پیشنهاد‌های محمدجعفر نقوی (٣٨٩)

بازدید
٣٤٥
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

نَوالِه:گلوله خمیر. چونه خمیر . مقداری از خمیر گِردلِه شکل که خوراک شتر وسگ و. . . . است. نمونه:به کار فراهم آوردن آب ونان ونواله از جای برخاست. ( ک ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

تُنُک کردن: پهن کردن. گسترانیدن. نمونه زیور مانده ی ساج ها را. . . روی صندوق و رختخواب پیچ ها تُنُک کرد. ( کلیدر ج۸ص ۲۱۸۵ )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

چُس خور: بخیل. پست. فرمایه . گدامنش. نمونه: دیگر ما با حکومت طرفیت داریم نه با چهار تا ارباب چُس خور. ( کلیدر ج۸ص ۲۱۸۰ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وادَرانیدن: چاکاندن. پاره پاره کردن. شکافتن. نمونه:به کار وادرانیدن ساج ها بود. ( کلیدر ج۸ص ۲۱۷۸ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

خیک:مشکِ پشم نسترده. چرم وآوند پوستی. نمونه: گلوی خیک را بست ( کلیدر. ج۸ص۲۱۷۸ )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یَلِگی:رها شدگی. آسودگی . تنهایی . یکّگی. نمونه:بنداربیمناک یَلِگی او دلاور را همراه کرده است. ( کلیدر ج۸ص ۲۱۷۷ )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

ساج:تابه نان پزی. نانی پهن ونازک که روی ساج یا تابه پخته می شود. یوخا. نمونه:بر سفره ساج وقیماق لقمه از پی لقمه بر می گرفتند. ( کلیدر ج۸ص ۲۱۶۹ ) //ز ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیش چَرانی:گزیدن کنایه زخم زبان زدن و طعنه زدن. نمونه:نمی توانست مجال نیش چرانی بدهد. ( کلیدر ج۸ص ۲۱۶۹ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیار کردن:درست کردن، . آماده کردن تهیه کردن. حاضر کردن. نمونه:برای عروس تیار کردی تو. ( کلیدر ج۸ص ۲۱۶۸ )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تَکِّه: نُهاز. نُخراز. بُز نر پیشرو گله. نمونه: شیرو بود که تَکِّه خان عمو وچند بزدیگررا به پرتاب کلوخ از. . . . واپس می راند. ( کلیدر ج۸ص ۲۱۶۷ ) م ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تَلخه:شُبرُم. گیاهی با دانه ای تلخ و خرد وگرد. نمونه: کلامشان به تلخی تخم تلخه بود. ( کلیدر. ج۹ص۲۴۱۳ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چِلیک:چَلَک. پیت حلبی نفتی. خمره حلبی. حلب نفت نمونه:کار جابجایی عرق از شیشه ها به درون چِلیک خالی نیمه کاره مانده بود. ( کلیدر. ج۹ص۲۴۱۲ ) محمدجعفر ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

بَرَک:چوخا. پارچه ای از کرک گوسفند و بسیار نفیس و اعلا که از آن جبه و سرداری دوزند. نوعی پارچه ضخیم که در خراسان از پشم شتر یا کرک بز با دست بافند و ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قیچ: نوعی کمربند. میان بند. نمونه: جهن کمربندی پهن بسته برمیان، گل محمد قیچی حمایل قطار بر قطار فشنگ. ( کلیدر. ج۹ص۲۴۱۰ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قَِمچی:تازیانه. شلّاق. چین چین. تابدار. نمونه: خطی سیاه بینگار که قمچی بر راه می رمد. ( کلیدر. ج۹ص۲۴۰۹ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوک:مِغزل. دَراره. چوب پشم ریسی. مجازاًلاغر ومردنی نمونه:برای چی خودت را کرده ای یک دوک ( کلیدر. ج۹ص۲۳۷۳ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

زِبَک:آرگاه. فک. آرواره. نمونه: خود تو هم پیر شده ای زِبَک هایت زده بیرون. ( کلیدر ج۹ص۲۳۷۲ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یَِکّگی:تنهایی. بی همراهی دیگری. تکی نمونه:من یکّگی را دوست دارم. ( کلیدر ج۹ص۲۳۷۱ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

گَزَن:چاقو. کاردچه. شَفرَه. گزلک. نمونه: گزن از بیخ تسمه کمر بیرون کشید. ( کلیدر ج۸ص ۲۳۳۷ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ذِلّگی:کلافگی. خستگی بیش ازحد. به تنگ آمدگی. به ستوه آمد نمونه: چرا که ذِلّگی نجف چنان بر او اثر کرده بوده ( کلیدر ج۸ص ۲۳۳۶ ) محمد جعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لاخ:تار ( مثل تار مو ) . رابط ( واحد ) شمارش هرچیز باریک مثل ساقه غلات، وترکه. نمونه:لاخ های بی برکت گندم را همچو موهایی از کله کل از پشت خاک بر چین ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

دستکاله:جاخسوک. داس علفبری وغلّه بری. داسگاله مگر ما همه اش چند تا دستکاله داریم؟ زیور هم باید با بایتی درو کند. ( کلیدر ج۱ص۱۰۰ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستْ آزاد:دست خالی. بدون آن که چیزی در دستش باشد. نمونه: شیرو سر نورد از دست مادر واستاند وبرشانه خود گرفت وبلقیس دستْ آزاد پیش رفت. ( کلیدر ج۸ص ۲۱۶ ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بَرار: برادر. داداش. نمونه:برارهام، برارهام صبرخان آن ها خیلی بد کینه اند. ( کلیدر ج۸ص ۲۱۶۴ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کُپ:

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کُمَه:فرآورده ای شبیه ماست ولی کمی سفت تر از آن. ماست سفتِ از دوغ تهیه شده. خوراکی تهیه شده از آرد وشیر وپونه تازه. نمونه: سمن تکه ای نان آغشته به ک ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پَسانه: ازپس. به دنبال. پیرو. نمونه:زیور پسانه به راه شدن بلقیس اکنون خود را. . . . مشغول داشته بود. ( کلیدر ج۸ص ۲۱۶۰ )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شَلیته:دامن چین دار وگشاد. نمونه:می رفت با چرخ وتاب شلیته اش به دور پاها. ( کلیدر ج۸ص۲۱۶۰ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

باوردار:معتقد. استوار بر نظر خویش. نمونه: بلقیس باور دار کاری که انجام داده بود ( کلیدر ج۸ص۲۱۶۰ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رَشمه:طناب باریک. رسن. نمونه:مچ دست هایش با رشمه بسته شده بود. ( کلیدر. ج۸ص۲۲۸۸ ) //رشمه را به دور تنه درخت پیچید ( کلیدر ج۸ص۲۱۵۶ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

لِکّ:شکم. ناف. نمونه:آب به لِکّ ام بند نمی شود. ( کلیدر ج۶ص۱۸۸۲ )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خُچانیدن :مایع پارچه یا چیزی را فشردن. چقاردن. نمونه: بلقیس فتیله را در روغن جوشان پیاله خُچانید. ( کلیدر ج۸ص۲۱۵۹ ) محمدجعفر نقوی . کلیدر

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

گَزلیک: قدّارک. قمه کوچک. خنجرک. نمونه:گَزلیک تیز در دست های زبر و درشتش. ( کلیدر ج۷ص ۲۱۵۳ ) محمد جعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

چَلیدن: تکان خوردن. به حرکت درآمدن. جنبیدن. . نمونه:بر پهنای دشت خمان و چمان می چلد. ( کلیدر. ج۸ص۲۱۵۲ ) محمد جعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سِکَندَری:نامتعادل رفتن وسرنگون شدن. به سردرآمدگی دراثر گیرکردن پا به چیزی. نمونه:مست دربرکه کاسه ها، گیج وسکندری می رفت. ( کلیدر . ج۸ص۲۱۵۱ ) محمدج ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گازل ( درگویش گوغر گازر ) :گوسفند ماده ی جوان وچشم نواز. نمونه:آن گازل به چنگ زیور. ( کلیدر ج۸ص۲۱۴۹ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

خَلمَه: ( درگویش گوغر خِلِمِه ) بزغاله وبره های کوچک. دام سبک خردسال. نمونه:تاصدای خلمه درصدای رمه هوش را کلافه نکرده است. ( کلیدر ج۸ص۲۱۴۹ ) محمدجعف ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خلُور: . خاشاک. خس . خلنگ. نمونه:دست بر خار وخلور خشک بیابان بگستراند. ( کلیدر. ج۸ص۲۱۴۹ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

خوارنده:هائن. ذلیل کننده. خوارکننده. نمونه:این غربت مرگ ماه سلطان مایه داده بود به خوارندگانش. ( کلیدر ج۶ص۱۸۵۳ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کاز:مغاره. کندجای درکوه یابیابان برای شبْخواب چهارپای. نمونه:چند برّه - بزغاله ی کُرپَه در کاز از سر وکول یکدیگر بالا می روند. ( کلیدر ج۸ص۲۱۴۹ ) مح ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

شِندِرَه:شرحه شرحه. پاره پاره. نمونه: قلب تو بود که بر خاربوته های پاییزی شِندِره می شد. ( کلیدر ج۸ص۲۱۴۷ ) محمد جعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باشگان:مفرد آن :باشه. باز شکاری. قرقی. قوش. نمونه:لاشه وار بر کناره ی راه، سفره ی عَفِن باشگان وددان شدن. ( کلیدر ج۸ص۲۱۴۷ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

عَفِن:بوی ناک. بدبو. گندیده. نمونه:لاشه وار برکناره راه، سفره ی عَفِن باشگان وددان شدن. ( کلیدر ج۸ص۲۱۴۷ ) محمد جعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

کَلپیسه:. چلپاسه. کلپاسه. مامولک. درگویش گوغری �کَلْپَک�راگویند. . نمونه:به کَلپیسه ای بیل خورده مانند. ( کلیدر ج۷ص۲۱۳۴ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جُلُمْبُر:[جُلُنبُر]:کهنه پوش. ژنده پوش . نمونه:می باید گلوله ای در پیشانی این پینه دوز جُلُمبُر خالی کند. ( کلیدر ج۷ص۲۱۳۱ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

سُمدست: کفشک دست چهارپا. حافر. سُم چهارپیان. نمونه:سُمدست اسبان در نرمه خاک فرو می نشست. ( کلیدر ج۷ص۲۱۲۸ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

خانگان:قرارگاه. جایگاه. منزل. نمونه:نقش لاجوردی خانگان خدا. ( کلیدر ج۷ص۲۱۳۶ ) محمدجعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

بودی:زندگانی. حیات وجود. هستی. نمونه:بودی به بود تو یافته اند. ( کلیدر ج۷ص۲۱۳۶ ) محمد جعفر نقوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لُمْباندن:با شتاب لقمه های بزرگ را بلعیدن. با عجله فرودادنلقمه های بزرگ ونرم ونیم جویده. . نمونه:نواله اش را لمباند. ( کلیدر ج۶ص۱۶۲۶ ) محمد جعفر نق ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

سَبد:باقی گیاه. نوعی گیاه خاردار. نمونه :خارستان. بوته های سبد وچرخه وگلخچ. ( کلیدر ج۷ص۲۱۲۸ ) محمدجعفر نقوی