رهگذر - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give him an inch and he will take an ell: بهش رو بدی سوارت میشه

جدید ٢ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a bad egg: ذاتت خرابه تو بدذاتی

جدید ٢ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a bulb of garlic: یک بوته سیر

جدید ٢ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drumming of rain: باران شدید و کوبنده

جدید ٢ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm moving on: دارم میرم جلو از گذشته می گذرم

جدید ٢ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my head hurts: سرم درد می کنه

جدید ٢ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a wedge of cheese: یک قاچ پنیر یک برش مثلثی پنیر یک تک ...

جدید ٢ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't blow it again: دوباره گند نزن دوباره خرابش نکن

جدید ٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wipe somebody out: نابود کردن از میان بردن

جدید ٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i know that feeling all too well: من این حس رو خیلی خوب می شناسم ( مع ...

جدید ٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i keep drinking water: همش دارم آب میخورم مدام آب می نوشم

جدید ٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dial it down a notch: یه کم آروم تر

جدید ٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

admit to the hospital: در بیمارستان بستری کردن

جدید ٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop being nosy: فضولی نکن فضولی رو بس کن فضولی موقو ...

جدید ٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

low key drained: خیلی خسته ام

جدید ٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a roll of toilet paper: یک رول دستمال توالت

جدید ٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that took guts: دل و جرات میخواست جرات می طلبید

جدید ٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is this dish spicy: این غذا تنده؟

جدید ٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have an iv drip: سرم زدن

جدید ٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a stalk of celery: یک ساقه کرفس

جدید ٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a scoop of ice cream: یک قاشق بستنی یک کوپه یا گلوله بست ...

جدید ٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cool it fam: آروم باش رفیق

جدید ٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a head of lettuce: یک بوته کاهو یک کاهو کامل

جدید ٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's unlikely: احتمالش کمه بعیده

جدید ٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

show respect: احترام بذار احترام گذاشتن

جدید ٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get an iv: سرم زدن سرم گرفتن

جدید ٣ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deep right: کاملا درسته

جدید ٣ ساعت پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

جدید ٤ ساعت پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

جدید ٨ ساعت پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

rendering: نماپردازی مجسم سازی پردازش نمایان س ...

جدید ٨ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull something out of someone: از زیر زبون کسی حرف کشیدن به زور اط ...

جدید ١١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get somebody out of trouble: کسی را از دردسر نجات دادن کسی را ا ...

جدید ١١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a taste of something: مزه چیزی را چشیدن چیزی را مزه کردن

جدید ١١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i dislike: از . . . بدم میاد از . . . خوشم نمی ...

جدید ١١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my brain isn't braining: مغزم مثل مغز آدم کار نمیکنه

جدید ١١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spend the night: شب را جایی ماندن شب را جایی سپری کر ...

جدید ١١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm a bit off today: امروز حالم یجوریه امروز سر حال نیست ...

جدید ١١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

food isn't fooding: غذا اونجوری که باید خوشمزه یا رضایت ...

جدید ١١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work isn't working: کارم طبق روال پیش نمیره

جدید ١١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

coffee isn't coffeing: قهوه مثل همیشه منو سرحال نمیکنه

جدید ١١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make somebody a plate: برای کسی غذا کشیدن

جدید ١١ ساعت پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spendthriftiness: ولخرجی اسراف کاری

جدید ١١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just for now: رابطه موقت

جدید ١١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm starting to get worried: دارم کم کم نگران می شم

جدید ١١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in pink: چهار ستون بدنم سالمه

جدید ١١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the night: در طول شب وسط شب

جدید ١١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clothing customs: رسم لباس پوشیدن آداب و رسوم لباس پو ...

جدید ١١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm convinced that: مطمئنم /باور دارم که. . .

جدید ١١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're just in time: درست به موقع رسیدی سر وقت اومدی

جدید ١١ ساعت پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

جدید ٢١ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

settle a grudge: حل و فصل کردن کینه فرونشاندن کینه

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you look happy: از ظاهرت معلومه خوشحالی

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let go of a grudge: بخشیدن کینه کنار گذاشتن کینه

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you sound upset: از صدات معلومه ناراحتی

١ روز پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

suited to: متناسب با

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mid thirties: اواسط سی سالگی

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm one's birthday suit: لخت مادرزاد

