پیشنهادهای نورعلی بئوار الیما(کر آیاپیر) (٦٥٧)
لری بختیاری تَرنَم:مرطوب
یکی از محل هوایی که به زور ایل شیخ بزینی لر تبار در اینجا سکنی گزید
در پاسخ به کاربر بابک شما با بی احترامی هاتون نه تنها چهره ی شوم و متعصب خود را آشکار نمودید بلکه باعث بدنامی قهرمان ملی ما بابک خرم دین شدید. به چه ...
لری بختیاری سِنَرَه:مثلث
لری بختیاری چارپَر، چارنَرَه:مربع
لری بختیاری مَرُهما: غیر قابل تخریب
لری بختیاری بای، دَنگ، اِنگ، کوهل، نَخووی: مشکل ، ایراد، مسئله
لری بختیاری اَلَنگار، مِل مِن تیَه:مزاحم
لری بختیاری ژوربیشی: مسابقه ژوربیشیَل: مسابقات
لری بختیاری سَروا، وِگَشت، تِراسا:مسافر تِراسِسِن:مسافرت
لری بختیاری وَگَه ریگِر: مستجاب الدعوه
لری بختیاری سَرژِخو، بُک:مستقل سَرژِخوگِری:استقلال
لری بختیاری پِندِلَوی، تَئمِرِّ، تیستَئمره، دَنگدَنگ:مسخره، تمسخر
لری بختیاری اَسووار وُیدِن وُر کَهد:مسلط شدن
لری بختیاری والازور:مسلط
لری بختیاری دَرتین، بایار، وَنَهزُو:مریض، درمانده
لری بختیاری دَواخَر:مسموم
لری بختیاری دِلنادَه:مطئن دلنادوَله: مطمئنا
لری بختیاری زنوازن، فروشدروش، ردوبد: معامله
لری بختیاری دِزَه، بُر: معاهده
لری بختیاری دَسمازَه:معاینه
لری بختیاری ریوُراست: مستقیم ریوُراستوَلَه: مستقیما
لری بختیاری ریتنا
لری بختیاری دِهرژِگَس، دِهرمِژال، نَشاستَه:بدموقع
لری بختیاری گُئدُلُئد، گوفتُلُفت:طرز صحبت
لری بختیاری کُلوِسَر، رِپِنا، پاوَن:طاقت فرسا
لری بختیاری مات:مزرعه
لری بختیاری نُکول کِرتِن:انکار
برای این واژه بیگانه این همه معادل در لری بختیاری هست نَک، گَرت، پِستُپِلُو، جَوَند، جَوَنگ، هیردِهَلُو، هُلُپِست
لری بختیاری رِپِهسَّه، رومِهِسَّه: مخروب
لری بختیاری رومنیدِن، پوینیدِن، رِپِنیدِن:تخریب، خراب کردن، پکاندن
لری بختیاری کِتِن، بَنت:اتصال کِتن وُیدَه: متصل
لری بختیاری نوهت
سَروین یا سارَوینَگ یک سنت کهن در میان مردم بختیاری که در فصل پاییز اجرا میشود. در این مراسم که جهت سوگواری برای قطع شدن سرو کاشمر هست آیین های خاص و ...
سنتی کهن و قدیمی ریشه در عقاید کهن ایرانی و مهر پرستی کهن که در بختیاری باقی مانده
در پاسخ به کاربر حسین اول آنکه دخالت در امور دیگران چهره ی منفور شخص را آشکار میسازد. در این صفحه دو همبتار و دوست و برادر کاملا برادرانه در حال انتق ...
لری بختیاری خورگ، گُر، گُرُشت، بِر، سوزنا، جوشنا:شعله
لری بختیاری تِندوروس:سلامت تِندوروسی:به سلامتی
لری بختیاری زین:سلاح
لری بختیاری توهمَی، شُسِر:نطفه دِهوشُسِر:نطفه ی ناپاک
لری بختیاری تِشدَریَه:ستاره باران، شاه باران در عقاید بختیاری هرگاه تشدریه، شاه باران، که همواره در نبرد با ابلیس است پیروز شود باران باریده و هرگاه ...
لری بختیاری هرگور
وِ رَئدِن:در حال رفتن وِژِسَّه:در حال فرار
لری بختیاری به، وِ:در حال
لری بختیاری بوشَسپَه:خواب سنگین و عمیق بوشَسپَه وُرَئه وُرت!:از نفرین های بختیاری که یعنی به خواب سنگین دچار شوی ( همانا در عقاید بختیاری خواب بسیار ...
لری بختیاری بی یَمورزیbiyamourzi، هیاhia:مرحوم، شادروان
لری بختیاری خِّرِشم، ایشمَه:خشم
لری بختیاری پَلگار:قانون پَلگارین:قانونی
لری بختیاری رُنگ
لری بختیاری اَوزیت، بَربیم، شَلَم، زیت: عصاره ، شیره