نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
consumption of junk foods: مصرف کردن غذاهایی با ارزش غذایی پای ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
either side of the street: هر دو طرف خیابان
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a radio signal was sent to the spacecraft: یک سیگنال رادیویی به فضاپیما فرستاد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
come on hit me: بیا، بزن منو! / بزن دیگه! ( در حال ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i dropped my pen on the floor: من خودکارم را بر زمین انداختم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he poured a cup of tea for his guest: او یک فنجان چای برای مهمانش ریخت.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there is a wide choice of possible biomaterials to use for any given biomedical application: انتخاب گسترده ای از مواد زیستی مجاز ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am on the fence about what to do: دو دلم که چکار کنم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we're reading 70 bogeys in your sector please verify: ما داریم ۷۰ هواپیمای ( ظاهرا ) متخا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they sent her flowers for her birthday: آنها برای تولد او گل فرستادند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
on either side of you: در دو طرف تو
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the game is about to come on: بازی داره شروع میشه.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm on the fence about what to do: دو دلم که چکار کنم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
please verify: لطفا تایید کنید .
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
turn right on broadway: در ( خیابان ) برادوی به راست بپیچید ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
from all possible choices this is the most suitable one: از بین تمام گزینه های ممکن ( امکان ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'll send her a letter next week: من هفته آینده یک نامه برای او خواهم ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she spill some coffee on her shirt: اون قهوه را بر روی لباسش ریخت
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they're both reading history at cambridge: هردوی آنها در دانشگاه کیمبریج، ( رش ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the story's narrator sits on the fence between loyalty and truth: راوی داستان بین وفاداری و حقیقت وسط ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
come on you're kidding me: واقعا؟ داری شوخی می کنی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
our house is the first on the left after the post office: خانه ی ما اولی در سمت چپ بعد از ادا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
things have gone from bad to worse: اوضاع از بد به خوب تغییر کرده است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
daniel craig played the role of james bond: دنیل کریگ نقش جیمز باند را بازی کرد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he needs an operation: او به یک عمل جراحی نیاز دارد. واژه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the heater should come on again: گرمایش ( بخاری ) باید دوباره شروع ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i pour the helpless balm of my poor eyes: از چشم مسکین خود مرهمی بر این زخم ه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i've read three books this month: من این ماه سه کتاب خوانده ام.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i could live off that necklace if i fence it for the rest of my life: اگه جور بشه و گردن بند دزدیُ بفروشم ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
neither john nor mary came to the party: نه جان و نه مری به مهمانی آمدند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we could hang this picture on the wall next to the door: ما می توانیم این عکس را روی دیوار ک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that's playing it low down: نهایت پستی و رذالت است
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a hundred meters from the scene of the accident: صد متر دور تر از صحنه تصادف
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i needed a fresh air: به هوای تازه نیاز داشتم فعل need به ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
come on get off me: دست از سرم بردار
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'll pour it for you: الان برات میریزم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
some children can read by the age of four: بعضی از کودکان میتوانند در چهار سال ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he tends to sit on the fence at meetings: او میل داره خودداری کنه از درگیر شد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
look at all the books on your desk: نگاه کن به این همه کتاب روی میزت!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
come on tell me: بگو دیگه! ( در حالت اصرار )
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i don't need your money: من محتاج ( گدا ) نیستم؛ پولت مال خو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
latest read: آخرین مطالب منتشر شده
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i sit on the fence: من سکوت اختیار می کنم بی طرف ام ن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
please pour some water into this glass: لطفاً مقداری آب در این لیوان بریز.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i just wish: ای کاش. . .
