نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i like to keep a good memory going: من دوست دارم یک خاطره خوب را حفظ کن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
so they come up with a way to get around them: پس ی راهی پیدا می کنند که دورشون بز ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
could i be excused: اجازه دارم برم؟ میتونم برم؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
where he goes is none of my business: اینکه کجا میره به من ربطی ندارد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get around the law: دور زدن قانون
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's been difficult for him to get around the house: جابه جا شدن در خانه برای او دشوار ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
flu got around: آنفلوانزا شیوع پیدا کرد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
could you excuse us: اگر اجازه دهید، زحمت را کم کنیم؟!
١ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
be safe from attack: be protected from an attack
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i can't get around to cooking dinner: نمی رسم/ وقت نمی کنم شام درست کنم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
find time to do something: وقت پیدا کردن برای انجام کاری وقت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
excuse us from society: ما را از جامعه دور میکند ( میراند ) ...
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
would you please shoot me: میشه لطفا دست از سر کچل من برداری؟ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she ran her own restaurant for five years: او به مدت پنج سال رستوران خود را اد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in a grade school lesson a teacher was explaining a little bit about whales: معلمی هنگام تدریس در یک مدرسه ابتدا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let's shoot for next week: بیا بذاریم برای هفته ی بعد Shoot م ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he used to run guns across the border: او در گذشته اسلحه از مرز قاچاق می ک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
so shoot: خُب حرف بزن/ بپرس
١ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
blushingly: درحال خجالت سرخ شدن/ شرمنده و خجالت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the plant runs: گیاه رشد می کند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
shoot a look: نگاهی انداختن ( یواشکی )
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the paint runs: رنگ شُره می کند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i have to ask you some questions shoot: مجبورم چند تا سوال ازت بپرسم شروع ک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the writ runs: حکم صادر می شود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the ivy runs: پیچک می پیچد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the jelly runs: ژله می لرزد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the car runs: ماشین کار می کند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my nose is running: بینی ام آبریزش دارد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
shoot me an email: به من ایمیل بزن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i don't know what's wrong with me: نمیدونم چمه! ( نمی فهمم چه بلایی سر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a bus runs three times a day into town: یک اتوبوس سه بار در روز به سمت شهر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ok shoot: خوب بگو
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
shoot it: بنال/بترک/ بگو
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you will shoot to page one within 30 to 60 days: طی ۳۰ تا ۶۰ روز به صفحه اول می رسید ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i run about three miles every morning: من هر روز صبح حدود سه مایل میدوم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i didn't know what was wrong with me: نفهمیدم چم شد! ( نفهمیدم چه بلایی س ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
shoot the show: در فیلم نقش اجرا کردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the social group is run by the residents themselves: ساکنان، خودشان گروه اجتماعی را ادار ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i think he's gonna run: فکر میکنم دوباره میخواد نامزد انتخا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they kicked me off: آنها من رو دور انداختن / اخراجم کرد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she didn't know the disease ran in her family: او نمی دونست که بیماری به صورت مورو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the tank was hit and spitting of melting metal killed the tank crews: تانک را زدند و پرتاب فلز ذوب شده با ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
kick out of sth: لذت زیاد بردن از چیزی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i thought they made that shit up: فکر کردم این مزخرفات رو از خودشون د ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am out: من نیستم من نمیام پایه نیستم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
at this point the computer is unable to run any program: در حال حاضر این کامپیوتر قادر به اج ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is spitting: بارون اندک باریدن جوری که احتیاج به ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
kick out of something: لذت زیاد بردن از چیزی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tears ran down her face: اشک از چهره اش جاری بود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
police has order to shoot to kill: پلیس اجازه داره که به قصد کشت شلیک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he's trying to kick heroin after ten years of use: داره سعی می کنه هروئین رو بعد از ده ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
seem made up: من درآوردیه به زبون ساده داره میگه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
where'd the asshole go: اون عوضی کجا رفت؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she felt a chill run through her: از درون احساس لرز کرد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it seems like you're already made up your mind: به نظر می رسه قبلا فکراتو کردی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the song is ass: آهنگه داغونیه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
spit that: برو ( بگو ) - شروع کن به گفتن - بخو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
chill run: ناگهان لرز کردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pregnant mom kicked off flight for 2 year old not wearing mask: مادر حامله بخاطر بچه ی دو ساله ی فا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
kick down the ladder: پل های پشت سر را خراب کردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't try to cheat me by a made up story: سعی نکن من را با یک داستان ساختگی و ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't spit in my face and tell me it's raining: معنی لغوی: آب دهان به صورتم ننداز و ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ass kick: اُردنگی زدن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can kick against the rules all you want: هر چقدر هم که بخواهی به قوانین اعتر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he didn't know the disease ran in her family: او نمی دونست که بیماری به صورت مورو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the sudden jerk of the train caught us off guard: تکانه ناگهانی قطار ما را غافلگیر کر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
dark complexion: همون رنگ سیاه پوست است
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sunlight is made up of the rainbow colors: نور خورشید به وجود آمده از رنگهای ر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the spine runs along the back of human beings: ستون فقرات، در امتداد پشت انسانها ق ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i totally hear you: کاملا متوجه میشم داری چی میگی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm gonna kick it: میخوام بزنم زیرش. ترک کنم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
made you promise to: مجبور شدید تعهد بدهید که . . .
