پیشنهادهای زینب نیازی پور (٦٠٢)
توز در زبان لکی یعنی۱. گرد و غبار غلیظ که از سم اسب ها بر می خواسته و اصطلاح ولوت بی و توز یعنی اسب ها و سوار ها به هم آمیختن و هیچ جا بر اثر مبارزه ...
شیرین در زبان لکی یعنی۱. شیرین و شکرین و شهد و نوش گلها ۲. شیرین نام معشوقه زن در زبان لکی و غرب ایران همسر خسرو پرویز و معشوق فرهاد شیرین آی شیرین ...
شمر ته در زبان لکی به شکل شمرتَ خوانده می شود یعنی ۱. در مورد انسان استفاده شود یعنی : ترکه و بلند قد و خوش اندام ۲. در مورد گیاه یعنی تا اندازه چیدن ...
هوز یا حوض به شکل هُوز در زبان لکی یعنی ۱. طایفه۲. تیره و دسته و گروه و خاندان و ایل ۳. طبقه بندی طوایف در زبان لکی و غرب ایران مثلاً از کدوم هوز؟؟ ا ...
حوزگار در زبان لکی یعنی ۱. خواستگار و خاطر خواه و طرفدار و طالب کسی بودن
حوستن در زبان لکی به شکل حُوستن و سکون کلمه واو یعنی ۱. خواستن و خاطر خواه کسی شدن ۲. خواستگاری و اگر کلمه حوست استفاده شود یعنی ازدواج کرد
هوستن در زبان لکی با تلفظ هُوستن و ساکن روی کلمه واو یعنی۱. خواستن و۲. خواستگاری کردن و ازدواج
پیا در زبان لکی با توجه به استعمال به معنی ۱. مرد ، اگر زن خطاب کند که با پیام اومدم یعنی با شوهرم اومدم۲ . اگر در مورد شی گمشده و گشتن یک چیز و پیدا ...
شن به شکل شَن خوانده می شود و به معنی: ۱. وسیله ای که برای به باد دادن کاه و جدا کردن گندم استفاده می شده و از جنس آهن و چوب بوده که شکل چوبی آن دندا ...
ژنگ در زبان لکی یعنی : ۱. چین و شکنی که به پیشانی می افتد ، اخم ۲. رنجاندن و دلگیر کردند۳. معادل کلمه زنگ زدن آهن نیز می باشی و به معنی زنگ یعنی تیرگ ...
کوگ به شکل کُوگ و کوک هم تلفظ میشه در زبان لکی یعنی کبک
چوو و چیم در بان لکی مترادف می باشند۱. یعنی چشم و در چهل سرو شعرهای عاشقانه بااین مضمون زیاد سروده شده چیمان سی ات برمان کالت ماچی بینم دَ تون گان بر ...
ژیر در زبان لکی یعنی ۱. پست و فرو مایه۲. آدم ژیر یعنی قانع و تو سری خور و تسلیم زور۳. ژیر ی چیز یا . . . یعنی زیر ۴. اصطلاح به افراد افتاده و خاکی هم ...
٠٤ژی یوین در زبان لکی یعنی ۱. زندگی کردن و امرار معاش ۲. در برخی موارد با توجه به جمله گوینده یعنی مدل زندگی و حیات انسان
حور به شکل حُوَر در زبان لکی به معنی۱. خورشید و آفتاب و است و به شکل حور اگر نوشته شود ۲. معنی حوری و زن سیه چشم بهشتی را می دهد
ای ژ سر به شکل ای ژَ سر که کلمه ی کمی کشیده تلفظ می شود ایژَ سر در زبان لکی یعنی۱. بعد از اذان صبح از صبح دروغین که هوا ناگهان روشن به نظر می رسد تا ...
آژیر هم خانواده کلمه ژیر در زبان لکی می باشد یعنی ۱. زیرک و چابک و فرز ۲. کسی که در عین نرمخو بودن خطرناک هم هست ۳. اجیر کردن و به کار گرفتن افراد شج ...
