پیشنهادهای زینب نیازی پور (٥٠٠)
معادل فارسی آن در لکی یعنی، روسری، روسریم ، روسریت، روسریهامون ، روسریهاتون، که روسر ی معمولی و کوتاه نیست بزرگ و دو متری و سه متری و بلند هست به اسم ...
ژاژا در زبان لکی یعنی: ۱. جویده شده۲. نرم شده و نابود کردن با دندان۳. اگر به طور استعاری در مورد انسان استفاده شود و بگن فلانی ژا ژا شده یعنی چیزی از ...
ژا در زبان لکی یعنی:۱. نشخوار حیوانات گیاهخوار اهلی اعم از گاو و گوسفند و . . . ۲. جویدن به طور استمرار
بَرز در زبان لکی یعنی: بلندی و نخوت و خود برتر بینی بالا بودن مهم ترین معنی اون هست ی چیتِ چهِ بی تو کردت ژَ ور هُواکَت بَرزه نِمکِین مَه سَر یعنی ...
کُوگ در زبان لکی یعنی: کبک کوهی و در چهل سرو آمده : پِیالهَ چینی چِیم کُوگ دری بال چُو کَلِ سَررَم هَر هُوین اِ خیال یعنی: کسی که چشمات مثل استکان ...
کِیِک در زبان لکی و گویش لری یعنی: انگشت، و جمعی انگشتان یعنی کِیِکِی و در چهل سرو آمده: تو دِر اوچهِ دِر ساقی مه ِ دِر ایچه دِر بَنِم کس نیا کس نَر ...
ساق در زبان لکی و گویش لری یعنی: ۱. صحیح و سالم و سلامت ، در امان ، جای امنی. و به معنی شاخه و ساقه نیز می باشد و در چهل سرو آمده: تو دِر اوچهِ دِر ...
مُوآرو در زبان لکی یعنی: می باره ، می ریزه ، تراوش می کنه، در چهل سرو آمده: کراسَکت چیتَ گُل پُوکِهِ دارو اَر بان چَتِریت طِلا مُو آرو لباست نازکه ...
رَوَنِت در زبان لکی یعنی: روبرو و مقابل و در چهل سرو هم آمده: یا هُمسات بویام یا وَ روَنت یا بَنی بواَت هفت سال اَر بن ات یعنی یا یا همسایت بودم و ه ...
اُوو در زبان لکی یعنی:آب در چهل سرو آمده: یا اویی بُویام بِچیام وَ جُواِت تِک تِک بتِکیام وَ زلفی خُواِت یعنی: کاش مثل یک آب روان توی جوی تو ریخته م ...
کِراس در زبان لکی یعنی: لباس یا هُمسات بویام و َ دَس ِ راسِت یا گُلی بُیام وَقِ کِراست یعنی : کاش همسایه درست راستت بودم یا اینکه گلی بودم که به لبا ...
بُویی در زبان لکی یعنی:۱. عروس و در چهل سرو : داآم بُویی خُواَم ُبویی مگر داآت بُویی نُویی شَش سالَ وَ دستگیرون بین َسر گوسالی وات نویی یعنی : مادرم ...
هِرازگُونی در زبان لکی یعنی:بازی تاب بازی که بیشتراز طناب و رسن که از موی بز بافته میشه و بسیار محکم هست و با آن تاب بازی می کنند و اصطلاح هِرازگُونی ...
مَلهُو در زبان لکی یعنی: درخت آلبالوی وحشی که میوه ای مانند آلبالو داره با رنگ آن و طعم ملس و میوه رسیده آن خود خوش بو و عطر است و از چوب آن به عنوان ...
سی قاف در زبان لکی یعنی: ۱. کسی که با بزرگ نمایی و لودگی چیزی ، شخصی یا کاری رو به شوخی و مسخره بیان می کنه
شُون در زبان لکی یعنی: شانه
تُوپال بازی در زبان لکی یعنی: بازی فوتبال
شُون اُ مِی در زبان لکی یعنی: سرشانه و کارور پشت لباس ، مِی شُون پین یعنی: چهار شانه
مِی شُون در زبان لکی یعنی: یقه لباس
دَربال در زبان لکی یعنی: آستین، لبه و مچ آستین
نیم بَن در زبان لکی یعنی: تخم مرغ نیمروبدون شکستن زرده و نیم پز شده و عسلی توی روغن
میردَه ، میرهَ در زبان لکی یعنی: ۱. این کلمه مخفف مهردهنده یعنی کسی که به زن مهر و محبت خود رابه زن می بخشد، شوهر ۲. مترادف شُوی به معنی شوهر می باشد ...
