نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was forced to take a taxi because the last bus had left: محبور شدم تاکسی بگیرم چون آخرین اتو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this book is a horrifying ride that challenges its characters not to succumb to their own darkness: این کتاب یک سواری ترسناک است، که شخ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the essential forces of the universe: عناصر اصلی کائنات
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
after a few blows there the porcupine: بعد از چند ضربه در آنجا، جوجه تیغی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
moral force: قدرت اخلاقی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't worry i'm cool: نگران نباش، آرومم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't succumb to the temptation to put your work away before it's finished: تسلیم این وسوسه نشوید که کارتان را ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wanna go out tonight: امشب بریم بیرون؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm afraid i succumbed to temptation and had a piece of cheesecake: شرمنده که تسلیمِ/قربانیِ وسوسه ام ش ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm cool with that: برام مشکلی نداره.
١ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
remain in force: به قوت خود باقی ماندن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the fortress succumbed to the enemy’s attack: دژ در برابر حمله دشمن تسلیم شد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
known by a lot of people: شناخته شده مشهور/معروف
١ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
military force: نیروی ارتشی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he succumbed to sleep after working all night: او پس از تمام شب کار کردن تسلیم خوا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
well known ports: [برق و الکترونیک] قطب های معروف و ش ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was meant to be rich: آرزو داشتم پولدار بشم.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
only a few people remained after the meeting: فقط چند نفر بعد از جلسه باقی ماندند ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the soldiers refused to succumb to fear: سربازان از تسلیم شدن در برابر ترس خ ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you're supposed to put the handbrake on whenever you stop on a hill: شما قرار است هر زمان که روی تپه توق ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nothing is meant to be: هیچ چیز مقدر شده نیست.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
please remain seated until the plane has stopped: لطفاً تا زمانی که هواپیما متوقف نشد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
after days without sleep he succumbed to exhaustion: پس از روزها بی خوابی، او از خستگی ا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they believe they were meant to be together: آنها معتقدند که قرار بوده با هم باش ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the rain will remain throughout the day: باران در طول روز باقی خواهد ماند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is well known that: پر واضح است که. . .
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she almost succumbed to despair after losing her job: او پس از از دست دادن شغلش، تقریباً ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you're meant to be helping me: تو باید به من کمک کنی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we remain hopeful that things will improve: ما امیدواریم که اوضاع بهتر شود.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the patient succumbed to cancer after a long battle: بیمار پس از یک مبارزه طولانی در اثر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nobody knew what they were supposed to be doing: هیچ کس نمی دانست که قرار است چه کار ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the problem remains unsolved: این مشکل حل نشده باقی می ماند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the accident victim succumbed to his injuries in the hospital: قربانی تصادف در اثر جراحاتش در بیما ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you know full well that you're not supposed to go there without asking me: خودت خوب میدونی که قرار نیست بدون ا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was never meant to teach: من قصد تدریس نداشتم
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the house remains in good condition: خانه در وضعیت خوبی باقی مانده است.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you're supposed to be asleep: قرار بود خواب باشی.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he finally succumbed to pressure and resigned: نهایتاً او تسلیم فشار شد و استعفا د ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he remained silent during the discussion: او در طول بحث ساکت باقی ماند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she couldn't resist and succumbed to temptation: او نتوانست مقاومت کند و تسلیم وسوسه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you're not supposed to park here: قرار نبود ( = اجازه نداشتید ) اینجا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
somebody be meant to do something: از کسی انجام کاری رو خواستن
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it remains a mystery: این یک راز باقی می ماند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it supposed to happen: قرار بود اتفاق بیافته
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was meant to fix the computer: از من خواستن که کامپیوتر رو درست کن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this's gold: یعنی عالی بود، مثل طلا. می تواند یک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they remain friends after all these years: آنها بعد از این همه سال دوست باقی م ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the children are supposed to be at school by 8 am: بچه ها قرار است تا ساعت 8 صبح در مد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
her supposed good looks were legendary at the time: ظاهر ظاهری خوب او در آن زمان افسانه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it was not always meant to: همیشه نمی شد که. . .