ژی در زبان لکی یعنی: زندگی و امرار معاش ومخفف زیست و زیستن است
سوز و سویل در زبان لکی ۱. رنگین کمان
سویل در زبان لکی یعنی ۱. گوشه پشت بام که به ناودان ختم می شود و نام دیگر ناودان در زبان لکی سویل است که آب را به پایین هدایت می کند۲. و گوشه ظرف و اش ...
در زبان لکی سوزه یعنی ۱. رنگ سبز ۲. و اصطلاح رایج یعنی دختر گندمگون و سبزه روی ۳. در فرهنگ غرب ایران بیشتر معشوق ها با عنوان سوزه خطاب می شوند
دال در زبان لکی ۱. عقاب و پرنده شکاری بزرگی به رنگ سیاه که زیر بالهایش طلایی به نظر می رسد. ۲. داستان و حکایت و قشقرغ و غیل و قال۳. . دال دادن دست ما ...
ییوه در زبان لکی با حرکت الف مدی روی دومین ی و شکل کسره اول آن یِیوه خوانه می شود به معنی ۱. دیوانه و مجنون و صفی و خل و چل
در زبان لکی یعنی ۱. جنس بز نر گفته می شود پازن۲. پاژنگ اصطلاحی است که بز نر هنگام جفت گیری با پا به جفتش می زند و حرکت دادن پا را ژنگ می گویند
ساترو در زبان لکی به شکل ساترو که واو آن ساکن باشد خوانده می شود یعنی ۱. آدم ولگرد و علاف و پرخرج ۲. در برخی موارد به آدم پر رو هم گفته می شود۳. هیچی ...
بی تر به شکل بی تَر خوانده میشه در زبان لکی یعنی ۱. آدم لاغر بد غواره و بد ریخت۲. به آدم ولگرد و بی درآمد که سر بار دیگران باشد هم گفته می شود ۳. آدم ...
چوپا در زبان لکی به معنی ۱. آدم لاغر و نحیف با پاهای خشک که اصطلاحاً پاهایش وجه شبه خشکی چوب و پا هست از لحاظ خشکی و باریکی و . . . ۲. پا خشک و پایی ...
چیلک در زبان لکیبا کسره لام به شکل چیلِک یعنی ۱. چوب خشک و تکه های کوچک چوب۲. اصطلاح چیلک دست یعنی دستی که خشک و استخوانی و بدون گوشت هست ۳. در مورد ...
بیه در زبان لکی یعنی ۱. دادن و بده به من ۲. در زبان فارسی کفتر بازها هم هنگام دان پاشیدن از این کلمه استفاده می کنند یعنی بیا و بگیر
ژیره ژیر در زبان لکی یعنی ۱. زیر زیرکی و مخفیانه. ۲. مخفی کردن سر و راز و سری انجام دادن کار
ژیر در زبان لکی یعنی ۱. پست و فرو مایه۲. آدم ژیر یعنی قانع و تو سری خور و تسلیم زور۳. ژیر ی چیز یا . . . یعنی زیر ۴. اصطلاح به افراد افتاده و خاکی هم ...
ژار در زبان لکی یعنی ۱. در گذشته به دلیل عدم رعایت بهداشت بیماری های پوستی بسیار مرسوم بوده و اصطلاح ژاری روی پوست یعنی پوسته پوسته شدن پوست که بعد ا ...
وز در زبان لکی یعنی۱. چربی پرده ماننده که محتویات داخل شکم حیوانات را نگه می دارد روی روده و شکمبه و روده باریک قرار دارد۲. اصطلاح جگر وضع در لرستان ...
وژم ، وژ ، وژمه در زبان لکی بهانه و به شکل وُژم و . . . خوانده می شود به ترتیب یعنی خودم ، وژ یعنی خود طرف و شخص ، وژمه هم یعنی مال خودم و متعلق به خ ...