یَکِر در زبان لکی به شکل یَ کِر نوشته می شود یعنی ۱. سفید ی که از شدت روشن بودن برق می زند ۲. در مورد لباس و رنگ موی بز یا گره خر یا الغ یاداسب یعنی ...
خُووآدون در زبان لکی یعنی: نمکدون، نمک پاش
خُوو آلینه در زبان لکی یعنی : نمکزار
بالا بلند، بلند بالا ، در زبان لکی یعنی : قد بلند و خوش هیکل ، خوش قد و بالا چش سیا بالا بلند کهِ میایی دِ خواِم یعنی ای یار چشم سیاه و خوش قد و بالا ...
قَپال در زبان لکی یعنی:۱. گود کردن کف دست برای نوشیدن آب یا پر کردن کف دست برای دادن چیزی مثل گندم یا تخمه و دو کف دست را گود کردن هم به آن صدق می کن ...
٢٧آریو برزن در زبان لکی به معنای: ۱. آریو : آریایی ، با اصل و نسب ۲. برزن : به معنای کوه ، دشت ، بیابان و محله و کوچه، و یا بَر زن یعنی کسی که اهل دش ...
٢٧چُوله در زبان لکی باتوجه به استعمال یعنی:۱. سیخ چُولی ، چُو له یعنی جوجه تیغی ، خارپشت۲. در مورد انسان بگن چوله آشو : یعنی عامل تفرقه و اختلاف و کس ...
شُون در زبان لکی یعنی: ۱. چوپان ۲ معنای نگهبان و محافظ را هم می دهد اگر در مورد انسان استعمال شود در چهل سرو هم آمده: مِن شُونهَ ییوَه شیر وَ قَپال ...
چُوله در زبان لکی باتوجه به استعمال یعنی:۱. سیخ چُولی ، چُو له یعنی جوجه تیغی ، خارپشت۲. در مورد انسان بگن چوله آشو : یعنی عامل تفرقه و اختلاف و کسی ...
آریو برزن در زبان لکی به معنای: ۱. آریو : آریایی ، با اصل و نسب ۲. برزن : به معنای کوه ، دشت ، بیابان و محله و کوچه، و یا بَر زن یعنی کسی که اهل دشت ...
خُووآ در زبان لکی یعنی : نمک و در شعر : بزَ رون بِزَرون هُویمن ار سَر خُوو آ طلاق نُصرتُون اوتیمن اَر نو آ یعنی شادی و هلهله کن ما توی منطقه نمکزار ...
یالک و هُووس در زبان لکی یعنی: التماس و اظهار عجز و ناتوانی
د ر زبان لکی یعنی : التماس کردم، التماس کردیم، التماس کردید، التماس می کنه، التماس کن
درزبان لکی یعنی: خودم، خودت ، خودمون ، خودتون
در زبان لکی یعنی: نیومد؟ نیومدی؟ نیومدید، نیومدیم؟
در زبان لکی یعنی ۱. نشخوار حیوانات گاو و گوسفند و حیوانات اهلی گیاهخوار۲. هضم غذا
بالا بلند در زبان لکی یعنی : قد بلند و خوش هیکل ، خوش قد و بالا
آژ در زبان لکی یعنی دوختن و سوراخ کردن و اصطلاح با تیر آژ دا و یَکا یعنی باتیر بهش زد و تیر سوراخش کرد
آژاژکی در زبان لکی یعنی خمیازه ناشی از خواب یا خستگی
هراتین در زبان لکی یعنی : روسری ابریشمی با طرح گلونی و در ابعاد کوچک و بزرگ که با آن سرون می بندند
در زبان لکی یعنی : بارش برف با سرعت و زیاد ، برف و بوران
وارُون در زبان لکی یعنی: باران، نم نم وارون یعنی بارون نم نم و آرام
۱. گندم آسیاب شده برای پخت حلیم و ترخینه۲. گندم نیمه آسیاب
۱. روشن کردن ، روشن کنن و مترادف جاخ کردن که معنی روشن کردن است
۱. آتش دان و محل نگهداری آتش مترادف کوونِک ، ۲. محل برپایی آتش ، بخاری ، اجاق، چراغ
۱. آتش و شعله آتش
۱. از دو جزء کوون و نِک یعنی سنگهای کوچک و محافظ که اطراف هم چیده می شد و داخل آن را چاله می کنند و داخل آن آتش روشن می کنند ۲. مترادف تژگاه ، آتش دا ...