پیشنهاد‌های زینب نیازی پور (٥٢٩)

بازدید
١٧٧
تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

پژیر در زبان لکی به معنی : ۱. باقی مانده و خورده های کشک خشک شده ریزه های کشک بیشتر عشایر غرب ایران این کلمه را در مورد کش و پس مانده کشک تر و خشک اس ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَژهَ در زبان لکی یعنی ۱. از آن و مانند و نظیر آن و اسم اشاره است برای برای اشاره به کسی یا چیزی یا . . .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چی ژین در زبان لکی یعنی ۱. یعنی زندگیت به چه نحو است و چطوره و اصطلاح فارسی چطور می گذرونی با آن برابر است

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُوییچ در زبان لکی یعنی ۱. گلوله ۲. اصلاح برف گوییچ گوییچ یعنی گوله گوله مثل تیله دایره

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وِ یر در زبان لکی به معنی ۱. برف می باشد ۲. ویر گویچ گویچ یعنی گوله های برف برف و بوران

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اِسپی در زبان زبان لکی یعنی : ۱. مخفف سپید به معنی سفید و روشن ۲. در اصطلاح مسگرها اسپی کردن یعنی ظرف را سفید کردن با آلیاژ مخصوص سفید گری ۳. کراس اس ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نال در زبان لکی یعنی :۱. تار مو و شعر نمی ام و دار دنیا ی تالی د کیس اسپیت یعنی یک تار موی سفید تو رو به تمام دنیا نمیدم ۲. رشته های باریک نخ یا تال ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عجیده در زبان لکی به شکل آجیده و آژیده و اَژده نوشته می شود به عنی ۱. رئیس وسر پرست و سرگروه و فرمانده ۲. اسم دختر استعمال شود یعنی سفید روی و زیبای. ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شش با توجه به حرکات سه گانه شِش در زبان لکی یعنی ۱. شپش و موجود موزی که بهوموهای و سر حمله می کنند وبه آن ژادی هم می گویند ۲. شُش یعنی پف و ریه ۳. اص ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دِ یُون در زبان لکی یعنی ۱. سوزنی که کلفت تر هست و برای دوختن لحاف و بالش و ملحفه و پارچه های کلفت استفاده میشده

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُنوژ در زبان لکی یعنی ۱. جوالدوز ۲. سوزن بزرگ آهنی و یا فولادی برای دوختن پارچه های کلفت و کارهایی که سوزن کاربرد ندارد و برای دوخت درب گونی و کیسه ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

در زبان لکی دَر زَن یعنی ۱. سوزن ۲. سوراخ کننده ۳. وسیله که درزها رامخفی می کند درزی یعنی خیاط و کسی که از درزن استفاده می کند در مناطق غربی ایران لک ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هچین در زبان لکی به شکل هَچین نوشته و به معنی ۱. نخ دوختن ۲. تابیده و نخی که به دور قر قره جمع شده ۳. خطاب به کسی قصد رفتن دارد در استعمال می گویند ه ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آژ در زبان لکی باتوجه به استعمال کلمه یعنی ۱. دوختن با نخ و سوزن ۲. آژ د یعنی بدوز ۳. این کلمه در مورد مبارزه و تیر اندازی یعنی با تیر طرف مقابل را س ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کور در زبان لکی با اسکان واو یعنی: ۱. ایستادن و جمع شدن حیوانات در فصل گرما که حرارت و گرمای باعث جمع شدن گلهدبه اینحالت نی شود حیوانات سرهایشان را پ ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

شو در زبان لکی به شکل شُو به معنی ۱. مخفف شوی و همسر و شوهر می باشد در گویش لری به آن شیی ۲. در گویش لرهای بروجرد شیی به معنای چه و برای چه و علت انج ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رو در زبان لکی با تلفظ متفاوت چند معنی دارد ۱. رو به شکل رُو یعنی رو دهانه و مسیل آب ۲. و به معنی چهره و رخ و صورت نیز می باشد و مه رو یعنی صورت مثل ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان لکی رو رو با اسکان دو حرف واو تلفظ میشه یعنی ۱. همهمه و سر و صدا ۲. حرف مردم که دروغ و اصلش معلوم نیست۳. حرف من در آوردی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

