پیشنهادهای زینب نیازی پور (٥٢٩)
آزا در زبان لکی یعنی: ۱. سالم ، درست ، تندرست، کامل، ۲. سریع ، تند ، فرز، سراسیمه، اصطلاح آزا آزا یعنی تند سریع ومثل چت در مورد کار کردن و حرکات ورزش ...
گِره گُرج با سکون ه و ج در زبان لکی یعنی ۱. سالم و تندرست و سلامت ، سرحال۲. این کلمه از گره یعنی حرارت و گرج به معنی قرمزی و سلامتی به نوعی رنگ صورت ...
گِران ، گِرون، گِره َدر زبان لکی یعنی: ۱. آتش۲. بی قرار و بی تاب و پر التهاب ۳. گِر با سکون ر و اصطلاح گر گِرتمهَ: یعنی از شدت حرارت و گرما از تشنگی ...
ژُوان در زبان لکی یعنی : ۱. جوان۲. رشید و خوش قد و بالا و نوژوان یعنی یعنی نوجوان سن ۱۰ تا ۱۵ ، کم سن و سال و در زبان لکی نوحه: نوژوانم گمُ بیهَ آرام ...
یارمو ، یارمه، در زبان لکی یعنی: ۱. شاخه ای که درختچه خیار تولید می کنه و بلند میشه ۲. شاخه هایی که درخت مو و انگور تولید می کنند و بلند شدن شاخه و ر ...
دنون در زبان لکی یعنی:۱. دندان و در چهل سرو چنین آمده:دم دُر دِنون دُر ، دُر و بان دُر یُو گونایِ مخمل تازه قیچی بِر یعنی دندان ودهنش مثل در و گوهر ...
رِن ، رِندک ، رِ نچی ، رِ ن باز ، رن و بَن دار، رِن و بن باز در زبان لکی یعنی:۱. حقه باز ، کلاهبردار، کسی که سر مردم کلاه میزاره، اهل حقه بازی و سیاه ...
حُوس گَر در زبان لکی یعنی: ۱. گدا، کسی که تمام حوائجش را از دیگران طلب می کند ، ۲. دریوزه کسی که لباس کهنه و نامناسب می پوشد و با دوره گردی و گدایی ر ...
حُوس و داد در زبان لکی یعنی: ۱. گدایی۲. پناه بردن به مردم و طلب کمک از اقوام و با فقر زیستن و استمداد از کمک های مردمی۳. حوس مخفف کلمه خواستن فارسی ا ...
چَرچی در زبان لکی یعنی: ۱. فروشنده دوره گرد ۲. در مناطق غرب ایران برای تحقیر کسی که گدا صفت است و سر چند تومن چانه می زند و افراد طماع و بخیل هم چرچی ...
چهل سُرو یا سُراوو در زبان لکی یعنی اشعار باستانی که غالباً در وصف طبیعت و معشوق و حالات و احوال مردم سروده شده و قدمت هزار ساله دارد و چهل سرو در من ...
مَیُو در زبان لکی یعنی:۱. شدن بودن و گشتن و گردیدن و مُوُ ، مُوایمن، مُواینون یعنی می شود، می شویم، می شوید
یِیل در زبان لکی یعنی: ۱. اول شب و قبل از اذان مغرب که تاریک نیست و آسمان روشن به نظر میرسه۲. اگر بگن شو صو ییل داته یعنی سپیده صبح روشن شد و آفتاب د ...
وِییل در زبان لکی یعنی:۱. گمراه و سرگردان ، گم شدن گم کردن راه، حیران۲. در مورد کسی که سرپرست نداشته باشه یا حیوان گم شده هم استفاده میشه یعنی بی صاح ...
اِ فیِی در زبان لکی یعنی: ۱. مخفف آخیش فارسی یعنی رها شدن و آزاد شدن ۲. کیف کردن و لذت بردن از کاری ۳. شبه جمله است در مورد ایجاد دردسر و بلا برای دی ...
کیسَل در زبان لکی به معنی: ۱. لاک پشت ، سنگ پشت ۲. مثل کیسل سرش رو برده داخل لاک خودش یعنی خوش خیال هست و خیال خام کرده در حالی که در معرض خطرات هست، ...
