گزلیک

/gezlik/

لغت نامه دهخدا

گزلیک. [ گ َ ] ( اِ ) چاقوی نوک تیز شبیه به کارد ( در گناباد خراسان ). قسمی چاقوی نوک تیز که تیغه آن بر روی دسته خم نشود. رجوع به گزلک شود.

گزلیک. [ گ ُ ] ( ترکی ، اِ مرکب ) پرده ای از چرم که بر طرف وحشی چشم اسب نهند .

فرهنگ فارسی

گزلک:کاردکوچک دسته دار
(اسم ) پرده ای که از چرم که بر طرف وحشی ( خارجی ) چشم اسب نهند .
پرده از چرم که بر طرف وحشی چشم اسب نهند .

فرهنگ معین

(گَ یا گِ ) [ تر. ] (اِ. ) چاقوی کوچک دسته دار.

فرهنگ عمید

نوعی کارد کوچک دسته دار.

گویش مازنی

/gezlik/ چاقوی کوچک & تیغه ای شبیه کارد که نوک آن پهن و عریض بوده و کفاشان آن را برای تراشیدن و یا بریدن چرم به کار برند

مترادف ها

knife (اسم)
شمشیر، تیغه، کارد، نیشتر، چاقو، گزلیک

فارسی به عربی

سکین

پیشنهاد کاربران

گَزلیک: قدّارک. قمه کوچک. خنجرک.
نمونه:گَزلیک تیز در دست های زبر و درشتش. ( کلیدر ج۷ص ۲۱۵۳ )
محمد جعفر نقوی
کارد کوچک
در زبان مازنی، به معنای چاقو است؛
چاقوی میوه خوری، یا حتی چاقوی شکار،
خنجر
گزلیک/ găzlik : خنجرک
مانند: خان عمو گزلیک از بیخ پاتاوه بیرون کشید و. . .
کلیدر
محمود دولت آبادی
گزلیک/ gəzlik :چاقوی کوچک
فرهنگ واژگان تبری
زیر نظر: جهانگیر نصری اشرافی
...
[مشاهده متن کامل]

گزلک/ ge ( a ) zlek [تر. ، = گزلیک] گزلیک/ ge ( a ) zlik : نوعی چاقو با نوک باریک، خمیده، و تیز برای کندن و بیرون آوردن قطعه ای از یک چیز. نوعی قلم تراش
فرهنگ بزرگ سخن
حسن انوری
انتشارات سخن

بپرس