رهگذر - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bi objective: دو هدفه

٣ روز پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how come you're late: چرا دیر کردی؟

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wanna have a bite: یه لقمه میخوری؟ یه گاز میزنی ؟

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be blunt: رک و بی پرده بودن

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry it was a butt dial: ببخشید دستم خورد ببخشید اشتباه گرفت ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there's no harm in asking for help: کمک خواستن ضرری نداره

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

did i hit a nerve: به نقطه حساست زدم؟

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call me anytime: هر وقت خواستی بهم زنگ بزن

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i took it out on you: عصبانیتم سر تو خالی کردم

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll fixed it on my own: خودم درستش می کنم

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can't take criticism: ظرفیت انتقاد نداری جنبه انتقاد ندار ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

song lyrics: متن آهنگ متن شعر

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm caught up: سرم شلوغه گرفتارم

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in pieces: از هم پاشیدن

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give somebody a song and dance: صغری و کبری چیدن

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the faculty of making friends: استعداد دوست یابی

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have the faculty to do something: اختیار انجام کاری را داشتن توانایی ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take something to the masses: دردسترس عموم قرار دادن عمومی کردن ب ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

break my back: جون کندم جونم در اومد کمرم شکست

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sissy pants: بچه ننه

٣ روز پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

have the faculty of: اختیار داشتن

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

catch somebody in the act: کسی را در حین ارتکاب جرم دستگیر کرد ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you wearing perfume: عطر زدی؟

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sleep funny: بد خوابیدن

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the faculty of law: دانشکده حقوق گروه آموزشی حقوق

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sissy face: بچه ننه

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't afford it right now: فعلا توان پرداخت مالیش رو ندارم

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

without so much as a goodbye: بدون اینکه حتی یه خداحافظی کنه

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

become widespread: گستره شدن شایع شدن رایج شدن شیوع یا ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

break someone's balls: سربه سر کسی گذاشتن

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what lies ahead: آنچه در پیش روست آینده چه چیزی در ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

onward and upward: به سمت موقعیت بهتر

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the faculty of hearing: قوه شنوایی

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the faculty of arts: گروه آموزشی هنر دانشکده هنر

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flip through the channels: عوض کردن کانال ها بالا و پایین کردن ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

being a complete bride zealot: دیوانه وار عاشق عروسی بودن

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dead bud: بی عرضه بی مصرف بی حال بدرد نخور

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you may be wondering: شاید برات سوال پیش آمده باشه شاید ب ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's not that important: آنقدرها هم مهم نیست

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deep liking: لایک تصادفی و ناخواسته پست ها و عکس ...

٣ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

affluent society: جامعه مرفَّه

٣ روز پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ روز پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is your best bet: این بهترین راهه این بهترین کاره این ...

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be besotted with somebody: عاشق و شیفته کسی بودن

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel a sense of trepidation: دچار ترس، اضطراب و دلهره شدن

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i knew this would happen: میدونستم این اتفاق میفته

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have some please: بفرمایید میل کنید

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll call you back: بعداً بهت زنگ میزنم بعداً باهات تما ...

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a quarter to three: یک ربع به سه

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dry your eyes: گریه نکن اشکاتو پاک کن

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you'll get a lot of flak: مورد انتقاد و مخالفت زیادی قرار میگ ...

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

air traffic congestion: تراکم یا ازدحام ترافیک هوایی

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spill it: بگو ببینم چی شده حرفتو بزن

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

adios amigo: خداحافظ رفیق

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep an eye on the surroundings: حواست به دور و ورت باشه

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you slay me: کارت عالی بود منو تحت تاثیر قرار دا ...

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make an emergency landing: فرود اضطراری انجام دادن

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm off the hook for alimony: دیگه لازم نیست نفقه بپردازم از پرد ...

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's no use crying: گریه کردن فایده ای نداره

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've got a real dilemma: تو دوراهی گیر کردم بین دو گزینه مون ...

