رهگذر - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is a trouble in paradise: دعوا نمک زندگیه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

book an appointment: وقت گرفتن نوبت گرفتن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

did you get to: فرصت کردی. . . . ؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm right behind you: هواتو دارم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a scare: حسابی ترسیدن وحشت کردن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dirty coffee: درتی کافی یه لایه اسپرسوی داغ روی ش ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's the very person: دقیقا همین آدمه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

short black: شورت بلک همون اسپرسو میشه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

long black: لانگ بلک اسپرسو روی آب داغ

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

java jolt: قهوه با کافیین بالا

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go get a plate: بشقاب بذار زیر دستت

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it goes in one ear and out the other: یه گوشش دره یه گوشش دروازه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

why are you so grumpy: چرا اخمات تو همه؟! چرا اینقدر بدعنق ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cold one: آبجوی خنک

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

coffee cocktail: ترکیب قهوه با الکل کوکتل قهوه

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bad influence: بدآموزی

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your eyes are glued to your phone: همش سرت تو گوشیته

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my name is mud: اسمم بد در رفته!

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cold fact: حقیقت تلخ

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we just don't click: ما بهم نمی خوریم ما باهم جور نیستیم ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm cooked: نابودم کارم ساخته ست

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

caffeine fix: قهوه جهت رفع خواب آلودگی

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a cup of joe: یه فنجون قهوه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm broken: از نظر روحی/احساسی داغونم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put your ego into your pocket: غرورت بذار کنار

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eat already: بخور دیگه

٢ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't push yourself: به خودت فشار نیار

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reduced visibility: کاهش دید

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bursts of heavy snowfall: بارش های ناگهانی و شدید برف

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

highway impact: اختلال در تردد بزرگراه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

arctic air shifts: جابجایی توده هوای قطب

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the power is back on: برق اومده برق وصله

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a man's home is his castle: چهار دیواری اختیاری

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

man of faith: مرد باایمان

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

table something: به تعویق انداختن برای وقت دیگری گذا ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have no access to anywhere: دستم از همه جا کوتاهه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my brain just froze: مغزم هنگ کرد

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look like a snack: خوشگل و خوردنی!

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look who's here: ببین کی اینجاست!

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bad vibe: انرژی منفی

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you matter to me: تو برام مهمی

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

god is there for me: خدا هوامو داره

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's no excuse: این که دلیل نمیشه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't get cute with me: با من زرنگ بازی در نیار

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

killer deal: پیشنهاد فوق العاده معامله فوق العاد ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel liberated: احساس رهایی کردن احساس آزادی داشتن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm kicking back: دارم استراحت میکنم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shithole countries: کشورهای عقب مانده

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a promise is a promise: قولش قوله مرده و قولش

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm hard up: دستم تنگه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

global affairs: امور بین المللی

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i could just gobble you up: دلم میخواد بخورمت دلم میخواد قورتت ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seal the package: بسته رو پلمب کن/ ببند

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lying like a rug: مثل سگ دروغ گفتن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

third time's the charms: تا سه نشه بازی نشه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let empty days be: بذار روزهای خالی، خالی بمانند

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

money unlocks all doors: پول حلال مشکلاته

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

son of a jackal: پدرسوخته

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bench somebody: کسی را در آب نمک گذاشتن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

intellectually retarded: از نظر ذهنی عقب افتاده عقب مانده ذه ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's not your concern: به تو ربطی نداره

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the patience of a saint: صبر ایوب داشتن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i think the world of you: خیلی دوستت دارم خیلی برام مهمی

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rolling machine: چرخ نورد

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a piece of work: تو دیگه آخرشی تو دیگه نوبرشی

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

marry the shrew: ازدواج با زن سلیطه ازدواج با زن غرغ ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's my stop: من اینجا پیاده میشم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let it unfold: بذار اتفاق بیفته

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lint remover: پرز گیر

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do kind of stand out: به چشم آمدن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i leave alone: من تنها میرم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can stuff it: بذار در کوزه، آبشو بخور!

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mistake someone for someone else: یکی را با یکی دیگر اشتباه گرفتن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it counts: حسابه قبوله

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

know inside out: از حفظ بودن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't back down: کوتاه نمیام

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flush the toilet: سیفون رو بکش

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm dragging: جون ندارم بیحالم دارم خودمو به زور ...

٢ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just don't go there: اصلا راجع بهش صحبت نکن اصلا حرفشم ن ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've got a lot on: خیلی کار دارم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't give it away: بهم نگو چی شد لو نده اسپویل نکن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be on totally different wavelengths: تفاهم نداشتن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you really think you're something: خیلی خودت دست بالا میگیری فکر می کن ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't have time for this: وقت ندارم با این سروکله بزنم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

alright for some: بد نگذره خوش بحال بعضیا

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you've got some nerve: خیلی پررویی کردی خیلی جرأت داری

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll come straight away: همین الان میام فورا میام

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

could you please ring me up: میشه اینا رو برام حساب کنید ؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't want to rub it in: نمیخوام دلتو بسوزونم نمیخوام پز بد ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave the past behind: گذشته رو رها کن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i promise: جدی میگم باور کن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look like someone's ready for bed: مثل اینکه خیلی خسته ای

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have no choice: چاره ای ندارم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what did you get up to: تو چیکارا کردی؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the gentlest of souls: روح لطیف و مهربان

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be brutally honest: خیلی رک بخوام بگم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's get you in: بفرمایید

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the early hours: اوایل صبح امروز ساعات اولیه امروز

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let the bygones be bygones: گذشته ها گذشته

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's highly time: دیگه وقتش رسیده

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's sick: خفنه!