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we sure did kick some ass didn't we: حساب چندنفر را رسیدیم مگه نه؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he kept kicking against the restrictions: او مدام علیه محدودیت ها مقاومت می ک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the sound of the phone jerked me awake: صدای گوشی مرا پراند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
warm complexion: همون سبزه ست
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i bet she don't come: من مطمئنم که نمیاد ؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this made some people think that he was not so clever: همین باعث میشد عده ای فکر کنند زیاد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
royal avenue runs from north to south: خیابان سلطنتی از شمال تا جنوب امتدا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you don't argue with jerk person: با فرد احمق بحث نکن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the central market would be a good bet if you want to buy a cheap cell phone: فروشگاه مرکزی انتخاب خوبی خواهد اگر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tan complexion: رنگ برنزه و آفتاب سوخته ست، مثل رنگ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let's go there and kick some ass: بیا بریم اونجا و نشون بدیم چه کارها ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fair complexion: به رنگ های پوست روشن، بلوند گفته می ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't ever just say what people want to hear: هیچ وقت فقط اون چیزی رو نگو که مردم ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she started the car with a jerk and hit the bumper of the car in front: او با یک حرکت سریع ماشین را روشن کر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this party is fun but let's kick it up a notch: این مهمونی باحاله، ولی بیا بیشترش ک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they made him work from morning till night: آنها اورا مجبور کردند از صبح تا شب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i picked up a ball and kicked it: من توپ را برداشتم و آن را شوت کردم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she jerked open the car door and got out: در ماشین رو جیکی/ دقی ( کشیدن ناگها ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
medium complexion: همون رنگ گندمیه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we don't have to program it into our brains: لزومی ندارد آن را به مغز خود برنامه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are not being fair: کم لطفی میکنید
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pass the glue: چسب را بده
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm on the phone right now: الان دارم با تلفن حرف میزنم .
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i believe in the power of kindness: به توانایی خوبی ها باور داریم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he was accused of kicking a man in the face: او به لگد زدن به یک مرد در صورتش مت ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
kate had dark hair and fair skin: کیت موهای تیره و پوست روشنی داشت fa ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the team finally kicked into gear: تیم بالاخره راه افتاد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he could hear a dog barking: او می توانست صدای پارس سگی را بشنود ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i swore at him for being such a jerk: بخاطر نابکار بودنش بهش ناسزا گفتم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the child was dragged away kicking and screaming: بچه را بردند در حالی که لگد می زد و ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
can you believe this: میتونی اینو باور کنی ؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the coach told them to kick it up a notch: مربی گفت یه درجه بالاتر برن.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you'll have to speak up: باید بلندتر صحبت کنی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
kick a habit: ترک عادت کردن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can kick it up a notch with some spices: با کمی ادویه می تونی بهترش کنی.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
after lunch i kicked into gear: بعد ناهار یه دفعه جون گرفتم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cancer runs in my family: سرطان ارثیه تو خانواده من
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i believe on you: من بهت ایمان دارم یا باور دارم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fucking about somebody: با کسی شاخ به شاخ شدن . . .
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stop i'm on the phone: بس کن دارم حرف میزنما
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give me your boarding pass: کارت ورودتان را به من بدهید.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is believed to be the best actor in history: بسیاری بر این باورند /به اعتقاد خیل ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
respect for other people's beliefs is important: احترام به باورهای دیگران اهمیت دارد
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's not fair to talk to him like that: منصفانه/عادلانه نیست که اونطور باها ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can buy a cheap one day bus pass: شما می توانید یک بلیت اتوبوس ارزان ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
big nose runs in my family: دماغ بزرگ ارثیه تو خانواده من
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
today we're not fucking about: امروز کارمون خیلی جدیه . . .
