پیشنهاد‌های مصیب مهرآشیان مسکنی (١,٥٧٨)

بازدید
٢,٩٠٢
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

در اصل نصرت یافت است ولی کسی هم که ناصر و یاور به او رسیده است منصور میگویند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

همان حدف سده فنا شده پاک شده برداشته شده است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

در علم عروضیان شعر وقتی رکن آخر تقطیع مفاعیلن فعولن شود یعنی چند حرف حذف شده و مفاعیلن شده مفاعی که بر حسب وزن عروض مفاعی را فعولن می نویسیم و میخوان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کنایه به عشاق هم گفته شده است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیوانه خطرناک را هم بندی میگویند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسجن در بند زندان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

زمین دیمه ساری که اب بند دارد و با دیمه سار های دامن کوه فرق میکند چون در سال چند بار از اب باران ابیاری میشود و کاملا مهندسی شده از گذشته های دور به ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

اراضی دیمی که با خاک مهندسی شده است و از آب باران اتوماتیک وار پر میشود و اگر موش دیواره انرا سوراخ نکرده باشد باران زیاد هم سبب شکستن آن نمیشود چون ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

اب را در حصار خاکریز گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نظم و نثر هم در خراسان میگویند مثلا فلانی طبع و نظم و نثر نضیجی داشت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

اجرت مزد اسیابان که معولا از یک عشر بیشر نبود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

اجرت ارد کردن گندم چون در روستاها که آسیاب بود و چون نیروی مکانیکی از اب قنات یا رودی بود که همه درآن سهیم بودند لذا مقدار گندمی که از گندم مشتری بر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

درب تزریق گریس در وسایل مکانیکی که بدون روغن کارمیکند با گریس استحکاک انرا کم و لیز میکنند تا فرسودگی ان اندک شود و با یک ساچمه سوپاپ مانند هنگام دری ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

کُرُک=مرغی که تب عشق کرده و از جوجه درآمده است و روی تخم و یا هرچیزی به مثل تخم مرغ حتی پیاز سفید میخسبد چون هوس مادر شدن را دارد یا باید تخم مرغ در ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

کَرَک=بلدرچین کبک صحرایی پرنده گندمزار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

کرک=کام است سقف دهن کرک نام دارد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکاف بالای کام و حلق را کرک میگویند مثلا کرک گرفتگی یا کرکش افتاده است و خیلی خانم ها در قدیم تخصص گرفتن کرک و بالا دادن ان را از توی دهان شخص بیمار ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشمی بسیار نرم ولطیف که در زیز موی بز می روید و بسیار گران هم هست منتها باید مو و شعور ات انرا گرفته و کرک خالص باشد و کرک از پشم گرانتر است و گرمی و ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

عذوبت=عذاب الخاص بک عرب خودش عذاب خاص و مخصوص برای شخص خاص معنی کرده حال ان معنی جاهلیت ان را استعمار در فارسی ما رقم زده شیرینی و حلاوت که شرح ان د ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

عذوب=شخص معذب و در حال کشیدن عذاب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

عذوب=عذاب ها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

عذوبت=شیرینی و حلاوت برای عرب است چون اعراب جاهلیت مثل داعش دشمن را در عذاب داشتند برای آنها شیرینی و حلاوت از شکنجه و عذاب او بود لذا این واژه زشت ر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

عذوب=معذب فتاده در عذاب اگر حیوان باشد در این حال از خوردن و آشامیدن خود داری میکند و فرقی نمیکند انسان هم در عذاب چیزی نمی تواند بخورد و تنها عذاب ت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

گریس خور=ممه کوچک سوپاپ مانندی که با یک ساچمه و فنر پنجره یا سوراخ کوچک ارسال گریس را هنگام فشار از بیرون باز و هنگام فشار گریس از داخل وقت پرشدن آنر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تلمبه فلزی مخصوص گریس که به گریسخور های یک دستگاه و یا ماشین دیزل ویا بنزینی گریس تزریق میکند تا محل اصتحکاک دو جسم فلزی را لیز و چرب کند تا سودگی آن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مخفف گازوئیل پمپ است تلمبه دستی که با فشار گازوییل را بر فیلتر هوا که در روغن تصب است جهت شستشو می پاشد و وسیله ای جهت باز کردن لوله های سوخت یک ماشی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