جِکهَ در زبان لکی یعنی : ۱. گنجشک ۲. جکه از جیک جیک گرفته شده و اگر به عنوان صفت برای انسان استفاده شود یعنی زرنگ و تیز و سریع۳. مثل جکه کارها رو انج ...
کِز یعنی در زبان لکی یعنی ۱. بیمار و مریض ۲. سوزش و درد و۳. کز زمستان یعنی سردی ۴. کز کردن کردن یعنی غمگین و ناراحت عزادار ۵. کِز یا کِر کِر ته دیگ ی ...
سِر او در زبان لکی یعنی : ۱. سراب آب ۲. مخفف سر آب بودن و سرچشمه آب که از زمین می جوشد و در چهل سرو هم به سرو اشاره شده چِماِ سَر سِراو سِرو گل بی ب ...
بور چین در زبان لکی یعنی ۱ . مخفف پرنده بور و پرنده خاکی رنگ ۲. منظور بلدرچین که به رنگ بور هم می باشد۳. و اگر به کسی گفته بشه مثل بورچین هستی یعنی گ ...
سُروو یا سُراوو در زبان لکی یعنی اشعار باستانی که غالباً در وصف طبیعت و معشوق و حالات و احوال مردم سروده شده و قدمت هزار ساله دارد و چهل سرو در مناطق ...
دِپ، دَپ در زبان لکی یعنی: دِ پ ۱ . درد و شدت درد ۲. فشار و نبض رگ و عروق که نبض تند تر میزنه ۳. احساس درد شدید در یک نقطه دَپ : ۱. موهای پیچیده وژول ...
پیت در زبان لکی یعنی:۱. از شدت درد به خود پیچیدن و چرخیدن دور خود۲. اجل و مرگ و کلمه خِ ر پیت هت ارِنِ ت یعنی اجل پشت سرت بود که بلا سرت نازل شده. ۳. ...
سَر تَپ در زبان لکی یعنی: ۱. بهم خوردن نظم طبیعی زندگی آرامش زندگی با مرگ یا مریضی یا گرفتاری ۲. این کلمه از سر و تپ تشکیل شده یعنی کلاف نخ و پشم برا ...
اوی در زبان لکی با سکون ی یعنی : ۱. بچه و نوزاد و طفل زیر ۵ ساله و کم سن و سال ۲. یعنی آی و آخ از شدت درد و گرفتاری و . . . . در شعر هر اوی اویت بی ا ...
پاسُور در زبان لکی یعنی : ۱. پا سور از پا و سور تشکیل شده یعنی لیز کردن با پا و مالیدن گل پشت بام با پا سقف های گلی خانه های قدیمی که ترک بر می داشت ...
پاسارهِ در زبان لکی یعنی:۱. گوشه هر چیز اعم از دیوار و حاشیه دیوار و کنج دیوار و خانه
هُوکارهِ در زبان لکی به معنی : ۱. این کلمه از هو بعلاوه کاره ساخته شده هو یعنی تاثیر خلق و خوی دیگری بر فرد یا . . . و کاره یعنی در مورد کاری و در کل ...
هُوکِلَه در زبان لکی یعنی : ۱. کوچیک و ظریف و کسی که ریز نقش باشه در مورد بزرگسال و بچه ها با توجه به استعمال لغت معنی فرق می کنه ۲. هو کلی یعنی سن ک ...
هناس ، هناسی در زبان لکی یعنی: ۱. نفس ، ۲. آه و افسوس در شعر تا گه ناکومی یاره پیت کردم ایسه پشیمون هناسی سردم یعنی بعضی مواقع من بهت غیض کردم الان ...
هَت، هَتین، هاتین، هَتیمن، در زبان لکی یعنی: آمد، اومدی، آمدن ، همگی اومدیم می باشید
بِچیم، بِچِم، بِچیمِن و بِچِه، چین در زبان لکی یعنی بریم، برم ، همگی بریم ، برو ، رفتی؟ هست و ریشه آن از کلمه چِی یِن ، چِ یِ ن گرفته شده یعنی رفتن
موره در زبان لکی با توجه به استعمال یعنی : ۱. نوحه و هوره و مویه ۲. و موره چوبهاب بید مجنون یا بید را می آورند و می بافند و به شکل سبد بزرگ در می آور ...
