پیشنهادهای مصیب مهرآشیان مسکنی (١,٤٩٧)
نگاه به هلی برن شود چون همان هلی برن است
جابجایی نیروی امداد با هلکوپتر در جنگ و در منطقه های سیل زده و زلزله زده که راه های ان منطقه تخریب شده است
جابجایی نیرو با هلکوپتر در مناطق تخریب شده راه زمینی
جابجایی نیرو با تجهیزات زمینی از راه هوا
پیاده کردن نیرو در عمق منطقه دشمن از راه هوا مانند نیروی هوا برد است ولی هولبرد نیست چون در هلی برن با تجهیزات زمینی اغلب به اعماق منطقه از راه هوا پ ...
کافه شیرینی
حلواکده شیرینی سرا
حلوا شده شیرینی سازی شیرینکده
حلواگری شیرینی پزی
حلوا شده عسلین شیرینی
نفرین شده جوف و گرسنگی
تک برگ برنده رو نشده در هال و قمارخانه
الحق در حق من اجحاف میشود که با این توضیحات کامل نام من در زیر نام افرادی باشد که هدفشان باز گو کردن نامشان در بالابردن تیراژ وازگان تکراری است که وا ...
کی =پادشاه که در شعر زره پوشی حر در نسخ میرعزا میخوانیم عرقچین کِی زیر مغفر نهم پس آنگه کله خود بر سر نهم ولی متاسفانه تعزیه خوانهای بیسواد اکثرا آ ...
کاید= کیقباد مخفف کی و قباد که لقب شاهان ساسانی بود
کیا به معنی اجداد و نیاکان
نام بزرگ و مهتر که از واژه کی که زیباترین نام پارسی است مانند کیخسرو یعنی شاه شاهان کیارش یعنی بزرگ کمانداران کیکاووس یعنی شاهنشاه بزرگ
گاو رانه است
خر رانه در خرمن می باشد
چوب بلندی که در سر ان یک نیش تیز فلزی دو سه میلی متری دارد که با ان گاو ها یا خر های زیر یوق کشاورزی را می رانند
دستره دست اره بریغ بر بغ بر باغ بر میم بر تاکبر شخبر و شاخبر است خوشه بر علف بر است
دستره یا دست اره است
همان شاخه بر و دستره یا دست اره است
همان دستره و دست اره است
همان باغ بر و دستره یا دست اره می باشد
بریغ یا بریق خوشه انگور و غوره است
همان دستره می باشد
چاقوی اضراس داری که تیغه ان مانند چاقو در دسته آن که از شاخ آهوو یا بز است میخوابد و اکثر روستاییان ان را در جیب خود دارند چون هم چاقو است و هم داس ک ...
تیغه فلزی مانند کفچه نانوایی اما با دم کوتاه که دم فلزی آن در دسته چوبی بشکل عددهشت پارسی تا انتها فرو رفته و اگر چندتا انگشت در جلو تیغه نصب شود درس ...
بایتی داس بزرگی که مردان دروگر چست و چالاک با آن در گندمزار درو میکنند و لذا بایتی برای درو جو مناسب نیست چون خوشه انرا می ریزد
داس کوچک زنانه و بچگانه است
بَشَلَه=باش اره است که از داس کوچکتر است و برای بریدن علفزار و تقریبا داس زنانه است
همان ورچک است که بر اثر لهجه های گوناگون در خراسان و افغانستان لام آن بدل ر شده است و همان دستبند می باشد
پدافند=دفاع نمودن و ضربه زدن به دشمن در حین دفاع لذا این واژه با پاتک فرق دارد چون در پاتک هم حمله دشمن گرفته میشود و هم حمله بدشمن ناکام میشود
پد آفند=پاد آفند پاد کردن آفند دشمن خنثی کردن هجوم دشمن و ناکام کردن او از حمله
آفند= تک زدن هجوم اوردن حمله کردن
آفندازک=آفنداک کوچک
قوس و قزح است چون مانند آفندازک خمیده و بزرگ دیده میشود او را آفنداک گویند و در اصل آفندازک مصغر آفنداک است
نوع کوتاه تر آن را دَرِّه میگویند چون به هرجا اصابت کند میدراند
آفندازک دو دم یعنی هم دم منحنی آن تیز و هم دم بیرونی و خمیدگی ان و با آن سر و دست دشمن را قطع میکردند
جنگ افزاری که در باغبانی کار برد دارد و با ان شاخ وبرگ زائد درخت را می زنند
قطعه فلزی داس مانند بسیار تیز و با ندازه یک ژوبین و تیر سنان و نیزه بلند است که از سلاح های سرد خطرناک ایرانی است ولی با آمدن سلاح آتشین از ان در باغ ...
پرفند=پردانش نبرد است ولی از آنجایی که نبرد در دیدگاه ایرانی لطف خوشی نداشته به شخص محیل ومکار هم پرفند میگویند
آ فند=مخفف آهنگ فنون نبرد است آغاز جنگ وستیز
توشیح= وشح و اوشاح
توشیح = همان تنفیذ حکم و انتخاب ان مقام توسط مقام بالاتر می باشد
توشیح=امضاء پادشاه که معمولا بر احکام برحسب بزرگ منشی بجای ذیل نامه بر حاشیه ان بود بحای توضیح بر حسب احترام توشیح گفته اند یعنی حاشیه زینت گردیده به ...
توشیح=زینت از زر و جواهر بر حاشیه پیکر مثل حمایل که یک تسمه بر دور کمر و دو تا تسمه از روی دوش تا تسمه کمر بود که درقرن حاضر تسمه روی دوش را فقد به ت ...
توشیح=توشیح= تزئین نامه و حکم منتخب آرایش حاشیه و تذهیب است ولی از بس این واژه را در دربار پادشاهان هنگام امضای پادشاه بر حکمی� نام بردند مردم فکر کر ...
یوشح =حاشیه آرا چه با قلم چه با گلدوزی و سوزن