گریس داخل گریس خور های یک دستگاه با گریس پمپ ارسال کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

تزریق=روغن و یا گاز و یا سوخت داخل دستگاه مکانیکی مداربسته بوسیله پمپ یا تلمبه یا زوئیل پمپ ارسال کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

تزریق=فرستادن دارو و یا سرم غذایی ویا درمانی داخل شریانها داخل ورید یا داخل عضله ویا زیر جلد زیر پوست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

تزریق=رقیق کردن مایعات مثلا پودر انتوبیوایک را در اب مقطر رقیق میکند میعات را داخل مداری که به مصرف منتهی میشود فرستادن و فشردن مثل دارو در ورید انسا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

نخست=مبدا و آغاز نخستین= آغازین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

نخست وزیر=اولین وزیر یعنی وزیری که مورد خواسته کشور است و وزیران دیگر را بوجود اورده یعنی گفتم در معنی اولی که اگر اولی نباشد دوم و دیگر اعدادی الی آ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

نخستین=اولین خواسته میعین شده ترکیبی از نخست و این است که چون در وزن ضرباهنگی واژگان و جمله و شعر و غزل مخفف میگردد و الف ان حذف و حتی بیشتر از الف ه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

انچه خواسته شما را رقم آغاز زند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

اولیه =انچه خواسته شما بوده که در پارسی به آن نخستین میگوییم و مخفف ان نخست است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

اوّل=دوستر مهمتر و این واژه اصلا یک تنها نیست و نمیتوان کسی که مقام اول را کسب کرده بگوییم مقام یکم شد اول یعنی انچه دوست داشت انچه اولا تر و بهتر بو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

اولیه=اولویت داده شده است واین واژه از دوست =ولی است گرفته شده است یعنی انچه از همه بیشتر دوست داری که کم کم به مرور زمان اولا ها جای گزین نخستین ها ...

پیشنهاد
٢

عرب تمام سازهایی که با آرشه نواخته میشود از کمانچه و قیچک و ویلن و ویلن باس و ویلن سن و ساغر همه را کمانجه به تقلید از ملت پارس که کمانچه گفته او فکر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

عازف الارغن=نوازنده ارغنون سازی ذوالاوتار ایرانی که مانند قانون با پنجه نواخته میشود و مخفف آن ارغون است و لذا چون این ساز تشابهات زیادی با چنگ و سنت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

مطربت=جمع مطارب است و در این واژه هم از نوازندگی خبر ی نیست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

مطارب=ج طرب راهای نتفرقه کوچه های باریک پس در این واژه هم اثری از نوازندگی نیست و بیخود این ملت عرب خود را اهل تمدن و فرهنگ میدارند آنها هرچه امروز د ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

مطرب=کسیکه می خواند و می سراید و خال چه نوحه باشد و چه ترانه و اصلا عرب نوازندگی و رامشگری را نمیدانسته و حتی در واژه عازف و عزف و موسیقاریش صریح به ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

طرب=شادی تفسیر پارسیان است ولی عرب برای طرب تعریف خاصی ندارد چون لرز و خشم و ناراحتی را هم عرب طرب می نامد و مطرب که فاعل طرب است هم اواز خوان در شاد ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

فوج فوج یعنی هر گروه با یک بیدق مخصوص امده اند تیم تیم گروه گروه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

الم درد و رنج و بیماری است و فوج فوج را علم علم گویند و براثر نوشتار غلط در مرور زمان ع را به الف داده اند والا ان الم الم دردی است که تیر میکشد و هن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

درد میکند الم دارد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

المنادارد=درد دارد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

موئلم=دردمند بیماری که تالم دارد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

دژم=خشمگین و دژ شکن است مانند شیردژم غضبناک و دلاور را هم گفته اند و این واژه پارسی است و بجای شجاع و دلاور و خشمگین و غضبناک عربی هم هست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

نام پارسی مرداویج شهریار بزرگ ایران سر سلسله آل زیار است