مِررو در زبان لکی یعنی : ۱. اخمو و رو ترش و بد اخلاق ۲. مِر کردن یعنی یعنی اخم کردن و ابروها رو گره کردن و کز کردن گوشه ای و قهر کردن
مَروو در زبان لکی یعنی گلابی وحشی و خود رو که کمی از میوه گلابی معمولی کوچک تر است و در نواحی خرم آباد لرستان و کاکا رضا الشتر می روید و به میوه گلاب ...
کَی در زبان لکی با توجه به استعمال یعنی:۱. کهنه و فرسوده و خراب و شکسته۲. سوء استفاده از موقعیت و کسی نباشه کسب رو کنترل کنه میگن کَی ت کت یعنی کسی ن ...
کِی کِی با سکون هر دو حرف ی در زبان لکی یعنی : ۱پشت سر را نگاه کردن و نگاه های گاه به گاه و در چهل سرو هر کی کی ت بی بو تا کی ت کَم و سُوینگتَه کیا ...
چُنوک در زبان لکی به معنای: ۱. شکمو و حریص و کسی که به حق خودش راضی نیست ۲. در مورد حیوانات و سگ هم یعنی ولگرد و سیری ناپذیر و دوره گرد گرسنه
دِژ در زبان لکی به معنی ۱. بیماری و ناخوشی و بد حالی و بیماری واگیر دار ۲. بوی بد ناشی از عرق و و تعفن ۳. یعنی حصاربلند محکم و غیر قابل نفوذ
آزا در زبان لکی باتوجه به جمله یعنی ۱. سریع و تند و فرز و با سرعت و در جمله آزا حوردت یعنی سریع خوردی و آزا آزا کاری ت کرد یعنی سریع کارها رو با سرعت ...
مِ در زبان لکی یعنی : من
وَ در زبان لکی یعنی با توجه به کابرد معنی متفاوت دارد ۱. وسیله در جمله ودرد گَن گرفتار نویین یعنی به وسیله بیماری بد گرفتار نشین. در برخی جملات معنی ...
آل در زبان لکی یعنی ۱. اهل و گروه و طایفه و تیره و دسته و اولین معنی که در زبان لکی به ذهن متبادر می شود۱. معنی ادا و اطوار است و اگر بگن طرف آل باز ...
مِرژِنگ در زبان لکی با سکون ر یعنی: مژه چشم و در چهل سرو هم آمده: خُوشمِه چَ تَ مای ار نُو م ری نیشتِن و بال مرژنگ جِهالون کُشتِن یعنی : خوشم از چه چ ...
دِروُش در زبان لکی یعنی سوزن بزرگ که معمولاً برای سوراخ کردن پوست و چرم و چیزهای زخیم و. . . صنعت زین و ساخت مشک پوستی برای عشایر و ایجاد سوراخ برای ...
حُویرات در زبان لکی یعنی ۱. بوی مشک و رایحه عطرهایی که از حورهای بهشت استشمام می شود ۲. این کلمه بر وزن فُ عیل است و از حوری گرفته شده به مانی عطر خو ...
تِله با کسره ت در زبان لکی یعنی :۱. غذایی که با آرد و آب درست می شود به این صورت که آرد را با آب سرد مخلوط و روی حرارت قرار می دهند و تا بجوشد و رنگ ...
دالکَه در زبان لکی یعنی : ۱. مادر و پسوند ک بیانگر عزیز است در برخی موارد یعنی مادر عزیزم ۲. دالکه در برخی مناطق برای نامیدن مادر مادر یا مادر پدری ه ...
هژبر در زبان لکی یعنی ۱. اژدها پیکر ۲. دلیر و شجاع و نترس این کلمه در زبان فارسی و اشعار فردوسی در مورد شجاعت پهلوانان و بیان صفات آنها آمده
هژیر در زبان لکی یعنی ۱. باهوش و زیرک و فرز و کسی که با فراست و کیاست عمل می کند