ی کر در زبان لکی به شکل یَ کِر نوشته می شود یعنی ۱. سفید ی که از شدت روشن بودن برق می زند ۲. در مورد لباس و رنگ موی بز یا گره خر یا الغ یاداسب یعنی س ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی عاردر زبان لکی یعنی ۱. بی آبرو و بیفکر ۲. تن پرور و بی خاصیت کسی که دغدغه ای توی زندگی نداره۳. بی خیال و بی درد و کسی که نسبت به دردهای خودش احساس ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طاس در زبان لکی یعنی ۱. کاسه بزرگ و بیشتر معنی کاسه که با اون غذا می خورن و ق طاس یعنی به اندازه نصفه کاسه ۲. معنی پیمانه های بزرگ برای بهم زدن خمیر ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ضاعف که به شکل ضاءف خوانده می شود در زبان لکی یعنی: ۱. از پا افتادن و از پا در آمدن۲. ضعیف شدن و هم خانواده ضعیف و کم جان شدن است ۳. ضاعف یعنی ضعف بد ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اشکیا در زبان لکی به شکل اِ شکیا یعنی : ۱. شکسته شدن و ازبین رفتند. هم خانواده شکستن در فارسی می باشد ریشه آن شکست می باشد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر چوکه در زبان لکی به شکل سَر چُ وکه خوانده میشه یعنی:۱. کسی که هنگام دس یا رقص محلی در مناطق غرب ایران در اول صف دستمال به دست است و دایره را می چر ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرجه در زبان لکی به شکل سِرَجَه با سکون آخر کلمه یعنی : ۱. یعنی جلسه دیدار مادرشوهر باعروس و گرفتن عیب و ایراد و صفات خوب دختر ۲. بر انداز کردن دختری ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روژ در زبان لکی یعنی : ۱. روز ۲. روشنایی آسمان و تابیدن پرتو آفتاب در اول صبح در شعر لکی زیر رَم کردی روژا کردی وِیر سر نِثاریا بردهِ یعنی خداوند به ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اشکار در زبان لکی به شکل اِشکار نوشته می شود یعنی:۱. بز کوهی ۲. این کلمه مخفف شکار می باشد و در استعمال محلی اعم از بز و کل کوهی یعنی گوزن و آهو می ب ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اشکها در زبان لکی باه شکل اِ شکیا یعنی : ۱. شکسته شدن و ازبین رفتند. هم خانواده شکستن در فارسی می باشد ریشه آن شکست می باشد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

ضاعف گه به شکل ضاءف خوانده می شود در زبان لکی یعنی: ۱. از پا افتادن و از پا در آمدن۲. ضعیف شدن و هم خانواده ضعیف و کم جان شدن است ۳. ضاعف یعنی ضعف بد ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخل در زبان لکی به شکل مَخَل یعنی : آتشدان وکاربرد امروزه یعنی منقل یا کباب پز