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you ain't supposed to be here: تو نباید اینجا باشی.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
please remain calm: لطفاً آرام بمانید.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i will remain here until you return: من تا زمان بازگشت شما اینجا خواهم م ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
religious conviction: عقیده ی مذهبی
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the supposed advantages of city living meant nothing to him: مزیت های فرضی زندگی شهری برای او مع ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fond of is normally used to talk about food or people: کلمه ( فاند آف ) معمولا در مورد انس ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mille grazie: - Literally translated, “mille graz ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sth is off: یه جای کار میلنگه! کاسه ای زیر نیم ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
older people tend to be quite conservative and a bit suspicious of any supposed advances: افراد مسن کاملا محافظه کار هستند و ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he remains the best player on the team: او بهترین بازیکن تیم باقی می ماند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she spoke with conviction: او با اطمینان حرف زد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
only a few items remain on the shopping list: فقط چند مورد از لیست خرید باقی ماند ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
talking about likes and dislikes in english: صحبت در مورد آنچه دوست دارید و دوست ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a supposed genius: یک به اصطلاح نابغه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
only meggie and justine suspected he would want to remain in italy: تنها مگی و جاستین به این که بخواهد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his political convictions: اعتقادات و باورهای سیاسی او
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the costs of the programme outweigh its supposed benefits: هزینه های این برنامه بیشتر از مزایا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set back your clock five minutes: ساعتت رو پنج دقیقه عقب بکش
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his conviction for murder: محکومیت او برای قتل
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
building setback: عقب نشینی ساختمان
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
everyone stay where you are and remain calm: همه سر جای خود بمانند و سعی کنند آر ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his speech carried so much conviction that i had to agree with him: سخنرانی ش مجاب سازی زیادی داشت تا ج ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
why are you after me: چرا دنبال من میگردی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
supposed to be fun: قرار بود خوش بگذره
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
everybody remained silent when when they heard what she said: همه خاموش ( ساکت ) موندن وقتی شنیدن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sorry i've got no money i'm broke: شرمنده ام، آه در بساط ندارم، بی پول ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this journey can set you back from 1000$ to 1500$: این سفر میتونه برای شما از 1000 تا ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my firm conviction is that: اعتقاد راسخ من بر این است که
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
police are after him: پلیس داره دنبال اون میگرده
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
no probs: used to tell someone that you can d ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she is supposed to wear this costume at party: اون قراره این لباس رو در مهمانی بپو ...
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he had a bit of a wobble before the speech: قبل از سخنرانی کمی دچار تردید و لرز ...
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there was a slight wobble in the bike wheel: چرخ دوچرخه کمی می لرزید.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the chair wobbled when i sat on it: وقتی روی صندلی نشستم، لق زد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the stock market wobbled after the announcement: بازار سهام بعد از آن اعلام دچار نوس ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the bicycle wheel is wobbling: چرخ دوچرخه لق می زند.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am on to you: میدونم چکار می کنی یا چه فکری می کن ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you accusing me of extortion: داری بهم اتهام اخاذی میزنی؟
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she wobbled a bit before accepting the job offer: قبل از قبول پیشنهاد کار، کمی دودل ب ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the table wobbles when you lean on it: میز وقتی که به آن تکیه می دهی لق می ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his voice wobbled as he spoke: صدایش هنگام صحبت کردن لرزش داشت.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he finally rolled out of bed at noon: بالاخره ظهر از تخت خواب بلند شد.
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the project faltered due to lack of funding: پروژه به دلیل کمبود بودجه ناتوان شد ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she pulled herself up onto the rock: خودش رو کشید رو تخته سنگ ( رفت بال ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
her enthusiasm faltered when she faced criticism: اشتیاق او زمانی که با انتقاد مواجه ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
our traps are pulling up less and less fish: تله هامون هر بار ماهی کمتری گیر مین ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the company will roll out its new smartphone next month: شرکت ماه آینده از گوشی هوشمند جدیدش ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the software update will be rolled out gradually across all devices: به روزرسانی نرم افزار به صورت تدریج ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the government plans to roll out new tax reforms: دولت قصد دارد اصلاحات مالیاتی جدیدی ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i felt the handle wobble when i picked it up: متوجه شدم دستگیره تو دستم وول/تاب م ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let me pull up your reservation: اجازه بده رزروت رو بیارم بالا / چک ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she faltered for a moment before answering the question: او برای لحظه ای قبل از پاسخ دادن به ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i spent the morning pulling up weeds in the garden: تمام صبح صرف کندن علف های هرز تو او ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his voice faltered as he spoke about his experiences: صدایش در حین صحبت درباره تجربیاتش ل ...
١ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pull up a chair and join us: یه صندلی بیارید و به ما بپیوندید ( ...
١ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you're lousy: در بازیهای کامپیتری برای کُری خوندن ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
her pride swelled as she received the award: غرورش با دریافت جایزه بیشتر شد.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that's a swell idea: اون یه ایده ی خیلی باحاله!
