پیشنهادهای صمد توحیدی (١,٨٣٦)
آماذه. آماده. حماذه؛حماسه
مترجم :گرداننده. نوشته گردان. سخن گردان. مدرس:درسگو.
مدرس:درسگو. مترجم:نوشته گردان. سخن گردان. گرداننده.
تندرستی:نابیماری. کوک . تندرستی. ششدانگ. شَقِه آمدن. ( شقه اش می آید. [ناسلامتی سبک و جنبهء فرهنگی وادبیاتی دارد. ] ناتندرستی:بیماری. مریضی. ناکوک .
۱_ زمانهء زیبایی و خوشگلی. ۲_زمانهء آراسته و پیراسته بودن. کدام یک است. چه بابایان . و؛ چه بانوان.
راستهء همگنی دیرینه:حق صحبت دیرینه.
گِرد کارهای افضل الدین مرقی کاشانی؛ شاهنامهء دانش های خردی می باشند . چاپ پخشهای خوارزمی . ویراستهء مجتبی مینوی . و . . . . چنین کنند بزرگان.
آل:آل دانش. اهل دانش. آن کس آل دانش است. و اهل دانش است. آن کسان آل دانش و اهل دانش هستند. ( اهل علم )
نُوچ. کِش. وَر . دُم. سُک. تُرّ. لا ( لاین ) . یَه ( این ) وِیَه رَتَن:به این رفتند.
" راه ":دلیل. برهان. " سرراه ":سنجش و نقد " راه " برهان ودلیل. کسی این" راه" را آورد؛کسی" سر راه" به او گرفت. راه#سرراه . حرف ر در سر راه ساکن اس ...
سنگ نوشته: بَرد نِیسِسَه به زبانش لری. بَرد نِیسِیا به زبان لکی.
گِلارا. گِلاره. نام برای برخی درگاهها و . . . .
تورک:Firefox
چِز:گونه ای آفتاب پرست است. به جای کگو که گونه ای مارمولک است.
پوشش:شرم. آزرم. چشم ورو. چگونه ، چونان شکسته بندی. نه چونان عریان گردی.
زبان سخنگوی خرد است. سخنگو :اُورد:سخنران.
بابا نوین رازی:ابوبکر رازی ( ؛محمدبن زکریا ) اثرها: حاوی:گنجایش. طب روحانی:پزشکروان. " السیره الفلسفیه":" روش فرزانش " " پزشکروان " با" روانپزشکی" ...
" دردهای بند ها ":اوجاع المفاصل. ( دردهای گشوند ها ) . بند ( ها ) به لری " گشوند ( ها ) ".
ابن ندیم :پور پشیمانه. پژوهشگر . نمایه نگار. نوشته شناس و نویسندهء نوشتهء" نمایه" :" الفهرست ". آورده اند که وی نوشتهء دیگری هم داشته است
دانش ریاضی یا شمار دو گونه است. ۱_دانش شمار چرتکه ای. ۲ - دانش شمار رایانه ای. و هر کدام ارج ومرج خود را دارند.
برزنها و کوی ها و ناحیه ها ومنطقه ها هرکدام به آدابی و رسوماتی می باشند ؛ ۱ - دختران هر منطقه ای با دختران دیگر منطقه ها یکی نیستند. ۲ - پسران هیچ ب ...
پرداخته :شکیل. چه خودرو پرداخته ای است؛چه خودرو شکیلی است.
قلم من ناپدید شده است. با آنکه برای ویرایش وپیرایش پیشنهادات در خور و ضروری است .
بیم. بی مِ. بی من . تنها بمانیم امید:اومید . آمد. باهم هستیم.
بیم:بی مِ؛بی مَن. ( نبادا ) . ترس هست . نگرانی هست.
نام آوران کِر نویسی ( خط نویسی ) ؛ ۱ ۲ ۳ . . . . . . . . . . . . . . . . .
همسانشه:موازنه.
روان باز نوشت:روان باز نویسی.
باز نوشت:باز نویسی.
دیگر گفته شود؛ خون کُستَکت را می خواهی. کُستَک :استان.
چکامه پرداز. چکامه سرا. چکامه گو. چکامه نویس. چکامه ای. چکامی. چکامه کار. چکامه بند.
وُلک، که برخی تازی ها ی خودمان می گویند پارسیدهء ویلک است.
دد:داده. پدیده. ( هنوز رام و دستی نشده است ) دام :به دنبال آینده. دستی. رام.
پس:گذشت. گذشته است در برابرپیش. پس ببین:گذشت ببین. رفت ببین . دیگرببین. اینک بنگر . آنک بنگر ببین. بازببین. بازهم بنگر . . . . . . . .
نیم:برابر . مساوی. نیم کِر. :نیم خط. نیمگَر:نیم کننده. خط استواء. نیمکِر:خط استواء. کِر:خَط.
اشعار رباعی که چنین کوتاهند پر مغز و گرانمایه و بی همتاهند هر لنگهء آن را چو جهانی میدان هم نیز به راز نکته ها آگاهند شهرام سروده به سال ۱۳۶۴.
هِشت نامه:وصیت نامه.
جمجمه:جام جامه لری و فارسی کهن است.
سروده و پراکنده:"نظم و نثر.
پیش چشم. جلوی چشم. برابر چشم. درچشم؛کرد در چشمش ( برابرچشمش گفت. ) :نصب العین.
برپا. برافراشته. گمارده. گماشته. افراشته:منصوب، نصب.
نوشته از اواست:نوشته منسوب به اواست اینها بستگان آنها هستند:اینها منسوبان ( منسوب ) آنها هستند ( وابسته گان نیز می گوییم . ) . ( " وابسته. وابستگا ...
ایضاً له: از اوست. اوراست. وراست. نیز. هم. همچنین. نیز هم . هم نیز.
" زورداری :تحریم.
بیشینهء نزدیک به همه:اکثریت قریب به اتفاق. قریب به اتفاق:نزدیک به همه.
مُرغ:شاید مَرغ بوده چون در مَرغزارها زندگی می کرده اند و مَرغها ، و به روند به مُرغ گراییده است.
مائده، مَدَه، آمَدَه:فارسی است، مایده.
نامِ نمایی. نامِ مستعار. اسمِ نمایی:اسمِ مستعار. بجای واژهء : مستعار "واژهء: نمایی "بکار برده شود.
نمایی:مستعار. نامِ نمایی:نامِ مستعار. اسمِ نمایی:اسمِ مستعار.
جام جامه:جُمجُمِه، لری فارسی کهن.