پیشنهاد‌های زینب نیازی پور (٥٢٩)

بازدید
١٨١
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

٠٤ژی یوین در زبان لکی یعنی ۱. زندگی کردن و امرار معاش ۲. در برخی موارد با توجه به جمله گوینده یعنی مدل زندگی و حیات انسان

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

حور به شکل حُوَر در زبان لکی به معنی۱. خورشید و آفتاب و است و به شکل حور اگر نوشته شود ۲. معنی حوری و زن سیه چشم بهشتی را می دهد

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ای ژ سر به شکل ای ژَ سر که کلمه ی کمی کشیده تلفظ می شود ایژَ سر در زبان لکی یعنی۱. بعد از اذان صبح از صبح دروغین که هوا ناگهان روشن به نظر می رسد تا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آژیر هم خانواده کلمه ژیر در زبان لکی می باشد یعنی ۱. زیرک و چابک و فرز ۲. کسی که در عین نرمخو بودن خطرناک هم هست ۳. اجیر کردن و به کار گرفتن افراد شج ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ژی در زبان لکی یعنی: زندگی و امرار معاش ومخفف زیست و زیستن است

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوز و سویل در زبان لکی ۱. رنگین کمان

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سویل در زبان لکی یعنی ۱. گوشه پشت بام که به ناودان ختم می شود و نام دیگر ناودان در زبان لکی سویل است که آب را به پایین هدایت می کند۲. و گوشه ظرف و اش ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان لکی سوزه یعنی ۱. رنگ سبز ۲. و اصطلاح رایج یعنی دختر گندمگون و سبزه روی ۳. در فرهنگ غرب ایران بیشتر معشوق ها با عنوان سوزه خطاب می شوند

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دال در زبان لکی ۱. عقاب و پرنده شکاری بزرگی به رنگ سیاه که زیر بالهایش طلایی به نظر می رسد. ۲. داستان و حکایت و قشقرغ و غیل و قال۳. . دال دادن دست ما ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوما در زبان لکی به معنی ۱. اگر همراه چشم بیایید یعنی نور دیده ۲. کور سوی امید و نور کم در تاریکی و ظلمات شب ۳. گوشه چشم و اشارات عاشقانه با گوشه چشم ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ییوه در زبان لکی با حرکت الف مدی روی دومین ی و شکل کسره اول آن یِیوه خوانه می شود به معنی ۱. دیوانه و مجنون و صفی و خل و چل

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان لکی یعنی ۱. جنس بز نر گفته می شود پازن۲. پاژنگ اصطلاحی است که بز نر هنگام جفت گیری با پا به جفتش می زند و حرکت دادن پا را ژنگ می گویند

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساترو در زبان لکی به شکل ساترو که واو آن ساکن باشد خوانده می شود یعنی ۱. آدم ولگرد و علاف و پرخرج ۲. در برخی موارد به آدم پر رو هم گفته می شود۳. هیچی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی تر به شکل بی تَر خوانده میشه در زبان لکی یعنی ۱. آدم لاغر بد غواره و بد ریخت۲. به آدم ولگرد و بی درآمد که سر بار دیگران باشد هم گفته می شود ۳. آدم ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چوپا در زبان لکی به معنی ۱. آدم لاغر و نحیف با پاهای خشک که اصطلاحاً پاهایش وجه شبه خشکی چوب و پا هست از لحاظ خشکی و باریکی و . . . ۲. پا خشک و پایی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیلک در زبان لکیبا کسره لام به شکل چیلِک یعنی ۱. چوب خشک و تکه های کوچک چوب۲. اصطلاح چیلک دست یعنی دستی که خشک و استخوانی و بدون گوشت هست ۳. در مورد ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیه در زبان لکی یعنی ۱. دادن و بده به من ۲. در زبان فارسی کفتر بازها هم هنگام دان پاشیدن از این کلمه استفاده می کنند یعنی بیا و بگیر

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

ب ای ب ای کسره ب به شکل بِی بِی خوانده می شود و در برخی نقاط غرب ایران و لرستان بِ بِ هم خوانده می شود در زبان لکی یعنی ۱. صبر کن ۲. اجازه بده ۳. بزا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ژیره ژیر در زبان لکی یعنی ۱. زیر زیرکی و مخفیانه. ۲. مخفی کردن سر و راز و سری انجام دادن کار

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ژیر در زبان لکی یعنی ۱. پست و فرو مایه۲. آدم ژیر یعنی قانع و تو سری خور و تسلیم زور۳. ژیر ی چیز یا . . . یعنی زیر ۴. اصطلاح به افراد افتاده و خاکی هم ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ژار در زبان لکی یعنی ۱. در گذشته به دلیل عدم رعایت بهداشت بیماری های پوستی بسیار مرسوم بوده و اصطلاح ژاری روی پوست یعنی پوسته پوسته شدن پوست که بعد ا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وز در زبان لکی یعنی۱. چربی پرده ماننده که محتویات داخل شکم حیوانات را نگه می دارد روی روده و شکمبه و روده باریک قرار دارد۲. اصطلاح جگر وضع در لرستان ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وژم ، وژ ، وژمه در زبان لکی بهانه و به شکل وُژم و . . . خوانده می شود به ترتیب یعنی خودم ، وژ یعنی خود طرف و شخص ، وژمه هم یعنی مال خودم و متعلق به خ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان لکی ژون به معنی ۱. ماسیدن و حالت گرفتن چیزی۲. درد زایمان و . . . . را ژون می گویند

