پیشنهادهای مصیب مهرآشیان مسکنی (١,٥٧٨)
چوب بلندی که در سر ان یک نیش تیز فلزی دو سه میلی متری دارد که با ان گاو ها یا خر های زیر یوق کشاورزی را می رانند
دستره دست اره بریغ بر بغ بر باغ بر میم بر تاکبر شخبر و شاخبر است خوشه بر علف بر است
دستره یا دست اره است
همان شاخه بر و دستره یا دست اره است
همان دستره و دست اره است
همان باغ بر و دستره یا دست اره می باشد
بریغ یا بریق خوشه انگور و غوره است
همان دستره می باشد
چاقوی اضراس داری که تیغه ان مانند چاقو در دسته آن که از شاخ آهوو یا بز است میخوابد و اکثر روستاییان ان را در جیب خود دارند چون هم چاقو است و هم داس ک ...
تیغه فلزی مانند کفچه نانوایی اما با دم کوتاه که دم فلزی آن در دسته چوبی بشکل عددهشت پارسی تا انتها فرو رفته و اگر چندتا انگشت در جلو تیغه نصب شود درس ...
بایتی داس بزرگی که مردان دروگر چست و چالاک با آن در گندمزار درو میکنند و لذا بایتی برای درو جو مناسب نیست چون خوشه انرا می ریزد
داس کوچک زنانه و بچگانه است
بَشَلَه=باش اره است که از داس کوچکتر است و برای بریدن علفزار و تقریبا داس زنانه است
همان ورچک است که بر اثر لهجه های گوناگون در خراسان و افغانستان لام آن بدل ر شده است و همان دستبند می باشد
پدافند=دفاع نمودن و ضربه زدن به دشمن در حین دفاع لذا این واژه با پاتک فرق دارد چون در پاتک هم حمله دشمن گرفته میشود و هم حمله بدشمن ناکام میشود
پد آفند=پاد آفند پاد کردن آفند دشمن خنثی کردن هجوم دشمن و ناکام کردن او از حمله
آفند= تک زدن هجوم اوردن حمله کردن
آفندازک=آفنداک کوچک
قوس و قزح است چون مانند آفندازک خمیده و بزرگ دیده میشود او را آفنداک گویند و در اصل آفندازک مصغر آفنداک است
نوع کوتاه تر آن را دَرِّه میگویند چون به هرجا اصابت کند میدراند
آفندازک دو دم یعنی هم دم منحنی آن تیز و هم دم بیرونی و خمیدگی ان و با آن سر و دست دشمن را قطع میکردند
جنگ افزاری که در باغبانی کار برد دارد و با ان شاخ وبرگ زائد درخت را می زنند
قطعه فلزی داس مانند بسیار تیز و با ندازه یک ژوبین و تیر سنان و نیزه بلند است که از سلاح های سرد خطرناک ایرانی است ولی با آمدن سلاح آتشین از ان در باغ ...
پرفند=پردانش نبرد است ولی از آنجایی که نبرد در دیدگاه ایرانی لطف خوشی نداشته به شخص محیل ومکار هم پرفند میگویند
آ فند=مخفف آهنگ فنون نبرد است آغاز جنگ وستیز
توشیح= وشح و اوشاح
توشیح = همان تنفیذ حکم و انتخاب ان مقام توسط مقام بالاتر می باشد
توشیح=امضاء پادشاه که معمولا بر احکام برحسب بزرگ منشی بجای ذیل نامه بر حاشیه ان بود بحای توضیح بر حسب احترام توشیح گفته اند یعنی حاشیه زینت گردیده به ...
توشیح=زینت از زر و جواهر بر حاشیه پیکر مثل حمایل که یک تسمه بر دور کمر و دو تا تسمه از روی دوش تا تسمه کمر بود که درقرن حاضر تسمه روی دوش را فقد به ت ...
توشیح=توشیح= تزئین نامه و حکم منتخب آرایش حاشیه و تذهیب است ولی از بس این واژه را در دربار پادشاهان هنگام امضای پادشاه بر حکمی� نام بردند مردم فکر کر ...
یوشح =حاشیه آرا چه با قلم چه با گلدوزی و سوزن
یوشح=حاشیه پرداز تذهیب گر حواشح قران یا حدیث و یا تصویر
نضیج =در گردش ایام کسب تجربه کردن و پخته شدن است
نضیج=پخته در کار مانند خرمایی که بر اثر تابش خورشید ومکیدن شیره درخت خرما رسیده شده است و این واژه تحریف معنایی پیدایی کرد از وقتی که به گوشت پخته هم ...
نضیض=چکه چکه کردن یخ منجمد سخت بر اثر گرمی
چشمه ای که بعد از یخ بندان آب ان جاری شود
انکشاف=کشف دارویی مثل الکل رازی و یا کشف بیماری و میکروب مانند پاستور و یا کشف ستاره یا سیاه چال آسمان در کهکشانها
انکشاف=از دل آیات قرآن موضوع مهمی کشف کردن مثل اینجانب که سوره الطارق را کشف معنی نمودم و گفتم طارق طرق و راه های آسمانی است که امروز کریدور هوایی می ...
انکشاف=کشف کردن کاشف چیزی شدن
انکشاف= اورانیوم را غنی نمودن مثلا انیشتن هسته را انکشاف کرد
انکشاف=نوترون را از دل هسته بیرون آوردن
انکشاف=از غنچه در آمدن و قبای غنچه را شکافتن و گل شدن است
انکشاف=شکوفایی و تجلی و رشد و نمو مثلا انکشاف شهر سبزوار و بلد بیهق یا انکشاف تهران و یا انکشاف کابل و هرات
انکشاف زیبا ترین واژه که معلوم نیست در چه زمانی تحریف معنی شده زیرا شکفته شدن است و الا اصلا برهنگی و عریانی و بد نامی نیست
سرکتاب= واژه مرکب و ترکیبی نیست بدکه دو واژه سر و کتاب است. ولذا سر درپارسی علاوه بر اینکه عضو مهمی از حیوانات زنده چه گیاهی چه حیوانی سر آغاز و سر ...
کاج چوب مانند پنبه و قوزه را چوفلک می نامند که ارزش غذایی بسیار کمی برای دام دارد و دام از مجبوری ان را میخورد والا اشتهایی به ان نشان نمیدهد
پشتیبان دین یاور دین مدد رسان دین که در پست قبلی متوجه نشده ام ودناصرالین و دال از قلم تایپ افتاده است
پشتی بان دین یاور دین نصرت رسان دین
پیروز و یاور هم هست هلمن ناصر ایا کسی یاور من هست
پیروز و فاتح و نصرت یافته و یاور رسیده