پیشنهاد‌های Eliz👩🏽‍⚖️ (٣١٠)

بازدید
٣٦٥
تاریخ
٥ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

to go away عزیمت کردن

تاریخ
٥ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

to attract someone very much, and hold their attention مجذوب کردن

تاریخ
٨ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

سوغات مثلا: . I have always bought magnet souvenirs from each destination

تاریخ
٨ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

سیاحتی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Think of nobody but yourself خودخواه و متکبر

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Suddenly

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Carefree بی توجه و بیخیال

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

the world is your oyster:اصطلاح used to tell someone that they can achieve whatever they want دنیا در دستان توست

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

enrol: ثبت نام کردن ( معمولا برای ثبت نام در دوره های تحصیلی استفاده میشه ) مثلا: I enrolled in the modern art course. enlist: نام نویسی ( در یک گ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پایین پریدن مثلا: He leapt down from the wall

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

. Her mental condition caused her to fall onto the subway tracks

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد

رکود مثلا: . The current economic downturn has caused widespread disappointment in society

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دلشکسته مثلا: I was totally heartbroken when he put me in an uncertain situation.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

available for someone to use در چنته - در دسترس

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

change your opinion تغییر نظر مثلا: . I tried to convince her to change her mind, but she wouldn't budge

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در متون حقوقیPossession به معنی تصرف و داشتن کنترل فیزیکی بر شی یا مال ولو اینکه مالک نباشین اماااProperty به معنی مالک بودن قانونی چیزی است اعم اینک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توجه کنید به تفاوت این دو لغت: 1. Position ( موقعیت یا جایگاه ) 2. Possession ( مالکیت یا دارایی ) مثلا: Position: �موقعیت او در شرکت، مدیر بخش فر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

able to buy استطاعت در خرید

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

everyone else

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه پخش موسیقی با قابلیت هم خوانی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

connected وصل کردن مثال: . He hooked up the TV to the speakers

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روشی که در آن مخاطب هم زمان با دیدن یا شنیدن یک محتوا، قدم به قدم همان کار را انجام می دهد. مثلا: . This is a follow - along style workout video

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چسب نواری مثلا: . I used some tape to remove cat fur

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

get rid of sth از شر چیزی خلاص شدن مثلا: . She tried to get rid of a toxic relationship

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

Use: is the more common and general term. It simply means to take something and put it to work for a specific function or activity. It's straightforw ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از راه دور مثلا: . She works remotely from home

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

فرار کردن از چیزی. . مثلا: . You cannot outrun pain

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به معنی روح مثلا: Monks believe that the new generation has lost connection with their spirit

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱ - to try to get something that is difficult to get or achieve تلاش برای تحصیل امری دشوار مثلا: . After all his efforts, he finally chased his dre ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرقت به عنف و توام با خشونت تفاوتش با Theft در نوع و شدت جرم سرقت هست بدین ترتیب که Robbery سرقت توام با خشونت و از جرایم جدی و شدید هست در حالی که ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

the plural of WIFE جمع wife همسران مثلا: . Celebrities present their wives at various ceremonies

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

"Crave" بیشتر به یک میل یا خواسته شدید و خاص اشاره داره، در حالی که "enthusiasm" به شور و شوق و اشتیاق کلی و عمومی اشاره می کنه. مثلاً، ممکنه کسی شدی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که ذهن پراکنده ای داره و نمی تونه متمرکز بشه روی کار یا موضوعی مشخص. A wandering mind refers to a state where your thoughts drift away from the ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Sound sleep refers to a deep and restful state of sleep خواب عمیق و راحت

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که سریع خوابش میبره و کلمه مخالفش میشه : be wide awake

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در معرض خطر قرار دادن مثلا: The incident threatens to ruin his chances in the election

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

1 - به پایان رساندن / خاتمه دادن مثال: We need to wind up the meeting soon. باید جلسه را به زودی به پایان برسانیم. 2 - در نهایت به جایی یا موقعیتی ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خواب تکراری مثلا: . Most people have a recurring dream during their lives

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

falling asleep doze off به خواب رفتن ( مدت کوتاه )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to leave a place or situation hurriedly سراسیمه رفتن مثلا:The thief raced off down the street

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

night person شب زنده دار مخالف: early bird ( سحرخیز )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 - to make something slightly wet مرطوب شدن مثلا: The light rain has started to dampen her clothes 2 - to make feelings, especially of excitement ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

complimentary معادل free رایگان مثلا: . We are delighted to inform you that we are offering complimentary parking complementary معادلcomplementary ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارزش خبری

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

تهاجمی مثلا: . His impulsive behavior negated all of my efforts

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

اعتماد کردن برای گفتن موضوعات محرمانه مثلا: . His mistake was confiding in an untrustworthy person

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی ثباتی مالی مثلا: . Financial instability motivated her to make an effort in her job

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست و پنجه نرم کردن با اختلافات خانوادگی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

to shout or say something very loudly, especially because you are frightened, angry, or excited داد و بیداد کردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی از معانیش: hardly مثلا: . I have always struggled with the barely challenging aspects of my life