پیشنهادهای صمد توحیدی (١,٨٥٠)
باسواد بزرگ:ملاصدرا.
بزرگالدین شیرازی نویسندهء سفرهای چهار گانه ویا نوشته های چهار گانه. الاسفارالاربعه.
یافتانه :جایگاه یافت. یافتگر:کار وبار یافت.
یافتانه . یافتگر
ترجمهء شعر باید بر پایهء شناخت سراینده و سرودهایش باشد زیرا؛ ۱_شاعر وسراینده آنجا که خوش بین است ( تفاءُلی ) است بدبین و تشاءُمی ترجمه نگردند ۲_آنجا ...
خوردن آبگوشت وعدسی وکشکینه و مانند اینها دو جور است. ۱_لُکِه کَش:لقمه ای. با نان خوردن. با قاشق یا با دست. ۲_تلیت؛نان در غذا ریزی، . با دست یا باقا ...
کیمیا دان:chemist که شیمی دان گویند.
ناهار:ناخورده ای. ناشتا:نداشته ای. شام: بویی، نداشته ای. زیرا به روند می خورده اند و صبح و ظهر وشام هم که سه سیر ( سور ) که به معنی جشن است بر سر ...
خبرت هست خبر هیچ زهیچ جایت نیست یا اگر هست بجز معرکه آرایش نیست . . . . . . شهرام
میانگین . میانگینی، میانگین ترین ویا میانگین تری:اقتصاد. اقتصادی. اقتصادی تر . اقتصادی تری. در ورزش و . . . . .
سیما:سیم ا برای نموناشدن و نام شدن است. سیم. " زر؛زری ". طلا. سهیل؛سهیلا. شاید اسم که فارسی است از سم وسما وسیما باشد.
گِردِهء سیمایی :مجموعهء تلویزیونی.
پیداگر. برای آوردن پیشنهاد ها در آبادیس و آنچه تواند بودرا پیش مینهم.
" اُستُقُس فوق َکلِ اُستُقُسات ":است و هستی است فرای همهء است و هست ها.
آلِشت:تعویض. عوض. آلِشتی:عوضی. تعویضی.
آماذه. آماده. حماذه؛حماسه
مترجم :گرداننده. نوشته گردان. سخن گردان. مدرس:درسگو.
مدرس:درسگو. مترجم:نوشته گردان. سخن گردان. گرداننده.
تندرستی:نابیماری. کوک . تندرستی. ششدانگ. شَقِه آمدن. ( شقه اش می آید. [ناسلامتی سبک و جنبهء فرهنگی وادبیاتی دارد. ] ناتندرستی:بیماری. مریضی. ناکوک .
۱_ زمانهء زیبایی و خوشگلی. ۲_زمانهء آراسته و پیراسته بودن. کدام یک است. چه بابایان . و؛ چه بانوان.
راستهء همگنی دیرینه:حق صحبت دیرینه.
گِرد کارهای افضل الدین مرقی کاشانی؛ شاهنامهء دانش های خردی می باشند . چاپ پخشهای خوارزمی . ویراستهء مجتبی مینوی . و . . . . چنین کنند بزرگان.
آل:آل دانش. اهل دانش. آن کس آل دانش است. و اهل دانش است. آن کسان آل دانش و اهل دانش هستند. ( اهل علم )
نُوچ. کِش. وَر . دُم. سُک. تُرّ. لا ( لاین ) . یَه ( این ) وِیَه رَتَن:به این رفتند.
" راه ":دلیل. برهان. " سرراه ":سنجش و نقد " راه " برهان ودلیل. کسی این" راه" را آورد؛کسی" سر راه" به او گرفت. راه#سرراه . حرف ر در سر راه ساکن اس ...
سنگ نوشته: بَرد نِیسِسَه به زبانش لری. بَرد نِیسِیا به زبان لکی.
گِلارا. گِلاره. نام برای برخی درگاهها و . . . .
تورک:Firefox
چِز:گونه ای آفتاب پرست است. به جای کگو که گونه ای مارمولک است.
پوشش:شرم. آزرم. چشم ورو. چگونه ، چونان شکسته بندی. نه چونان عریان گردی.
زبان سخنگوی خرد است. سخنگو :اُورد:سخنران.
بابا نوین رازی:ابوبکر رازی ( ؛محمدبن زکریا ) اثرها: حاوی:گنجایش. طب روحانی:پزشکروان. " السیره الفلسفیه":" روش فرزانش " " پزشکروان " با" روانپزشکی" ...
" دردهای بند ها ":اوجاع المفاصل. ( دردهای گشوند ها ) . بند ( ها ) به لری " گشوند ( ها ) ".
ابن ندیم :پور پشیمانه. پژوهشگر . نمایه نگار. نوشته شناس و نویسندهء نوشتهء" نمایه" :" الفهرست ". آورده اند که وی نوشتهء دیگری هم داشته است
دانش ریاضی یا شمار دو گونه است. ۱_دانش شمار چرتکه ای. ۲ - دانش شمار رایانه ای. و هر کدام ارج ومرج خود را دارند.
برزنها و کوی ها و ناحیه ها ومنطقه ها هرکدام به آدابی و رسوماتی می باشند ؛ ۱ - دختران هر منطقه ای با دختران دیگر منطقه ها یکی نیستند. ۲ - پسران هیچ ب ...
پرداخته :شکیل. چه خودرو پرداخته ای است؛چه خودرو شکیلی است.
قلم من ناپدید شده است. با آنکه برای ویرایش وپیرایش پیشنهادات در خور و ضروری است .
بیم. بی مِ. بی من . تنها بمانیم امید:اومید . آمد. باهم هستیم.
بیم:بی مِ؛بی مَن. ( نبادا ) . ترس هست . نگرانی هست.
نام آوران کِر نویسی ( خط نویسی ) ؛ ۱ ۲ ۳ . . . . . . . . . . . . . . . . .
همسانشه:موازنه.
روان باز نوشت:روان باز نویسی.
باز نوشت:باز نویسی.
دیگر گفته شود؛ خون کُستَکت را می خواهی. کُستَک :استان.
چکامه پرداز. چکامه سرا. چکامه گو. چکامه نویس. چکامه ای. چکامی. چکامه کار. چکامه بند.
وُلک، که برخی تازی ها ی خودمان می گویند پارسیدهء ویلک است.
دد:داده. پدیده. ( هنوز رام و دستی نشده است ) دام :به دنبال آینده. دستی. رام.
پس:گذشت. گذشته است در برابرپیش. پس ببین:گذشت ببین. رفت ببین . دیگرببین. اینک بنگر . آنک بنگر ببین. بازببین. بازهم بنگر . . . . . . . .
نیم:برابر . مساوی. نیم کِر. :نیم خط. نیمگَر:نیم کننده. خط استواء. نیمکِر:خط استواء. کِر:خَط.