پیشنهادهای ایرزاد ایرزادی (٢٨٨)
work off پیشنهاد های دیگر : واوَرزیدن ، واوَرزاندن وَردودن ، وَرداییدن ( بسنجید با زُدودن ، زُداییدن ، زُ - : پیشوند است )
to yawn این واژه ی انگلیسی همریشه با gaehnen آلمانی و هر دو از شاخه ی ژرمنی درخت هند و اروپایی هستند. ریشه ی هند و اروپایی آن ها - ghe* به مینه ی با ...
to gape واژه ی هند و اروپایی to gape انگلیسی همریشه با gaffen آلمانی به مینه ی " با دهان باز و گشوده و با شگفتی نگریستن یا نگاه کردن است " که در اصل ...
to go این واژه ی هَنباز و همشِرکِ ( مشترَک ِ ) gehen آلمانی ، از بُن و از اصل به مینه ی خالی و تهی بودن ، تَرک کردن ، واگذاشتن ، هِشتن بوده است . به ...
cock واژه ی انگلیسی cock , همریشه با Gockel آلمانی آمیانه به مینه ی خروس است . ریشه ی این دو واژه باز می گردد به زبان آغازین هند و اُروپایی که با واژ ...
hotel افزون بر برابرنهاد های واژه ی لاتینی hotel که از راه زبان انگلیسی به زبان پارسی راه یافته است ، بر پایه دانش ریشه شناسی می توان با این واژه ی ه ...
gaggle این نامواژه همتراز با کارواژه های ( افعال ) آلمانی : gackeln , gacksen , gackern است . در اصل و از بُن به مینه ی سِدا و آوازی ست که از تَه گ ...
مِهمان در زبان انگلیسی به مهمان guest و در آلمانی Gast می گویند که همریشه با کَس ( کَست ) و خَست ( خَسته، خَستو ) ؟! پارسی است . در زبان های هند و ا ...
شَبَح در زبان انگلیسی به پدیده ای ترسناک ghost و در زبان آلمانی Geist می گفتند ، که اکنون به رُوان یا روح گفته می شود ، اگر چه مینه های دیگری هم دارن ...
وِیله شاید وِیله با weinen آلمانی به مینه ی گریستن همریشه باشد، cry انگلیسی با Schrei آلمانی به مینه ی فَریاد ، با گِریه پارسی همخانواده است .
ثَبّات آگاشتار ، آگارَنده ، آوِشتار ، آویسَنده پِی گاشتار ، پِی گارَنده ، پِی وِشتار ، پِی ویسَنده
teleconference دورفراهمایی ، دورگِردهمایی
teleplay دورنمایش
teleprometer دورپیش نما ، دورفَرانما ، دورجلونشان ، دورپیش نشان
teletype دورتَپ تَپ سِدای برخاسته از دست بر روی چیزی ، مانند بازی کودکانه ی : تَپ تَپ ِخَمیر . . . با این سَنجه و قیاس سِدای برخورد انگشتان دست بر ...
oxygen اَگسیزِن ( اَگس - ای - زِن ) اَخشیزِن ( اَخش - ای - زِن ) اَگس و اَخش ( تیز از نگر بو و مَزه ) = ox - ای - ( میانوند ) = y زِن ( زِند ، زِن ...
مَدار شاید مَدار از دو بخش : " مَد - آر " برساخته شده باشد. مَد در پارسی میانه به مینه ی : اندیشه ، پنداره است ، نمونه : هو مَد = اندیشه یا پندار ن ...
جمهوری مِهرمَداری ، مِهر رَوایی ، مِهرسالاری ، مِهررانی ، مِهرگَردانی
Material مادّه واره ، مادّه وار ، مادواره ، مادوار مادّین ، مادّینه مادّه وَش ، مادّوَش مادّدیس ، مادّه دیس ، مادیس مادّگین ، مادّه گین ، مادّآگین
بزّاز در باره ی ریشه ی تورَکی/ تورَجی/ تورانی ( تُرکی ) واژه ی بَزّاز باید کاوید و جویید که این واژه و دیگر واژه ها از زبان های باستانی آتورپادگان ما ...
