پیشنهادهای مصیب مهرآشیان مسکنی (١,٤٩٧)
بوختن=جستجونمودن و این از هنر مخفف کردن پارسیان کهن است که با یک حرف ن فعل نمودن را می اورد مثل تاخت و تاختن دوید دویدن
یوخت=جستجو
غذای در حال طبخ . . . . امروزه به هرجاکه روی دیگ به بار است آرای من و تو بیک لقمه نانی شکار است. . . مصیب مهرآشیان مسکنی طنز انتخابات
غذایی که در حال پختن روی اجاق بار شده است
کسیکه بار تجاری میخرد حال چه میوه باشد چه کالای دیگری
میوه فروش کالا فروش خشکه بار فروش هم جز بار فروش شده
بار مطاع و کالا مثلا بار فروش البته میوه فروش بوده ولی کم کم به کالاهای تجاری هم گفته شده بار خر
بهره اور شده مثلا کارخانه ای به بهره برداری رسیده و ثمر کارش خوب شده است
منزل محل نزول بار از اشترو چهار پایان
بار انداز مخصوص سفینه صحرایی بوده که بارش را از پشت شتر به زمین می انداخته اند چرا دوستان ما انحراف داده و به کشتی و دریا ربط می دهند بار کشتی را اگر ...
حمال حمل کننده بار
ثمربخش نتیجه بخس
ثمر کهربا و مغناطیس بار الکتریسته
نتیجه عمل مثلا رسوایی بار اورد یا نکویی بار آورد
ثمر دانش بار علمی
ثمر و میوه
محموله و آماد و مواد قابل حمل
پیشوند شاخص و مشخصه هم هست با این شاگردان با این افراد با آن فرد
پیشوند گزاره و یا گزارش هم هست با این طریق با این مشکل
با پیشوندی امری و دستوری است با اکبر برو با ماشین برو با موتور و یا هوا پیمابرو با احترام بگو پس اینجا علاوه بر همراهی دستوری و امری هم هست که باین ن ...
حرف همراهی اکبر با اصغرآمد ان مرد با اسب آمد
خامه ای که نرم و سفیدبر روی شیرجمع میشود و توی غلط است چون به خاطر قداستش طوی میگویند
سرشیری که از شیر جوشیده سرد شده که مانند یک سر پوش دومیلی تمام سطح شیر را میگیرند
چوب مشک باید باشد ولی در خراسان چوپشک میگویند که تلمبه مساست ودوغ جهت کره گیری است سر چهارپر ان چوب گردو است
چوبی با چهارپرهپهن به قطر بیست سانت ودسته عمودی 150سانتی که در تلمب ماست که مشکی سر گشاده برریک سه پایه آویزان است تلمبه می زنند و پابین بالا میکنند ...
بچه ای که تازه راه افتاده و خوب هنوز راه نمی رود
کسی که بد راه میرود و تلو تلو میخورد
جست زدن
مسابقه پرش و جست زدن است
پل کن یعنی از جو و نهر بپر شاید پر بوده در مرور زمان پل شده
بیایید مسافت را با قدم بزرگ برداریم و بشماریم چه وازه زیبایی که یک جمله را با دو واژه پل کنیم هنوزدر خراسان کاربرد دارد
گام و قدم بزرگ برداشتن
مقیاس فاصله است که هم حقیر در شعر محلی با لهجه خراسانی اورده ام کوشک بالا تا به کوشک ته به هم نزدیک بود گر میخواستی پَل کنی کمتر زیک جغوار داشت. پَ ...
مقیاس مسافتی است که حدود دویست متر کمتر است یعنی مسافتی که بانگ فریاد بلند یک فرد به فرد دیگر برسد
همان جیغوار است
جُغ =ماست ترش یا دوغ ترش مانده هروقت حباب بر روی ان نشسته باشد میگویند جُغ بر داشته است
جغ=جیغ است و مخفف شده و مازنی نیست بلکه سرتاسر خراسان ایران و خراسان بزرگ افغانستان جیغ را جِغ می نامند
بسم الله الرحمن الرحیم بنام آفریدگاری که پروردگار است و آمرزگار اینجانب مصیب مسکنی متخلص به مهرآشیان شاعر بیش از بیست هزار غزل و مسمط مسدس ومخمس و تض ...
خطف=همان اطفای حریق است
خطف همان اخطفای حریق است در منظومه عربی حاج ملاهادی اسرار میخوانیم یا من هواخطفی لفرط نوره معنی ای پرورگار نور تو پوشیده نیست بلکه چشم من زاقت نور ز ...
خطف پوشیدن نور و نار هم آمده
خطف بستن نورچشم بر نور زیاد هم هست
خطف پوشیدن آتش و حصار آن
خطف در محاصره گرفتن آتش
خطف خیره کردن برق بینایی را نمی باشد و این تعبیر غلط است بلکه پوشیدن دیده بستن چشم در نور زیاد می باشد مانند اخطفا النارپوشیدن نار و خواموش کردن آتش ...
رسول = سفیر خاص خداوند و فرستاده خاص است و حکم یا ایهالرسول بلغ بما انزل علیک ای رسول ابلاغ کن انچه بر تو نا ل شده است این حکم ماموریت خاص است و یعنی ...
نبی های الهی فقد صرفا برای نذیر و بشیر هستند ک فرق رسول با نبی در این است که رسول سفیر خداوند است و باید حتما حکم را ابلاغ و بیعت بگیرد. ودر ایات یا ...
نباء =خبر و نبی= خبر بر ودر قران محید تاکید می فرماید که یا محمد شما خاتم النبین مز باشید زیرا بعد از اسلام هیچ خبر مهمی که در ان شریعتی مانند شریعت ...
نبی های الهی
پیامبران پیغام بر از طرف خداوند بر بندگان