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

late thirties: اواخر سی سالگی

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

early thirties: اوایل سی سالگی

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

glad to have you here: خوشحالم که اینجایی

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

draw back the curtains: پرده ها را کنار بزن پرده ها را باز ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if it's free it's for me: مفت باشه کوفت باشه

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do a handstand: بالانس زدن روی دست ایستادن

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call the elevator: دکمه آسانسور را زدن

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not for drama: من اهل حاشیه و دردسر نیستم

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ground somebody: کسی را تنبیه یا جریمه کردن

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trip over some words: تپق زدن

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel overwhelmed: غرق شدن در احساس تخت تاثیر شدید قرا ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go to the extra mile: فراتر از انتظار عمل کردن فراتر از ا ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plastic surgery addict: معتاد به جراحی پلاستیک معتاد به انج ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm hanging by a thread: زندگیم به تار مویی بنده

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get your bearings: شرایط رو بسنج سعی کن دستت بیاد چی ب ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pinky dinky: کوچولو موچولو

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be on a mission: در حال انجام ماموریت بودن ماموریت د ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i really go in for: واقعا . . . دوست دارم

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

street peddler: دستفروش خیابانی Street vendor

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whose fault was it: تقصیر کی بود؟

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rushing things: عجله کاری

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have snow on the roof: سفید شدن مو

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sort of giant: یه جورایی خیلی بزرگ

١ روز پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're acting weird: رفتارت عجیبه داری عجیب رفتار می کنی

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bungalows: کلبه چوبی

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got you by the short hairs: تحت کنترل منی

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get someone by the short hairs: کسی را تحت کنترل درآوردن

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overlook the sea: مشرف به دریا بودن

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

see someone on a bad light: به دید منفی به کسی نگاه کردن

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

see someone in a good light: به دید مثبت به کسی نگاه کردن

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep somebody at bay: دور نگه داشتن کسی از خود کسی را در ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm gonna make you: یه کاری میکنم . . . I'll make you

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've got everything covered: حواسم به همه چی هست

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

either way is ok: هر جوری

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pine for somebody: به شدت دلتنگ کسی شدن

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll make you: یه کاری میکنم . . . I'll make you ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone a cold shoulder: تحویل نگرفتن بی اعتنایی کردن بی محل ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't be full of yourself: انقدر رو خودت حساب نکن!

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

old school parenting: شیوه سنتی والدگری فرزندپروری به سبک ...

١ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm trying to give you a heads up: دارم بهت هشدار ( خبر ) میدم دارم از ...

١ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stimulate: رونق بخشیدن بهبود بخشیدن تقویت کردن ...

٢ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sneak peek: پیش نمایش نگاه دزدکی نگاه قایمکی نی ...

٢ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

military base: پایگاه نظامی

٢ روز پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was a put off: ناامید کننده بود It was disappointi ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was put off: ناامید شدم I was disappointed

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it really hit the spot: حسابی چسبید

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wish you were there: جای شما خالی جات خالی

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get loosen: گشاد کردن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bird flu strain: سویه آنفولانزای پرندگان نوعی ویروس ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blend on: جذب شدن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for someone's age: با توجه به سنش نسبت به سنش She spea ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you forced my hand: مجبورم کردی

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clump on: گلوله گلوله شدن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the phone call was cut off: تماس قطع شد

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i had a shot of coffee: یه شات قهوه خوردم یه شات قهوه زدم

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a vow: نذر کردن عهد بستن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

first outbreak of: اولین شیوع . . نخستین شیوع . .

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give somebody chills: تن کسی مورمور کردن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cake on: ماسیدن کرم ماسیدن کرم پودر

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wait what: میشه دوباره بگی؟ چی گفتی ؟

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

morally reprehensible: داری اخلاق گند و افتضاح

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the lock is jammed: قفل گیر کرده

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

physically repulsive: زشت و بیریخت

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put someone through to somebody: تماس تلفنی کسی را به کسی وصل کردن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the lock is stuck: قفل در گیر کرده

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in a bind: تو دردسر افتادم

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your voice is breaking up: صداتو بد دارم صدات قطع و وصل میشه

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wait a tick: یه لحظه صبر کن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my ring is stuck on my finger: حلقه ام توی انگشتم گیر کرده

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pay somebody a compliment on: از کسی راجع به چیزی تعریف و تمجید ک ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't meant to eavesdrop: قصد فالگوشی نداشتم