در زبان لکی ژون به معنی ۱. ماسیدن و حالت گرفتن چیزی۲. درد زایمان و . . . . را ژون می گویند
در زبان لکی ساج ۱. ظرفی که مثل حالات بشقاب مانند گود باشد توهَ نام دیگر آن است و ساج توهَ هم سر هم استفاده می شود ۲. ظرف فلزی از آهن و چدن و غیره که ...
ی پر با فتحه ی به شکل یَ پر در زبان لکی یعنی ۱. مخفف لپه است ۲. حبوبات دو لپه ای و چون در مناطق غرب کشور بیشتر در مورد باقلا استفاده شده در اولین ایس ...
ژی یوین در زبان لکی یعنی ۱. زندگی کردن و امرار معاش ۲. در برخی موارد با توجه به جمله گوینده یعنی مدل زنگی
چمر با فتحه چ به شکل چَمر خوانده می شود و در زبان لکی یعنی ۱. حلقه و گرفتاری و معادل کلمه چنبر یعنی حلقه بستن مار و . . . و شکل دایرة آن وجه شبه این ...
چو اُ دارای معانی متفاوت است ۱. در زبان فارسی یعنی خبر دروغ و ایجاد همهمه ۲. در زبان لکی یعنی خبر مرگ کسی و کلمه چو چو یعنی خبر مرگی که فعلاً صحت ندا ...
همار در زبان لکی با ضمه ه به شکل هُمار خوانده می شود ۱. یعنی بیابان ۲. مخفف کلمه هموار فارسی است یعنی دشت و جای باز ۳. بیابان تخت و بی آب و علف و در ...
ژ، در زبان لکی با فتحه به شکل ژَ خوانده می شود و به معنی ۱. از ۲. از جمله و چنین و چنان و ماننداست و مثلاً ژخدا یعنی از خدا یا ژچی ایه یعنی از جمله و ...
دا: که در زبان لکی که به شکل دا آ تلفظ می شود. در زبان لکی و محدوده لرها و شمال برخی نواحی جنوبی ایران یعنی: ۱. مادر ۲. در زبان لکی از دو کلمه د و اآ ...
مخار ، machar, در اصل کلمه لکی هست و چند معنی داره ۱. مخار غار یعنی غار که در جای بلند و صعب العبور هست ۲. شیش مخارج یعنی جای بلند که دسترسی به آن سخ ...
قیل و قال، قی، Gil o gal, ( قیل و قال ) چند معنی متفاوت میده ۱. در اصل زبان لکی غیژ و غژ بوده و به علت تلفظ و استفاده غیل و غال تغییر پیدا کرده و الا ...
پُوش اُو پالون کردن ، poosh o palan, ( پُوش اُ ، پالون ) ۱. هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن، معادل آن در زبان لکی پوش ( ساقه آسیاب نشده گندم و جو ) توی پا ...
پَتَه ، patah, ( پَ، تَه ) شامل چندین معنی متفاوت است ۱. اجازه و جواز یک کاری۲. اصطلاح پته کسی را روی آب انداختن یعنی آبرو و دار و ندار طرف را بر باد ...
یَسنا، yasna, ( یَس، نا ) در زبان لکی یس یعنی ناامیدی و اقبال بد هست و نا که به آن اضافه شود یعنی یس و ناامیدی نیاد و نمی خوایم به طور کامل تر یعنی ن ...
دَسِت خُوَش، daset ghoash, در زبان لکی یعنی: دست خوش در یک معنا یعنی دچار دگرگونی و تحول رویدادهای مختلف و این معانی بسته به جمله معنی متفاوتی رو میر ...
۱. چتر باز ، chatbaz, در اصلاح لکی یعنی جوانی که با موهای جلوی سرش بازی می کنه و اصطلاحاً خود نمایی می کنه و درصدد اغفال ذهن ببینده است۲. و در اصلاح ...