنون نه همیشه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
no matter what activity they suggest: فرقی نمی کند چه فعالیتی را پیشنهاد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i just arrived at the supermarket: تازه به سوپرمارکت رسیده ام.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the moment had arrived: لحظه ش فرا رسیده بود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she rose to power: او به قدرت رسید.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the project is almost finished: پروژه تقریبا تمام شده است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is the government's fault: مقصر دولت است
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is behind the curtains: او پشت پرده است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ralph breaks: رالف خرابکار
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was down to volunteer: موافق شدم که داوطلب شوم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
would be assassin: روی داده اما نافرجام
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he rose to fame: او به شهرت رسید.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we'll arrive at the airport around noon: حدود ظهر به فرودگاه می رسیم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am always down for an adventure: من همیشه برای یک ماجراجویی موافقم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's the government's fault: مقصر دولت است
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are being nasty: داری بدجنسی می کنی ( اکنون نه همیشه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he knew he had arrived when he was shortlisted for the man booker prize: اون آدم میدونست که موفق شده بود زما ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
casey is quite tall: "کیسی" خیلی بلند قد است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
would be refugees: پناهجویان احتمالی would - be refuge ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it can be true: ممکنه درست باشد ( میتواند صحت داشته ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i need to set my alarm: ( باید زنگ ساعتم رو ست کنم. ) یعنی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was down to volunteer even though i had a busy schedule: با اینکه برنامه ام شلوغ بود، موافق ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the sun will rise at 6 am tomorrow: فردا خورشید ساعت 6 صبح طلوع می کنه.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
would be suicide: روی داده اما نافرجام
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she holds a lot of authority in the company: او توی شرکت اختیار و قدرت زیادی دار ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is my fault: مقصر من هستم؟!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a would be hero: قهرمان احتمالی/ کسی که امید دارد رو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm always down for an adventure: من همیشه برای یک ماجراجویی موافقم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the lad has arrived as a premiership goalkeeper: اون پسر جوان موفق به کسب عنوان دروا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ready set hike: در بازی فوتبال آمریکایی: حاضر، به ج ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my new school is quite different: مدرسه جدید من بسیار متفاوت است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the leaves change color in the fall: برگ ها در فصل پاییز تغییر رنگ می ده ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
life is a set of seconds: زندگی مجموعه ای از ثانیه هاست set ه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
prices are expected to rise next month: انتظار میره قیمت ها ماه آینده بالا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if you're down: اگه تو پایه ای
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
can you set the timer: ( می تونی تایمر رو ست کنی؟ ) یعنی ز ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i have to watch my weight: من باید مراقب وزنم باشم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i hold a master's degree in economics: hold = داشتن یا دارا بودن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the fault line of: خط جدا کننده fault= جدا کننده، گسل
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's not fair to judge someone by the way they look: درست نیست مردم رو از روی ظاهر قضاوت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
after hearing about the charity event: بعد از شنیدن درباره رویداد خیریه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
did you arrive home safely: سالم به خانه رسیدی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a nasty break: یک شکستگی ( استخوان ) وخیم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
by the way i'm: راستی من . . . . هستم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
please rise when the judge enters the courtroom: لطفاً وقتی قاضی وارد دادگاه میشه، ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i need to set the temperature: ( باید دما رو ست کنم. ) یعنی دمای ی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
watch our house when we are out: وقتی بیرون هستیم مراقب خانه ما باشی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
schoolteachers have to meet certain standards: معلمان باید "رعایت کنند" استاندارد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold view: باور داشتن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they earn quite a lot of money: آنها پول بسیار زیادی در می آورند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
since i failed my exam: از آنجایی که در امتحانم رد شدم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
would you like to join us for dinner: مایلید برای شام به ما بپیوندید؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the package should arrive tomorrow: بسته باید فردا برسد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
would be voters: رای دهندگان احتمالی/ کسانی که قصد د ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
and the term cell stuck: و اصطلاح سلول جا افتاد. ( بین مردم ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a nasty injury: :یک جراحت نامطبوع
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set the price: تنظیم قیمت
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an able child: کودک مستعد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the wedding day finally arrived: روز عروسی سرانجام فرا رسید
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he glanced nervously at his watch: او با حالتی عصبی به ساعت مچی اش نگا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he stuck the paper with glue: او با چسب کاغذ را چسباند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a huge wave began to rise from the ocean: یه موج بزرگ از اقیانوس شروع به بالا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
can you meed her needs: ایا میتوانید نیازهایش را برطرف کنید ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am down and don't feel like talking to anyone right now: ناراحتم و الان حس صحبت کردن با کسی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i printed out your tickets you're all set: بلیت هایت را چاپ کردم. همه چیز آماد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
would be actors and actresses: کسانی که قصد دارند در آینده هنرپیشه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i should set the table before our guests come: من باید قبل از آمدن مهمان ها میز را ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what time will the train arrive: قطار چه ساعتی می رسد؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
although the curtain has now fallen on the republican era many of its values still remain: اگرچه دوره ( تصدی گری، حکمرانی ) جم ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
so he kept it to himself: به همین خاطر اونو پیش خودش نگه داشت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he saw many of his comrades fall in battle: خیلی از هم سنگران ( رفیقان ) ش رو د ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
here's your coffee you're all set: این قهوه شما. دیگه کاری نداری!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'd wanna hold you just for a while: میخوام که برای مدت کوتاهی بغلت کنم!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was able to do that but i didn't: میتونستم اون کارو بکنم ولی نکردم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we can set a day and a time to meet: میتونیم یه روز و یه زمانی رو برای د ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was stuck in traffic: در ترافیک گیر کردم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you never know what the future holds: تو نمیدونی آینده به چه صورتی خواهد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i fixed your computer you're all set: کامپیوترت رو درست کردم. دیگه اوکیه!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my nephew is a holy terror: پسر خواهرم/برادرم یه جونور به معنی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
many brave men fell in the fight to save the city: آدمای شجاع زیادی در نبرد برای حفظ ش ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
all my stuff is in the suitcase: همه چیزهایم ( دار و ندارم ) توی چمد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stuffing pillows: پر کردن بالشتها
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
robyn stuffed her clothes into a bag: روبین لباسهایش رو داخل یک کیف چپاند ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they stuffed themselves with chocolate: {غیر رسمی و محاوره ای} آنها خودشان ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my nose was stuffed up: بینی م گرفته بود ( کیپ بود )
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what a nasty traffic: عجب راه بندانِ گَندی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold a party: برپا کردن یک جشن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i just thinking about my own stuff and my time there: خاطرات روزهایی که آنجا گذرانده بودم ...
١ هفته پیش