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در زبان لکی ساج ۱. ظرفی که مثل حالات بشقاب مانند گود باشد توهَ نام دیگر آن است و ساج توهَ هم سر هم استفاده می شود ۲. ظرف فلزی از آهن و چدن و غیره که ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ی پر با فتحه ی به شکل یَ پر در زبان لکی یعنی ۱. مخفف لپه است ۲. حبوبات دو لپه ای و چون در مناطق غرب کشور بیشتر در مورد باقلا استفاده شده در اولین ایس ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ژی یوین در زبان لکی یعنی ۱. زندگی کردن و امرار معاش ۲. در برخی موارد با توجه به جمله گوینده یعنی مدل زنگی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چمر با فتحه چ به شکل چَمر خوانده می شود و در زبان لکی یعنی ۱. حلقه و گرفتاری و معادل کلمه چنبر یعنی حلقه بستن مار و . . . و شکل دایرة آن وجه شبه این ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چو اُ دارای معانی متفاوت است ۱. در زبان فارسی یعنی خبر دروغ و ایجاد همهمه ۲. در زبان لکی یعنی خبر مرگ کسی و کلمه چو چو یعنی خبر مرگی که فعلاً صحت ندا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همار در زبان لکی با ضمه ه به شکل هُمار خوانده می شود ۱. یعنی بیابان ۲. مخفف کلمه هموار فارسی است یعنی دشت و جای باز ۳. بیابان تخت و بی آب و علف و در ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ژ، در زبان لکی با فتحه به شکل ژَ خوانده می شود و به معنی ۱. از ۲. از جمله و چنین و چنان و ماننداست و مثلاً ژخدا یعنی از خدا یا ژچی ایه یعنی از جمله و ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دمر ار کول یا کول آژدم در زبان لکی ۱. عقرب ۲. کول آ ژ دم یعنی موجودی که با سوزن روی پشتش موجودات را به هم میدوزه و اصطلاحاً نیش میزنه۳. در مورد افراد ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

اژدر در زبان لکی ۱. یعنی اژدها ۲. مادر غول پیکر و وحشتناک که آتش از دهانش بیرون میزنه۳. به معنی شجاع و شکست ناپذیر ۴. اسم سلام جدید و موشک های زیر در ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هوره در زبان لکی که معادل گورونی با ضمه گ و به شکل گُرونی چر هست و موره و مویه فارسی است و به معنی۱. هوره ، هور: یعنی صدای حزین و ناله ای که به شکل ش ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

شین در زبان لکی به معنی ۱. شیون و ناله و اشک ۲. این کلمه مخفف شیون است یعنی فغان و ناله و فریاد و مراسمی که لرها و لک های غرب کشور در سوگ عزیزان انجا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کل با توجه به معنا و استعمال در جمله ۱. در زبان لکی کل به فتح ک و به شکل کَل یعنی جنس نر و به تنهایی یعنی بز کوهی نر و به جنس نر آهو هم اطلاق می شود ...

پیشنهاد
٠

بهیل در زبان لکی یعنی ۱. رها و آزاد ۲. در مورد اشیاء و حیوانات معنی آزاد و رها را می رساند اما اگر این کلمه در مورد انسان استفاده شود یعنی ول و بی بن ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ژیا در زبان لکی یعنی۱. زیستن ۲. زندگی کردن و ادامه حیات ۳. و اصلاح چه ژیویینی یعنی چه زندگی حالا خوب یا بد را باتوجه به استعمال کلمه می رساند

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ژن در زبان لکی با فتحه ژ به شکل ژَن یعنی زن و در زبان فارسی با کسره ژ به شکل ژِن یعنی اطلاعات وراثتی فرد

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دا: که در زبان لکی که به شکل دا آ تلفظ می شود. در زبان لکی و محدوده لرها و شمال برخی نواحی جنوبی ایران یعنی: ۱. مادر ۲. در زبان لکی از دو کلمه د و اآ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زخ با ضمه زکه زُخ خوانده می شود در زبان لکی یعنی ۱. سرما ۲. سوز سرما و انجماد ناشی از حالات سرما ۳. بیماری سرما خوردگی و سینه پهلو

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زق در زبان لکی ۱. با کسره ز که زِق خوانده می شود یعنی مقدار کم و اندک در مورد آب و مایعات ۲. به زمین باتلاق مانند که آب روی آن جمع شود زمین خشک نشده ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

همونه در زبان لکی یعنی۱. چرم سبکی که نقش توبره را بازی می کند و از پوست بز تهیه می شود ابتدا پوست بز را سالم و بدون پارگی باحفظ حالات و شکل بدن حیوان ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دس چپ در زبان لکی ۱. طحال به مناسبت بودن در طرف چپ بدن ۲. تنیاحور به ضمه ح نیز نام دیگر آن است

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان لکی دس چپ یعنی۱. طحال تنیاحور نیز با ضمه ح نام دیگر آن است

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دنی در زبان لکی یعنی۱. مخفف دنده است ۲. دنی سی یعنی کسی که طاقت و صبر زیادی دارد۳. دنی یعنی دون و فرو مایه و پستی. ۴. به معنی دنیا نیز می باشد

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان لکی پت یعنی ۱. دماغ و بینی ۲. اصطلاح پت و پهن یعنی کلفتی ۳. پت و پیله صاف کردن یعنی دماغ و صورت طرف رو صاف کردن و شکستن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیم در زبان لکی به معنی ۱. چشم ۲. لنز دوربین ۳. لیفه چیم یعنی کسی که چشم هاش چپه هست و کج است

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ق در زبان لکی باتوجه به کاربرد آن در جمله چند معنای متفاوتی دارد۱. ق یعنی کمر ق ا م میژی یعنی کمرم درد می کنه ۲. ق درمورد لباس و سایر اشیاء یعنی روی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بلاجویی در زبان لکی یعنی ۱. موجود عجیب الخلقه و ناقص ۲. عقب افتاده و کند ذهن ۳. جوینده بلا ۴. در مورد انسان یعنی بد فرم و بد جنس