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're definitely up to something: یه نقشه ای تو سرته

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm a little hard up: دست و بالم تنگه

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's totally sus: خیلی مشکوکه

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn out for: شرکت کردن حضور یافتن

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

casual dating: قرار گذاشتن معمولی

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the guy he is a stalker: خیلی سیریش و پیله ست

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stand on something: دیدگاه یا موضع درباره چیزی داشتن

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

indigenous food: غذای بومی و اصیل یک قوم یا فرهنگ

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

local dish: غذای محلی یک منطقه

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a sharp eye for: دید دقیق داشتن توانایی تشخیص جزییات

٤ روز پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ روز پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ روز پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ روز پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ روز پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trust the process: به مسیر ایمان داشته باش

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pay well: خوب حقوق دادن

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scrub the pot: سابیدن قابلمه

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold on a sec: یه لحظه صبر کن

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

agent fee: هزینه مشاور املاک کارمزد یا حق کمیس ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm just messing with you: دارم سربه سرت می ذارم

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move in date: تاریخ شروع سکونت

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm out this early: این وقت صبح بیرون هستم

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's on its last leg: نفسهای آخرشه

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't give you away: من تو رو لو ندادم

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a drop of water: یک قطره آب

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i feel so empty: احساس پوچی می کنم

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is the pope catholic: معلومه که آره نه پس! این چه سوالیه ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a swig of water: یکجا سر کشیدن

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i pet your dog: میشه سگت رو نوازش کنم؟ میشه سگت رو ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a gulp of water: یه قُلپ آب بزرگ

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in luck: شانس باهام یاره رو دور شانسم

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i eat my words: حرفمو پس میگیرم

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've outgrown you: ما دیگه به درد هم نمیخوریم

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a sip of water: یه قُلپ آب یه جرعه آب

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i feel obligated: احساس مسئولیت میکنم

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what would you do: تو بودی چکار میکردی ؟

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop making a scene: اینقدر سلیطه بازی در نیار اینقدر آب ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'd like a refund: لطفا پولم رو بدین

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let me cook: مزاحم نشو، بذار کارمو بکنم بذار نشو ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

two credit course: درس دو واحدی

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hone a knife: تیز کردن چاقو

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

infused water: آب طعم دار

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cup of joe: یه فنجون قهوه

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the same old same old: همون آش، همون کاسه همون وضعیت یا رو ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're dismiss for a day: واسه امروز دیگه مرخصی

٥ روز پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ روز پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ روز پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tender one's resignation: استعفا را تقدیم کردن

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't ask for your input: کسی از تو نظر نخواست

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is a set up: این پاپوشه

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's off: کنسل شد

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop giving me the third degree: اینقدر سوال پیچم نکن

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't make it a big deal out of it: بزرگش نکن

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

build someone up: برای کسی ارزش قائل بودن

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

same old story: داستان تکراری همون داستان قدیمی

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold me to it: رو قولم حساب کن بهم یادآوری کن

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

totally agree: باهات موافقم کاملا موافقم

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you just laid an egg: خراب کردی دسته گل به آب دادی گند زد ...

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your trademark: کارت همینه عادتته

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm happy to oblige: با کمال میل انجام میدم

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're his go to guy: تو گزینه ی اول اونی معتمد اونی

٦ روز پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the place is packed: خیلی شلوغه همه جا شلوغه فضا پُرِ پر ...

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm half your age: من نصف سن تو رو دارم من نصف سن تو ه ...

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can't talk to me like that: حق نداری با من اینجوری حرف بزنی

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm twice your age: من دو برابر تو سن دارم من دو برابر ...

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you look good for your age: سنت بهت نمیخوره خوب موندی

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hunt someone down: دنبال کسی رفتن

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not sure i can swing it: مطمئن نیستم بتونم خودمو برسونم

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm losing my mind: دارم دیونه میشم دارم عقلم از دست می ...