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the boat rocked with the ocean swell: قایق با موج های دریا تکان می خورد.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a swell of emotion swept over him: موجی از احساسات او را فرا گرفت.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
no one likes sore loser guys: هیچکس بازنده های بی جنبه و بی ظرفیت ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the louse then feeds by sucking the fish's blood: این شپش سپس با مکیدن خون ماهی تغذیه ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a lousy book: یک کتاب خیلی بد یا افتضاح
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are lousy: تو افتضاح بازی می کنی در بازیهای کا ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
horror show: A person, thing, or situation that ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am swell: من خوبم ( اصطلاح )
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
swell of anger: طغیان خشم
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my ankle began to swell after the fall: مچ پام بعد از افتادن شروع کرد به ور ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be down with something: To be in agreement with, in support ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be down with sth: To be in agreement with, in support ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we're down with: If you are down with something it m ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we are down with: If you are down with something it m ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she crumpled to the floor in a dead faint: او بر اثر غش، مثل یک مرده به زمین ا ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she faltered and then her face crumpled: او به لُکنَت اُفتاد و سپس چهره اش د ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she sat down carefully so as not to crumple her skirt: با دقت نشست تا دامنش چین و چروک برن ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be careful he is eavesdropping: مراقب باش! او دارد استراق سمع می کن ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
crumple up: مچاله و گرد کردن . He crumpled up t ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hoo boy: - used to express excitement, worry ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
off you go to wash your hands: بدو برو دست هاتو بشوی
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what is someone up to: What are you doing right now? Used ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what is somebody up to: What are you doing right now? Used ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
off you go before you miss your train: برو قبل از اینکه قطارتو از دست بدی.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we are in business: - You have solved the first step in ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
blower fan: [معدن] بادبزن دمنده ( تهویه )
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we're in business: - You have solved the first step in ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he should just stick with track and field: اون فقط باید بچسبه به دو میدانی ( ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she felt bereft after her mother passed away: بعد از فوت مادرش، احساس تهی بودن دا ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
according to an insider the deal is almost done: طبق گفته ی یک منبع مطلع، معامله تقر ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what is you up to: a common English phrase used to inq ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he stood bereft of hope: بی امید ایستاده بود.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stick with me you'll be fine: به من بچسبید هیچ اتفاقی براتون نمی ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the breach was caused by an insider threat: نقض امنیتی ناشی از تهدید داخلی بود.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he's an insider in the film industry: اون تو صنعت فیلم آدم خودیه. ( است ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
remove the hitch from my tongue: گره از زبانم بردار.
٢ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
skip lot sampling plan: [آمار] طرح نمونه گیری توده کالا با ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
sobbingly: با هق هق گریه کردن
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we've been inside for the whole day: ما تمام روز داخل ( خانه ) بوده ایم.
٢ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
chute feed: [نساجی] تغذیه الیاف توسط لوله
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don't skip leg day: روز تمرین پا را حذف نکنید! روز تمری ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i think i'm just gonna stick with old lucky party shirt: فکر کنم باید بچسبم به لباس خوش شانس ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the report was leaked by an insider: گزارش توسط یکی از افراد داخلی لو رف ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
chut: an expression of surprise, impatien ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
skip framing: [سینما] حذف قابها
٢ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
skip hoist: [ریاضیات] بالابر سطلی چرخدار
٢ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
bereft of hope: مأیوس، ناامید، غریب، ناتوان، عاجز
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
enough skip it: کافیه تمومش کن
٢ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
skip draft: [نساجی] نخ کشی یک در میان
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
so just skip over the voice demo: پس بیخیال صدای دمو شو
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the house felt bereft without laughter: خانه بدون خنده ها تهی و غم زده بود.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pee cube: - From Season 10, Episode 5 - @ Cur ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
back in a flash: The idiom � back in a flash � means ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
skip distance: [برق و الکترونیک] فاصله پرش فاصله ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
once you get hitched your life will change forever: وقتی ازدواج کنی، زندگیت برای همیشه ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
bereft of reason: without reason
٢ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
٢ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٢ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٢ هفته پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i don't mean to toot my own horn but i aced that exam: ترجمه تحت اللفظی: منظورم بوق زدن بر ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold the microscope still to see the cells clearly: میکروسکوپ رو ثابت نگه دار تا سلول ه ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i don't mean to toot my own horn: می خوام از دستاوردهای خودم زیادی تع ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold still and let me tie your shoes: وایسا بذار بند کفشت رو ببندم!
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you need to hold still for the needle: باید بی حرکت بمونی موقع سوزن زدن.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i don't wanna toot my horn: نمی خوام از خودم تعریف کنم / نمی خو ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold still so i can clean the wound: تکان نخور تا زخمت رو تمیز کنم.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
toot my own horn: یک اصطلاح است از دنیای موسیقیِ بوق/ ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold still i'm sketching your portrait: ثابت بمون! دارم پرترت رو میکشم.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he dangled the keys: او کلیدها را تاب داد/تکان داد.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold still while i check your blood pressure: بی حرکت بمون تا فشارت رو اندازه بگی ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a chain dangled from his belt: یک زنجیر از کمربندش آویزان بود.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold still i don't want the photo to be blurry: تکان نخور! نمی خوام عکس تار بشه!
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hold still or i might accidentally cut you: بی حرکت بمون، وگرنه ممکنه پوستت را ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what are you running away from: از چی داری فرار میکنی؟
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
running speech: گفتار پیوسته
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they are very good assistants very discreet: آن ها دستیاران بسیار خوبی هستند، خی ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
running into somebody: ملاقات کردن و دیدن یک نفر
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm sorry about running the night: بابت جریان امشب متاسفم ( یعنی اظه ...
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the film hasn't been running for ten minutes yet: فیلم به مدت 10دقیقه هست اکران نشده.
٢ هفته پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she hung the laundry on a line in a discreet corner of the yard: او رخت های شستنی را بر روی یک بند د ...
٢ هفته پیش