علم اصول رَوش شناسی ، بُنیاد شناسی
عِلم ِ اَدَب دانش ِ فَرهیختاری
عِلم ِ آداب رَفتار شناسی
عِلم ِ اَخلاق رفتار شناسی ، مَنِش شناسی
رود تَجَن تَکاب ( تَک - آب ) را هم می توان به کار گرفت . تَکاب : آب تَکَنده / تَجَنده / تَزَنده / تازَنده = سیل ، سیلاب ، تُندآب
particular پَردانه ( پَرد - آنه ) ، پارانه سَردَند ، سَرتَند، سردانه ، سرتانه ( از سَرته یا سَرده = جدا شده )
تِکرار بازآورد ، بازآمد ، پِیتَر ( پِی تَر ) ، پِیاوَرد ، آیَند ، آورند
به طور تصادفی پیشامدانه ، برخوردانه ، به گونه ی پیشامدی ، رویدادانه ، رخدادانه
وُضو همانندی وُضو اگر وُشو نوشته شود با : washing انگلیسی و W�sche آلمانی به مینش شُست ، شویِش دیدنی و اندیشیدنی است .
مَنبَر فَرازه : جایی که از بالاتر از کَپ ( کَف ) زمین است ، سخنران بر بالای ( فراز ) آن می رود و سخنرانی می کند یا سخن می راند .
seaman زَهمَنو ( زَه - مَنو ) ، زِهمَنو ( زَمنو ، زِمنو : کوتاه شده ) زِه ، زَه = یکی از مونه های آن : چشمه ، همریشه با ، sea انگلیسی و See آلمانی ب ...
weapon واژه ای هند و اوروپایی همریشه با : آلمانی : Waffe ریشه ی این دو واژه بازمی گردد به " باف فارسی نو و واف پارسی میانه " و این بدین روی نام گذاری ...
abbess این نام ، وامواژه از زبان اربی در زبان لاتینی است و دگرچهر گرفته ی " اَبو " به مینه ی پدر یا بابا است . عبّاس و عَبوس هم از همین ریشه اند ، ه ...
agent دازَنده ، دازِشگر ، داختار داختن یا دازیدن که با پیشوند در پار سی برساخته شده است مانند ( پرداختن ، پردازش ، انداختن ، اندازه ) به مونه ی کردن ...
نُفوذ شاید واژه ای از بنیاد پارسی باشد : نُفوذ : نُ - فوذ نُ - = پسوند نِ - به مینه ی به سوی پایین ، زیر ، فرو مانند : نِشستن ، نِگریستن ، نِواختن ، ...
claim داو داشتن ، داویدن
public servant کارمند کشورداری ، کاروند کشورمَداری
to pay attention به هوش بودن ، هشیار بودن ، هوش و حواس دادن
روبان شاید رئوبیدن با رُعب اربی رپت داشته باشد !!! یا از پارسی به اربی رفته باشد
علوم ِ تجربی دانش های آزمودنی دانستنی های آروینی ( کاربُردی )
particular part - ic - ular part همریشه با " پَرد ، در پَرده " ، اربی شده" فَرد " و پارَک که پاره شده ، همگی به مینه و معنی " بخش ، بَرخ ، قسمت ، جدا ...
توربین توربین بادی = بادگَرد توربین آبی = آبگَرد
تَکمیل = پُرانه تَکمیل کردن = پُرانه کردن تَکمیل شدن = پُرانه شدن تکمیل سازی = پُرانه سازی
مَجمَع هَمایِشگاه ، گِردِشکَده
sperm هاگ ، هاگه ، هاگین ، هاگینه ، هاگون
غِشا = کِشا ( از کشیدن )
پروتئین بُنماد ( بُن ماد )
bug رشته ی داده وَرزی : خَس کوتاه شده ی خَستَره یِ پارسی کهن حشره اَرَبی شده ی خَستَره ی پارسی ست .
مُحتاط پیش نگر ، پیش اندیش ، پیش پا ( پا از پاییدن ) ، پیش پاس
first name پیشنام ، فَراست نام ، پورنام ، یکم نام ، یکمین نام