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

and that's a wrap everybody: خب تمومه بچه ها

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go cry about it: بشین زار زار گریه کن

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll pass this time: این دفعه من نمیام

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't i know you from somewhere: من شما رو جایی ندیدم؟

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't buddy me: به من نگو رفیقم

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not much circus not my monkey: به من ارتباطی نداره، مشکل من نیست

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't get lippy with me: با من کل کل نکن

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a full recovery: کاملا خوب شدن بهبودی کامل پیدا کردن

٦ روز پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

capture: قاپیدن کسب، دریافت و اکتساب کردن صی ...

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm very cross with you: خیلی ازت دلخورم

١ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

counterattack: ضدحمله پاتک حمله متقابل واکنش تهاجم ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

well run: کارا کارامد موثر کمکی ارزشمند

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

operator: متصدی عملگر اپراتور کاروَر کارپرداز

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dog and pony show: نمایش عالی ارائه عالی ارائه مفصل سی ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

underprivileged: محروم، کم برخوردار، بی بضاعت، ضعیف ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're beating around the bush: داری حاشیه میری داری طفره میری

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ride friend: دوست پایه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rotten brains: مغزهای پوسیده

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mom friend: دوستی که همیشه حواسش بهت هست

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gossip friend: دوستی که پایه غیبته

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cut off one's allowance: پول توجیبی کسی را قطع کردن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you wouldn't amount to anything: تو به هیچ جایی نمی رسی تو هیچ گوهی ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's like i'm talking to a brick wall: انگار دارم با دیوار حرف می زنم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's hard to follow: درکش سخته فهمش سخته

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i for one am so sorry: من به نوبه خودم واقعا معذرت می خوام ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

could you ring me up: میشه خریدهای من رو حساب کنید؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let me put your mind at ease: بذار خیالت رو راحت کنم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

business in booming: کسب و کار پررونق کسب و کار در رونق

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

launch a new product: معرفی یک محصول جدید به بازار رونمای ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

soul of discretion: رازدار و قابل اعتماد

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you jinxed it: تو چشمش زدی تو باعث شدی بدشانسی بیا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the words should be yours: حرف باید حرف تو باشه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry i didn't quite catch that: ببخشید دقیقا متوجه نشدم چی گفتی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm man enough to admit it: اونقدر مرد هستم که اعتراف کنم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're always up for anything: تو همیشه پایه ای

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hear me out first: اول گوش کن ببین چی میگم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't wrap my head around it: نمیتونم هضمش کنم با عقل من جور در ن ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

draw it's final breath: نفس های آخر کشیدن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you shine like a penny: خیلی خوشتیپ شدی

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cave in out of shyness: تو رودربایستی گیر کردن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

binge on junk food: در خوردن هله هوله زیاده روی کردن با ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

goad someone on: کسی را شیر کردن کسی را تحریک کردن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it didn't click: اون حس ایجاد نشد جرقه نخورد

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's new with you: چه خبر ازت؟ اوضاع چطوزه؟ چی کارا می ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give somebody a compliment on something: از کسی بابت چیزی تعریف و تمجید کردن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it puts me in a better mood: حالمو بهتر می کنه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

butt one's chops: گیر دادن اعصاب خورد کردن رو مخ بودن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just sit tight: فقط صبور باش دندون رو جیگر بذار

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm a little tense: کمی عصبی هستم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not for long: خیلی طول نمیکشه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's on you: تقصیر خودته

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no more whining: دیگه غر زدن بسه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a honor to: باعث افتخاره که افتخار میکنم که

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't even start: اصلا شروع نکن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i feel so strongly about it: عمیقاً بهش باور دارم

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you look great in it: بهت میاد برازندته

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's okay not to be okay: اشکالی نداره اگه حالت خوب نیست

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

catch someone's attention: توجه کسی را جلب کردن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heavy downpour: رگبار شدید

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

push open: با فشار باز کردن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it leaves a lot to be desired: تعریفی نداره چنگی به دل نمیزنه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lost love: عشق از دست رفته رابطه تموم شده

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

follow trends: دنبال مد رفتن دنباله رو مد بودن

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so how did it go: خب چطور پیش رفت؟

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep your nose out of it: سرتو از کارم بکش بیرون

١ هفته پیش

مدال‌های رهگذر