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't trust her an inch: اصلا بهش اعتماد نکن یه ذره هم بهش ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold the baby in arms: بغل کردن بچه بغل گرفتن بچه

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i almost choked: داشتم خفه میشدم

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's blowing my mind: دارم شاخ در میارم مغزم سوت کشید باو ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not feeling it: حسش نیست

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

approach a problem: حل مسئله مواجهه با مشکل

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blow out the candles: شمع ها را فوت کن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are w: خیلی کارت درسته

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

solid routine: برنامه منظم و ثابت روال محکم

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't blow your chance: لگد به بختت نزن شانست از دست نده شا ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep calling somebody: مدام اسم کسی را صدا زدن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you haven't heard the last of me: حالا حالاها باهات کار دارم

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fall grace: از چشم کسی افتادن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who on the earth: کی آخه . . . . ؟ اصلا کی . . . . ؟

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

declare a ceasefire: اعلام آتش بس

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

looks great: ظاهرش عالیه

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're my soul mate: تو لنگه ی گمشده منی تو نیمه گمشده م ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold a grudge against somebody: از کسی کینه به دل گرفتن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ah that's more like it: حالا شد یه چیزی، این بهتره

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

data plans: بسته های اینترنتی

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

easy easy cool down: آروم باش

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prepaid sim card: سیم کارت اعتباری

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's so unfair: خیلی نامردیه خیلی ناعادلانه ست

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't give it a shit: اهمیتی نمیدم

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eat less live more: کمتر بخور، بیشتر عمر کن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thinking is difficult that's why most people judge: فکر کردن سخته، به همین دلیله که بیش ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

squint one's eyes: چشمها را تنگ کردن چشمها را جمع کردن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bear with me please: لطفا با من صبوری کنید لطفا با من مد ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i wouldn't wish something on anyone: چیزی را برای کسی آرزو نمیکنم آن چیز ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your luck has rubbed off on me: شانس تو به منم سرایت کرده

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i would be offended: بهم بر میخوره

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i wouldn't wish on my worst enemy: آنقدر بده که برای بدترین دشمنم هم ن ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll take it personally: به خودم میگیرم

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be attended to: به کاری رسیدگی کردن خدمت کردن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

now's not a good time for me: الان حال و حوصله ندارم

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have you been attended to: آیا به کار شما رسیدگی شده است؟ آیا ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't do a jimmy jump: یه دفعه نپر وسط مزاحم نشو خودتو نند ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have bad reception: خط نمیده

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in work: شاغل بودن در حال انجام کار یا فعالی ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be at work: سر کار حضور داشتن هم اکنون سرکار بو ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you have good steering skills: دست فرمونت خوبه

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be worthy of: لیاقت داشتن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dodge the question: از سوال طفره رفتن از پاسخ دادن طفره ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop breaking my balls: بس کن اذیتم نکن رو اعصابم نر گیر ند ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't bite the hand that feeds one: نمک نشناس نباش

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not in the right headspace: از نظر ذهنی تو حال خوبی نیستم

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was babbling: داشتم چرت و پرت میگفتم

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

evade answering: از پاسخ دادن طفره رفتن

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't have a guilty conscience: عذاب وجدان ندارم

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm loving this: دارم لذت میبرم

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

expose somebody: کسی را رسوا کردن درمورد کسی افشاگری ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this feels right: این انگار درسته

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cram for an exam: شب امتحانی درس خواندن لحظه آخر دست ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in between realm: قلمرو بین دو دنیا

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold the topping: هیچی رو غذام نریز هیچ مخلفاتی همراه ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't want to hurt your feelings: نمی خواستم احساساتت را جریحه دار کن ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

triggered response: واکنش محرکی شرطی

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i vibe with it: باهاش حال میکنم ازش خوشم میاد حس خ ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's get one thing straight: بیا یه چیزی رو روشن کنیم بیا روراست ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sooner than you think: زودتر از آنچه فکر می کنی

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vacation rental: خانه اجاره ای برای تعطیلات

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's cold as fuck: هوا خیلی سرده

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i keep my head down: سرم توی کار خودمه از دردسر دوری میک ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hostile work environment: محیط کار ناسالم محیط کار خصمانه محی ...

٢ روز پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ روز پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ روز پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

vigilance: هوشیاری مراقبت بیداری گوش به زنگی ت ...

٢ روز پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ روز پیش

مدال‌های رهگذر