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
when you kick out for yourself: وقتی که روی پای خودت بند شدی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i believe in my daughter's abilities: من به توانایی های دخترم باور دارم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am off: خداحافظ من دیگه دارم میرم من رفتم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his belief in god gave him hope during difficult times: اعتقاد او به خدا در زمان های سخت به ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that fair is near the hotel: آن نمایشگاه کنار هتل است
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you said it yourself: آخه خودت گفتی ( مگه خودت نگفتی )
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we need funds to run the company: برای گرداندن شرکت پول لازم داریم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you need a pass to get into the factory: شما برای رفتن به داخل کارخانه به جو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you're not gonna kick me out: تو که نمیخوای بیرونم کنی؟!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
john was just the one to kick some ass over there: جان تنها کسی بود که در آنجا جنجال ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is not fair to talk to him like that: منصفانه/عادلانه نیست که اونطور باها ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is believed to kill 10 men: گفته میشود / می گویند /. . . او ده ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
camerawork is ass: کار فیلمبرداری افتضاحه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i can't hear you: صدایت را نمی شنوم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the football player threw a long pass: آن فوتبالیست یک پاس بلند انداخت
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
haven't you heard: خبردار نشدی؟ مگر نشنیده ای؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he played a careless back pass to the goalkeeper: او یک پاس عقب بی دقت به دروازه بان ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
things are going well from what i hear: تا آنجایی که من خبر دارم اوضاع خوب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the monastery is in a remote mountain pass: آن صومعه در یک مسیر کوهستانی دور اف ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i can hear you: میتونم صدات رو بشنوم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what a close call: چه خطری از بیخ گوشمون گذشت.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pass the salt please: نمک را بدهید، لطفا.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
t passes belief that she could do such a thing: ین فراتر از باور است که او بتواند چ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how are we supposed to pass the sentry: چطور می خواهیم از نگهبانی عبور کنیم ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we passed by your house on our way home: در مسیر بازگشت به خانه از کنار خانه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was fucked over by my best friend: گول خوردم از طرف بهترین دوستم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the man smiled at the girl and passed a friendly remark: مرد به دختر لبخند زد و اظهار نظری د ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
could you pass me the salt please: میشه لطفا نمک را به من بدهید؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a close thing: نجات معجزه آسا خطر از بیخ گوش کسی ر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
your letter has been passed to: نامه شما به. . . . منتقل شده است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fucking boy: پسره ی لعنتی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he passed the ball to: او توپ را به . . . . پاس داد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his comment hurt her feelings: نظر او به احساسات او صدمه زد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
why don't we pass a law: چرا قانونی را تصویب نمی کنیم؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she is so fucking beautiful: اون خیلی زیباست ( کلمهfucking بعضی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the proposed amendment passed unanimously: اصلاحیه پیشنهادی به اتفاق آرا تصویب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
are you fucking with the tv again: بازم داری TV انگولک می کنی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fuck i cut my finger again: آخ باز بریدم انگشتمو
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the court waited in silence for the judge to pass sentence: دادگاه در سکوت منتظر صدور حکم قاضی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fuck off i want to be alone: گمشو ، میخام باشم تنها
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stop fucking around with my personal affairs: دست بردار، از فضولی کارهای شخصی منو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she had passed from childhood to early womanhood: او از دوران کودکی به اوایل دوران زن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the stage is up already: صحنه نمایش آماده و نصب شده.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what the fuck is your problem: چه مرگته!؟ چه دردته!؟ چه غلطی داری ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the pass was blocked by snow: مسیر با برف بسته شده بود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it didn't hurt: دردت که نیومد؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what the fuck is with you: چه مرگته!؟ چه دردته!؟ چه غلطی داری ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
on his death the estate passed to his eldest son: با مرگ وی ، املاک به پسر بزرگش ( ار ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what the fuck is wrong with you: چه مرگته!؟ چه دردته!؟ چه غلطی داری ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
your tough: اَی گردن کلفت!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she passed her hand across her forehead: او دستش را روی پیشانی خود حرکت داد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what the fuck are you saying: راجع به چی زر می زنی؟ چی چرت وپرت م ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he passed the rope around the post three times to secure it: او طناب را سه بار از اطراف تیر عبور ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a wise man never hurts girls feelings: یک مردعاقل هرگز احساسات دختران را ج ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what the fuck are you talking about: تو دیگه چی میگی این وسط!؟ تو دیگه چ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there was a truck behind that was trying to pass me: یک کامیون در پشت بود که سعی داشت از ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are hurting me: داری به من آسیب می زنی.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what the fuck are you: تو دیگه چه خری/احمقی/بی شعوری/بی هم ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his words hurt me more than his actions: حرف هایش بیشتر از کارهایش به من صدم ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm not going to let that car pass me: نمی خواهم اجازه دهم آن ماشین از کنا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you could hurt yourself: ممکن است به خودت آسیب بزنی.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what a fucking weather: چه هوای داغونی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
why do they keep passing back to the goalie: چرا آنها مدام به دروازه بان پاس عقب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my back hurts from standing all day: کمرم از تمام روز ایستادن درد می کند ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what the fuck does that have to do with me: به من چه اصلا!؟ چرا باس تره خورد ک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
breakfast is up: صبحانه آماده است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i gained three passes at a level: من سه قبولی سطح الف به دست آوردم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the signs are up around the town: تابلوها در اطراف شهر نصب هستند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we sang songs to pass the time: ما ترانه خواندیم تا زمان را بگذرانی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go fuck yourselves: بزنین به چاک! گورتونو گم کن!
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how did you pass the evening: عصر را چگونه گذراندید؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the lights are up for christmas: چراغ ها برای کریسمس نصب شده اند.
١ هفته پیش