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مژ در زبان لکی با کسره میم به شکل مِژ خوانده می شود و به معنی ۱. داغی زغال وقتی که گل یا گر می گیرد و داغ و قرمز می شود ۲. در مورد خوردن شیر یا در آو ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آوروت در زبان لکی به شکل آوَ رُیت خوانده می شود یعنی ۱. کچل و بی مو کردن کندن مو و زایدهای بدن پرندگان و مرغ یا کله پاچه گاو و گوسفند و حیوانات حلال ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خلا خل در زبان لکی به شکل خِلا خِل خوانده می شود یعنی ۱. خلا یعنی پر و مسدود و خل یعنی خراب و نابود کردن ۲. در مورد چشمه یا چاه یعنی چشمه خشک و خراب ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیور به شکل سَیور در زبان لکی یعنی۱. پهن و پشکل گاو و گوسفند ۲. فضولات حیوانی ۳. سیوردونی یعنی جای جمع شدن فضولات حیوانی ۴. در زبان لکی سیور معادل یا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رشتو در زبان لکی از رشت و واو تشکیل شده یعنی ۱. کسی که فقط در قید و بند زیبایی ظاهر و سر وضع خودش است و به ظاهرش خیلی اهمیت می دهد ۲. به آدم پر فیس و ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رشتینه در زبان لکی از دو جزء رشت و ینه تشکیل شده یعنی سرشتن و بافتن و تابیدن و خلق کردن اثر هنری با پشم را رشتن می گویند که بیشتر شامل قالی و نخ قالی ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موذ در زبان لکی یعنی ۱. شرارت و بد جنس بودن ۲. موذ کاشتن یعنی با تقلب و بد جنس بازی و نامردی کاری را پیش بردن۳. توز و موذ یعنی دیگران را با بد جنسی و ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

توز در زبان لکی یعنی۱. گرد و غبار غلیظ که از سم اسب ها بر می خواسته و اصطلاح ولوت بی و توز یعنی اسب ها و سوار ها به هم آمیختن و هیچ جا بر اثر مبارزه ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیرین در زبان لکی یعنی۱. شیرین و شکرین و شهد و نوش گلها ۲. شیرین نام معشوقه زن در زبان لکی و غرب ایران همسر خسرو پرویز و معشوق فرهاد شیرین آی شیرین ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شمر ته در زبان لکی به شکل شمرتَ خوانده می شود یعنی ۱. در مورد انسان استفاده شود یعنی : ترکه و بلند قد و خوش اندام ۲. در مورد گیاه یعنی تا اندازه چیدن ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هوز یا حوض به شکل هُوز در زبان لکی یعنی ۱. طایفه۲. تیره و دسته و گروه و خاندان و ایل ۳. طبقه بندی طوایف در زبان لکی و غرب ایران مثلاً از کدوم هوز؟؟ ا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حوزگار در زبان لکی یعنی ۱. خواستگار و خاطر خواه و طرفدار و طالب کسی بودن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حوستن در زبان لکی به شکل حُوستن و سکون کلمه واو یعنی ۱. خواستن و خاطر خواه کسی شدن ۲. خواستگاری و اگر کلمه حوست استفاده شود یعنی ازدواج کرد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هوستن در زبان لکی با تلفظ هُوستن و ساکن روی کلمه واو یعنی۱. خواستن و۲. خواستگاری کردن و ازدواج

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیا در زبان لکی با توجه به استعمال به معنی ۱. مرد ، اگر زن خطاب کند که با پیام اومدم یعنی با شوهرم اومدم۲ . اگر در مورد شی گمشده و گشتن یک چیز و پیدا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شن به شکل شَن خوانده می شود و به معنی: ۱. وسیله ای که برای به باد دادن کاه و جدا کردن گندم استفاده می شده و از جنس آهن و چوب بوده که شکل چوبی آن دندا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ژنگ در زبان لکی یعنی : ۱. چین و شکنی که به پیشانی می افتد ، اخم ۲. رنجاندن و دلگیر کردند۳. معادل کلمه زنگ زدن آهن نیز می باشی و به معنی زنگ یعنی تیرگ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

کوگ به شکل کُوگ و کوک هم تلفظ میشه در زبان لکی یعنی کبک

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چوو و چیم در بان لکی مترادف می باشند۱. یعنی چشم و در چهل سرو شعرهای عاشقانه بااین مضمون زیاد سروده شده چیمان سی ات برمان کالت ماچی بینم دَ تون گان بر ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ژیر در زبان لکی یعنی ۱. پست و فرو مایه۲. آدم ژیر یعنی قانع و تو سری خور و تسلیم زور۳. ژیر ی چیز یا . . . یعنی زیر ۴. اصطلاح به افراد افتاده و خاکی هم ...