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she let out a screech when she saw the spider: وقتی عنکبوت رو دید، یه جیغ بلند کشی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she had no more need of me: او دیگر به من نیازی نداشت.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i believe that the world is nothing but a game: من معتقدم که این دنیا چیزی جز یک با ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is neither here nor there: به موضوع ارتباطی نداره
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to put sth in the line of fire: چیزی را در معرض خطر قرار دادن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he hasn't been too well lately: او اخیرا خیلی سلامت نبوده.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
as soon as that light comes on we must fasten our seat belts: به محض اینکه آن چراغ روشن شد باید ک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wish you here: کاشکی پیشم بودی.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a discussion on the existence of cities: بحثی بر سر موجودیت شهرها
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she is pouring milk from a jug into a bowl: او شیر را از پارچ به داخل کاسه می ر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the car came to a screeching halt: ماشین با صدای جیغ مانند ترمز ایستاد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we will serve neither coffee nor tea: ما نه قهوه و نه چای سرو خواهیم کرد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she needs to wash her hair: او باید موهایش را بشوید.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you'll have to play inside today: امروز باید در داخل ( خانه ) بازی کن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the street lights have come on: چراغ های خیابان روشن شده بودند
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if you get on my nerve: اگه رو اعصابم بری
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she felt sick from tiredness: او از خستگی احساس بیماری می کرد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i will fire you from here: از اینجا اخراجت میکنم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you've got blood on your shirt: روی پیراهنت خون هست.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he can neither read nor write: او نه می تواند بخواند و نه می تواند ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the brakes screeched as the bus stopped suddenly: وقتی اتوبوس ناگهانی ایستاد، ترمزها ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we wish: آرزومونه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if you want to go now it's cool with me: اگه الان میخوای بری، من مشکلی ندارم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
main wheel well: محفظه قرار گرفتن چرخهای هواپیما در ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this conclusion is usually incorrect: این نتیجه گیری معمولاً نادرست است
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
both restaurants are very good: هر دوتا رستوران ها خیلی خوب هستند
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to put somebody on the line of fire: کسی را در معرض خطر قرار دادن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you have to satisfy my needs: باید نیاز های مرا برآورده کنی.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i wish i had a motorcycle: دلم میخواست یه موتور داشتم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
need to fire this guy no customer service skills: باید اخراجش کنم. اصلا کار بلد نیست.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pour me some too: برای منم یکم بریز
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the kids all behaved well: کودکان همگی به خوبی [خوب] رفتار کرد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what a cute little puppy: چه سگ کوچولوی بامزه ای!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he plays the piano: او پیانو می نوازد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
is portuguese very different from spanish: آیا پرتغالی خیلی با اسپانیایی فرق د ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to put something in the line of fire: چیزی را در معرض خطر قرار دادن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a book on development: کتابی پیرامون توسعه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'll be there for you when the rain starts to pour: وقتی باران شروع به باریدن کند، من آ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she was roped in to organize the school event: او را مجبور کردند که برنامه مدرسه ر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that is playing it low down: نهایت پستی و رذالت است
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if you get on my nerve i will fire you from here: اصطلاحا: اگه رو اعصابم بری ، از ای ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
live grenade: آماده ی انفجار
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
most people wish: خیلی از مردم آرزوشونه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's been nice talking to you: از حرف زدن با شما خوش حال شدم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
neither restaurant is expensive: هیچ یک از دو رستوران گران نیستند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he always wears nice clothes to work: او همیشه برای سر کار لباس های خوبی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you play tennis: تو تنیس بازی میکنی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they roped me in to help with the decorations: آن ها من را قانع کردند که در تزئینا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
need to fire this guy: باید اخراجش کنم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
is there any need to change the current system: هیچ لزومی برای تغییر سیستم کنونی وج ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they wish: آرزوشونه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we can go to either restaurant: ما می تونیم بریم این یا اون یکی رست ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is been nice talking to you: از حرف زدن با شما خوش حال شدم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pace somebody: با احترام به نظر فلانی، برای مخالف ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i need to wear warmer clothes in winter: باید در زمستان لباس گرم تری بپوشم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
but alive and well: اما زنده، شاداب و سالم بود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to put sb on the line of fire: کسی را در معرض خطر قرار دادن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
could you play that last track again: می توانی دوباره آهنگ آخری را بگذاری ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
no customer service skills: اصلا کار بلد نیست.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ali is pouring a cup of coffee: علی داره یه فنجون قهوه میریزه.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i stood there a long while staring at that tree: دیرزمانی آن جا ایستادم و به آن درخت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
can i read you something else: میتوانم برایت چیز دیگری بخوانم؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you live in new york don't you: تو در نیویورک زندگی می کنی، مگرنه؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she can read people like a book: آدما رو مثل کتاب می خونه—قشنگ می فه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he wears his hair up: موهاشو به سمت بالا شونه می کنه wear ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fifty somethings: یعنی پنجاه و خرده ای ساله ها، کسان ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tire wear: ساییده شدن تایر
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she'll read you for filth: قشنگ می خونت و رسوات می کنه. read ...
١ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ropedancer: بندباز
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they seem nice: به نظر باحال میان.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was too tired to go and i couldn't have paid either: از خستگی زیاد نرفتم و به همین خاطر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
who makes the sign of the z: کسی که اون علامت Z رو از خود به جا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what do you wish didn't exist: آرزو داشتی/دوست داشتی چه چیزی وجود ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she wears a beautiful necklace: او یک گردنبند زیبا می پوشد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it was very nice of her to drive you home: نشانه ی مهربانیش بود که تو را تا خا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we roped him in for the charity run: ما او را برای شرکت در دوی خیریه جذب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
love the life you live live the life you love: زندگی ای که داری رو دوست داشته باش، ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she likes playing with her dolls: او بازی کردن با عروسک هایش را دوست ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can have either the blue one or the red one: می توانی آبی را بگیری یا قرمز رو
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you look nice in that dress: تو در آن پیراهن زیبا شده ای.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what should i wear to the party: برای مهمانی چه لباسی بپوشم؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
everywhere else that joke kills: هر جای دیگه این جوک رو بگم از خنده ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you didn't get it: معنیشو نفهمیدی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you didn't get it everywhere else that joke kills: معنیشو نفهمیدی؟ هر جای دیگه این جوک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the virus killed his computer: ویروس رایانه اش را از کار انداخت.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
is there something you'd like to say: آیا چیزی هست که بخواهی بگویی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he wore a coat: او یک کت پوشید
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i deserve to know who killed my son: من حق دارم بدونم کی پسرم رو کشته.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he deserves it: او ارزش آن را دارد!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you don't cross her: تو پا روی دم اش نمیذاری تو سر به سر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there are some people who deserve this award: بعضی ها هستند سزاوار این جایزه هستن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to cross france by train: از فرانسه با قطار رد شدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is the one who deserve this noble prize of physics: اون کسیه که سزاوار این جایزه نوبل ف ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she wore a small gold cross on a chain around her neck: او صلیب طلای کوچکی با زنجیر دور گرد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the soldier spared the prisoner's life: سرباز جان اسیر را بخشید.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we crossed over from dover to calais: ما از دوور به سمت کلی عبور کردیم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is cross: او لجباز است انجام دادن یا گفتن چیز ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you cross me: تو منو پیچوندی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i waved and she crossed over: من دست تکان دادم و او از خیابان رد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm busy but i'll spare some time for you: مشغولم، اما برات وقت میذارم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
can you spare 5 minutes to help me: میشه 5 دقیقه وقت بذاری تا کمکم کنی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you deserve to be happy: شما حق داری که خوشحال باشی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm cross with you: باهات قهرم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
way to go buddy you deserve it: دمت گرم رفیق، تو لیاقتشو داشتی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep a spare tire in your car for emergencies: برای مواقع ضروری، یک لاستیک زاپاس د ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we didn't deserve win: ما استحقاق برد ( پیروز شدن ) نداشتی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cross organizational: سازمانی متقابل
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do you have a spare pen i can borrow: یک خودکار اضافی داری که بتونم قرض ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they didn't deserve that win: اونا سزاوار ان برد نبودن ( لیاقتش ر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the old lady fell as she was crossing the street: زن مسن وقتی داشت از خیابان عبور می ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
please spare a couple of hours for me: لطفا یه چند ساعت از وقتت رو واسم خا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you didn't deserve: تو لیاقت . . . . نداشتی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
please spare me the drama: لطفاً من را از این نمایش معاف کن! ر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was neither angry nor cross with him: نه از دست اش عصبانی بودم نه دلخور.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to cross the sea: از دریا عبور کردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what you get when you cross a mentally loner: چی میگیری وقتی یه بیمار روانی رو "ع ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
could you spare some change: میشه به من پول خرد بدهید ؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my grandma's always looking for money sparing tips online: مادربزرگم همیشه دنبال ترفندهای کم ه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this new app is battery sparing: این اپلیکیشن جدید باتری نگه می داره ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the government introduced water sparing regulations due to the drought: دولت مقررات نگهدارنده آب را به دلیل ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this new cooking method is nutrient sparing: این روش پخت جدید حفظ کننده مواد مغذ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they spared no effort to make the event perfect: آنها هیچ تلاشی را دریغ نکردند تا رو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
spare me the details i only need the result: جزئیات رو نگو؛ فقط نتیجه رو می خوام ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
please spare this drama: لطفا از این ماجرا گذشت کن/چشم پوشی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
spare me the excuses: بیخیال بهانه ها شو
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he left with no money to spare: او ماند بدون هیچ پولی برای ( روز ) ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
her spare writing style gets straight to the point: نویسندگی مختصر او بدون حاشیه به اصل ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he lives in a spare apartment with just a bed and desk: او در آپارتمانی ساده با فقط یک تخت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's faster but not very time sparing with all the traffic: سریع تره ولی با این همه ترافیک خیلی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he bought one of those water sparing showerheads: اون یکی از اون سردوش های کم مصرف آب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm down to check it out: موافقم که امتحانش کنیم!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set themselves to reproducing: قرار دادند خودشان را در فرآیند باز ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is quite smart: او نسبتاَ باهوشه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's not likely: احتمال ندارد ، احتمال کمی دارد ، بع ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set the bomb: بمب کار گذاشتن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
though his bone has set he still needs physiotherapy: به رغم آنکه استخوانش سر جایش قرار گ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
quite hungry: نسبتا گرسنه یا کمی گرسنه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is a would be leader of the movement: او رهبر مدعی جنبش است. He is a wou ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you're being nasty: داری بدجنسی می کنی ( اکنون نه همیشه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
no matter what activity they suggest: فرقی نمی کند چه فعالیتی را پیشنهاد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i just arrived at the supermarket: تازه به سوپرمارکت رسیده ام.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the moment had arrived: لحظه ش فرا رسیده بود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she rose to power: او به قدرت رسید.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the project is almost finished: پروژه تقریبا تمام شده است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is the government's fault: مقصر دولت است
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is behind the curtains: او پشت پرده است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ralph breaks: رالف خرابکار
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was down to volunteer: موافق شدم که داوطلب شوم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
would be assassin: روی داده اما نافرجام
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he rose to fame: او به شهرت رسید.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we'll arrive at the airport around noon: حدود ظهر به فرودگاه می رسیم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am always down for an adventure: من همیشه برای یک ماجراجویی موافقم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's the government's fault: مقصر دولت است
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are being nasty: داری بدجنسی می کنی ( اکنون نه همیشه ...
١ هفته پیش