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

why didn't act i sooner: چرا زودتر دست به کار نشدم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a glimpse: یه نیم نگاه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go skinny dipping: بدون لباس تو آب پریدن بدون لباس شیر ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's tacky: خزه جلفه بی کلاسه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

offer someone's condolences: به کسی تسلیت گفتن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

forge bonds: اوراق جعلی درست کردن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of courtesy: از روی ادب ملاحظه کسی را کردن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dialled in: کاملا متمرکز

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

advise me: به من اطلاع بده

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

once i get the thumbs up: وقتی که اوکی ازت گرفتم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tease someone: کسی را دست انداختن با کسی شوخی کردن

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

half past two: نیم ساعت از دو گذشته

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

always at your service: خاک پاتم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lay my money on it: شرط می بندم که . . .

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a frog in my throat: صدام گرفته گلوم گرفته

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a quick glance at it: یه نگاه سریع بهش بنداز

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

offer my deepest sympathies: نهایت همدردیم رو می رسونم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how's the fam: خانواده چطورن؟ بچه ها خوب هستن؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll give him your shout out: بزرگیتو می رسونم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mind your: مراقبِ . . . باش

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i need a pick me up: یه چیزی میخوام که حالمو جا بیاره / ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've been summoned: اعلیحضرت منو احضار کردن احضار شدم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with my very eyes: با همین چشمام

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

for a whole year: برای یکسال کامل به مدت یکسال

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my very: همین

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no backsies: نمیتونی حرفت پس بگیری

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

until i'm blue in the face: اینقدر گفتم که زبونم مو درآورد

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep an eye someone: حواست بهش باشه چهار چشمی حواست بهش ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's insane: این دیوونگیه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mindset shift: تغییر طرز فکر

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be envious of somebody: به کسی حسادت کردن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are on fire: داری می ترکونی!

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be on the house: مجانی بودن رایگان بودن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's paying off: داره نتیجه میده

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she didn't have a single bad bone in her body: یه ذره کینه یا بدی تو دلش وجود نداش ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not into it: حال نمیکنم باهاش

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm up and down: در حال رفت و آمد هستم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll take your word for it: به حرفتون اعتماد میکنم حرفت قبول می ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry i didn't catch that: ببخشید متوجه نشدم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do the house up: خانه را بازسازی کردن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'd rather not: ترجیح میدم انجامش ندم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm well excited: خیلی خوشحالم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

based on a true story: براساس وقایع واقعی

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't contain my excitement: از هیجان نمیدونم چکار کنم از هیجان ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pick a number: قابل شمارش نیست آنقدر تعداد زیاده ک ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pension contributions: پرداخت حق بازنشستگی

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where did that come from: این دیگه از کجا اومد؟

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a lightbulb moment: یکدفعه الهام شدن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a class: درجه یک

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come up to scratch: استاندارد بودن قابل قبول بودن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everyone just loses interest: حوصله همه سر میره

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm really excited: خیلی خوشحالم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

should i be sitting down: چیز شوکه کننده ای هست که باید بشینم ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i almost fell of my chair: جا خوردم باورم نشد

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get really emotional: خیلی احساساتی شدن گریه کردن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i bawled my eyes out: همینجور اشک ریختم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

since we were in nappies: از وقتیکه بچه بودیم از بچگی

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i had a lightbulb moment: یه دفعه بهم الهام شد

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a very good idea of: خوب میدونم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

never in a month of sundays: هیچ موقع فکرش رو نمی کردم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's not just her thing: اصلا چنین آدمی نیست اهل این حرفا نی ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in the nick of time: دقیقا به موقع رسیدن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in two ticks: دو دقیقه دیگه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a little birdie: از کلاغه. .

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got to: موقعیتش برام پیش اومد فرصت پیش اومد

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a feel of something: حال و هوای چیزی را بدست آوردن قلق چ ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get another thing coming: سخت در اشتباه بودن خیلی اشتباه کردن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a walking ray of sunshine: آدم خوشرو و مثبت

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's a gift from god: خیلی کمک می کنه او یه نعمته!

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a gift from god: نعمت موهبت

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can't have it all: نمیشه همه چیز خوب را همزمان داشت نم ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a lovely touch: چه تغییر قشنگی!

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not half an hour ago: کمتر از نیم ساعت پیش

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i spoke my mind: حرف دلمو زدم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deemed as: خطاب شدن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave a very bitter taste in my mouth: حس تلخ و ناراحت کننده به جا گذاشتن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not gonna lie: راستشو بگم دروغ نگم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in shock: در حالت شوک بودن

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've just had enough: دیگه نمیتونم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw out the rulebook: روال معمول بذار کنار مثل بقیه رفتار ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i saved face: آبرومو خریدم آبروداری کردم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i won't settle for anything less: به کمتر از این قانع نمیشم

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not going to take no for an answer: حرف نه ازت قبول نمیکنم

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neuroscience: عصب پژوهی

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

save money: در هزینه ها صرفه جویی کردن

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no big deal: مهم نیست فدای سرت

٢ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just around the corner: در شرف وقوع همین دور و برا همین حوا ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retracement: اصلاح حرکت اصلاحی

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

second to the last: عدد ماقبل اخر

٢ هفته پیش

مدال‌های رهگذر